داستان کوتاه پندآموز: استاد دانشگاه و دانش‌آموزان متقلب

داستان کوتاه پندآموز: استاد دانشگاه و دانش‌آموزان متقلب
در این داستان ماجرای چن دانشجو و نحوه شرکت کردن در آزمون امتحانی‌شان را می‌خوانید.
کد خبر: ۸۷۰۹
|
۰۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۹

یک شب چهار دانشجو تا دیروقت بیدار ماندند، با این‌که می‌دانستند روز بعد امتحان دارند. صبح روز بعد، آن‌ها طرحی را برای رهایی از امتحان در نظر گرفتند.

این چهار دانش‌آموز هرکدام خودشان را به زمین انداختند و غلت زدند تا حسابی خاکی شوند. پس از اینکه از به هم ریخته شدن سرووضعشان اطمینان پیدا کردند، به دفتر استاد رفتند.

این دانشجویان به استادشان گفتند که شب قبل در حالی که با هم بودند، لاستیک ماشین‌شان پنچر شده بود و لاستیک دیگری هم نداشتند و درنتیجه مجبور شدند تمام شب را صرف هل دادن ماشین خود به داخل خوابگاه بکنند.

معلم به سخنان آن‌ها گوش داد و با روی گشاده با دانشجویان برخورد کرد و به آن‌ها گفت سه روز بعد یک تست مجدد از آن‌ها خواهد گرفت. دانشجویان حسابی خوشحال شدند و بعد از دفتر معلم بیرون آمدند با خودشان گفتند عجب ترفند خوبی زده‌اند!

روز امتحان فرا رسید. در روز آزمون، دانش‌جویان به دفتر معلم خود رفتند. معلم هر چهار دانش‌آموز را در اتاق‌های جداگانه‌ای قرار داد تا از آن‌ها امتحان بگیرد. این دانشجویان با این موضوع مشکلی نداشتند، چراکه به آن‌ها فرصت کافی داده شده بود تا مطالعه کنند.

این آزمون ۲ سوال داشت:
۱. نام شما __________ / ۱ امتیاز:
۲. کدام لاستیک پنچر بود؟ __________ / ۹۹ امتیاز
جلو راست؟
جلو سمت چپ؟
عقب راست؟
عقب چپ؟

پند داستان:

جدا از تصمیم‌گیری‌عاقلانه و هوشمندانه، همیشه باید مسئولیت اعمال خود را بپذیرید. این بدان معناست که دیگران را به خاطر اشتباهات خود سرزنش نکنید، از واقعیت لحظه حال شکایت نکنید و تسلیم فشار دیگران نشوید.

 

داستان‌های کوتاه پندآموز دیگر را بخوانید:

 داستان پندآموز کوتاه: پول کثیف 

 داستان کوتاه پندآموز واقعی: هرگز دیر نیست! 

 داستان کوتاه پندآموز: شوخی‌های یک مرد عاقل 

داستان پندآموز استاد فلسفه و کوزه | چه چیزهایی در زندگی مهم‌ترند؟ 

داستان پندآموز پسرک و سگ مصدوم: جهان اطراف را عمیق‌تر درک کنید!

داستان پندآموز پسرک و میخ: اگر خشمگین می‌شوید بخوانید!

داستان پندآموز مرد و پروانه

داستان پندآموز سنگ و دهقان: هر مانع یک فرصت است! 

داستان پند آموز درباره داشتنِ تفکر خارج از چارچوب: ازدواج با دختر تاجر در ازای ندادن بدهی

داستان پندآموز طناب فیل: چه می‌شود که بعضی‌ها هیچ‌کاری برای بهتر شدن وضعشان نمی‌کنند؟ 

داستان پندآموز لاک پشت‌ها و پیرزن: کوچکترین کار هم موثر است 

داستان پندآموز درباره ناامید نشدن از تلاش: کوسه‌ای که دیگر هیچ‌وقت برای طعمه تلاش نکرد!

این داستان روان‌شناسانه زندگی‌تان را متحول می‌کند: لیوان را در دستتان نگه دارید 

سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: