داستان «زویا کوسمودمیانسکایا»؛ زنی که تا پای جان با نازی‌ها جنگید

من از مردن نمی‌ترسم، مردن برای مردم خودِ خوشحالی است!

من از مردن نمی‌ترسم، مردن برای مردم خودِ خوشحالی است!
فقط ۱۸ سالش بود. اما آرمانی داشت و آن زنده‌نگه‌داشتن اتحاد جماهیر شوروی و «مردم» بود. آلمانی‌ها او را به دار آویختند، اما او تا لحظه آخر هم فریاد می‌زد که «رفقا! مردن برای مردم شادی است!»
کد خبر: ۳۸۱۹
|
۰۲ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۶

زی‌سان: در سال ۱۹۴۱، زویا کوسمودمیانسکایا (Zoya Kosmodemyanskaya) ۱۸ ساله توسط سربازان آلمانی اعدام شد، درست پس از آن که او آخرین سخنش را چنین فریاد زد: «رفقا، من از مردن نمی‌ترسم. مردن برای مردم خود خوشحالی است....»

زویا کوسمودمیانسکایا (Zoya Kosmodemyanskaya) که بود؟

به گزارش زی‌سان؛ در طول جنگ جهانی دوم، در سراسر اتحاد جماهیر شوروی نامِ یک دختر دانش آموز شجاع به نام زویا کوسمودمیانسکایا پخش شد. گفته می‌شد زمانی‌که آلمان در سال ۱۹۴۱ به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد، این زن داوطلبانه در یک ارتش چریکی برای مقابله با آلمانی‌ها شرکت کرد، سیم‌های تلفن آلمان را قطع کرد و ساختمان‌هایی را که افسران نازی از آن‌ها استفاده می‌کردند به آتش کشید.

+ بیشتر: کریسمس در جنگ جهانی دوم

هنگامی که او سرانجام دستگیر شد، از دادن هرگونه اطلاعات به اسیرکنندگان آلمانی خود امتناع کرد و در نهایت اعدام شد.

سرکشی او حتی در مواجهه با شکنجه و مرگ باعث شد که او را به عنوان یک شهید و یک «قهرمان اتحاد جماهیر شوروی» تحسین کنند. پس از مرگش، او به صفوف افسانه‌ای‌ترین مبارزان مقاومت و زنان جنگجو پیوست و داستان او مترادف با مقاومت شوروی شد.

از آن زمان تا امروز، اما برخی این سوال را مطرح کردند که آیا داستان او حقیقت دارد یا خیر. بیایید نگاهی به زندگی او بیندازیم.

داستان زنی که تا آخرین نفس با نازی‌ها جنگید؛ زندگی سراسر ایثار زویا کوسمودمیانسکایا

زندگی اولیه زویا کوسمودمیانسکایا

زویا در سپتامبر ۱۹۲۳ در روستای “Osinovye Gai” که به مسکو نزدیک بود متولد شد. به گفته رسانه‌های روسی، او از عقبه‌ای طولانی کشیش‌ها آمده است؛ با این حال پدرش آناتولی، هرگز تحصیلات خود را در حوزه علمیه به پایان نرساند و با دختر یک کارمند ازدواج کرد. پدر و مادر زویا هر دو معلم بودند.

کودکی او را به عنوان یک کودک «قابل اعتماد» توصیف می‌کنند که با لبخند از هر رهگذری استقبال می‌کرده است. او آنقدر شیرین بود که مردم اغلب او را با یک فرشته مقایسه می‌کردند.

در سال ۱۹۲۹ و او ۷ ساله بود جمع آوری آغاز شد؛ سیاستی که در آن دولت شوروی کنترل تک تک قطعات زمین کشاورزی را به دست گرفت و آن‌ها را به مزارع جمعی تبدیل کرد. سال‌ها قبل، پدربزرگ زویا به دلیل انتقاد از رهبران شورش دهقانان، توسط گروهی به قتل رسیده بود.

خانواده زویا احتمالا به همین دلیل و برای دوری از آزار و اذیت، با خانواده به سیبری نقل مکان کردند و پس از مدتی به مسکو رفتند. 
پدر زویا درست در اوج رشد این او، در سال ۱۹۳۳ در شرایط مشکوکی درگذشت.

زویا در دوران دانشجویی ابتدا به عنوان یک پیشگام و سپس به عنوان عضوی از گروه کومسومول (Komsomol) در سازمان‌های کمونیستی جوانان شرکت کرد.

حمله به شوروی آغاز شد

در ژوئن ۱۹۴۱، آدولف هیتلر قشون کشی برعلیه اتحاد جماهیر شوروی را آغاز کرد. این بزرگترین تهاجم آلمان در طول جنگ جهانی دوم و یکی از بزرگترین تهاجمات تاریخ بود که ۸۰ درصد از نیرو‌های مسلح آلمان و بیش از سه میلیون سرباز را شامل می‌شد. بسیاری از غیرنظامیان شوروی کشته یا اسیر شدند.

چنین وقایعی از توجه زویا کوسمودمیانسکایا، دانش‌آموز کلاس دهمی در مدرسه متوسطه ۲۰۲ در مسکو دور نماند. او بلافاصله تصمیم گرفت که مدرسه را رها کند تا در یک ارتش چریکی بجنگد.

 

مجله TIME گزارش می‌دهد که زویا در سن ۱۸ سالگی در یک مدرسه اطلاعات ثبت نام کرد، مو‌های خود را کوتاه کرد و لباس‌های مردانه پوشید. او در فاصله نزدیکی تعدادی شاهکار قهرمانانه انجام داد.

زویا سیم تلفن صحرایی آلمان را قطع کرد، محله آلمانی‌ها را آتش زد و یک اصطبل آلمانی ۲۰ اسبی را ویران کرد.

داستان زنی که تا آخرین نفس با نازی‌ها جنگید؛ زندگی سراسر ایثار زویا کوسمودمیانسکایا

در زمستان ۱۹۴۱، او مأمور شد تا بخشی از روستای پتریشچوو (Petrisheva) را که بنابر گزارش‌ها برخی از سربازان آلمانی در آن مستقر بودند، به آتش بکشد. آلمانی‌ها، اما ظاهراً او را در بحبوحه این اقدام به آتش زدن دستگیر کردند. با این‌حال علی‌رغم اینکه ساعت‌ها او را شکنجه کردند، نتوانستند زویا را وادار به صحبت کنند یا حتی نام واقعی‌اش را بفهمند. او اصرار داشت که نامش «تانیا» است.

آلمانی‌ها زویا را زیر مشت و لگد گرفتند، با کمربند چرمی کتک زدند، کبریت‌های روشن را روی پوستش نگه داشتند، او را مجبور کردند ساعت‌ها با پای برهنه در میان برف راه برود و پشتش را با اره تراشیدند...، اما آن‌ها نتوانستند او را بشکنند.

ظاهراً او گفت: «مرا بُکش، من چیزی به تو نمی‌گویم!.» بنابراین آلمانی‌ها او را به چوبه دار فرستادند.

+ تصاویری عجیب از سیل بزرگ پاریس

مرگ زویا کوسمودمیانسکایا

زمانی که آلمانی‌ها نتوانستند زویا کوسمودمیانسکایا را به افشای اطلاعات شوروی وادار کنند، تصمیم گرفتند از او یک نمونه بسازند. در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۱، کارتی را که روی آن نوشته شده بود «چریک» به گردن او آویزان کردند و او را به میدان روستای پتریشچوو بردند. در حالی که روستاییان با وحشت نظاره‌گر آن بودند، ماموران زن جوان را به سمت چوبه دار بردند و طناب دار را روی گردن او انداختند.

از مردم روستا روایت شده که او حتی در لحظه‌های آخر زندگی‌اش نیز فریاد می‌زده که: رفقا! شاد باشید! آلمانی‌ها را بزنید! آن‌ها را بسوزانید!

داستان زنی که تا آخرین نفس با نازی‌ها جنگید؛ زندگی سراسر ایثار زویا کوسمودمیانسکایا

سپس او رو به آلمانی‌ها گفته: ـشما الان مرا دار می‌زنید، اما من تنها نیستم. ما ۲۰۰۰۰۰۰۰۰ نفر هستیم. نمی‌توانید همه را آویزان کنید، انتقام من گرفته خواهد شد سربازان! قبل از اینکه خیلی دیر شود تسلیم شوید. پیروزی از آن ما خواهد بود.»

در حالی‌که دستگیرشدگان طناب اعدام او را سفت می‌کردند، کوسمودمیانسکایا روی نوک پا ایستاد تا آخرین وداع خود را فریاد بزند: «خداحافظ رفقا...!»

زویا کوسمودمیانسکایا در سن ۱۸ سالگی درگذشت.

اخبار قهرمانی زویا کوسمودمیانسکایا منتشر شد

پس از مرگ او، اخبار مربوط به آخرین اقدام شجاعانه زویا کوسمودمیانسکایا منتشر شد. به گزارش رسانه روسی SMI، یک روزنامه محلی در سال ۱۹۴۲ داستانی به نام «تانیا» را توسط پیوتر الکساندرویچ لیدوف منتشر کرد. این مقاله از اعدام «تانیا» به دست نازی‌ها همراه با عکسی از جسد مثله‌شده زن جوان می‌گفت. اما در آن زمان هیچ کس هویت واقعی دختر را نمی‌دانست.

لیدوف نوشت: «در اوایل دسامبر ۱۹۴۱، آلمانی‌ها یک عضو هجده ساله کومسومول از مسکو را اعدام کردند که خود را تاتیانا می‌نامید... . او در اسارت دشمن در یک قفسه فاشیستی جان باخت. بدون خیانت به رنج خود، بدون خیانت به رفقای خود، یک صدای واحد درآورد. او شهادت را به عنوان یک قهرمان، به عنوان دختر مردم پذیرفت و ثابت کرد هیچ کس نمی‌تواند آن را بشکند. یادش همیشه زنده باد!»

ظاهراً دوستان زویا او را در عکس شناختند و برای فاش کردن هویت تانیا جلو آمدند. به زودی، این دختر به عنوان یک قهرمان مورد تحسین قرار گرفت. گفته می‌شود که خود ژوزف استالین وقتی از آخرین اقدام نافرمانی او مطلع شد، گفت: «او قهرمان مردم است.»

در ۱۶ فوریه ۱۹۴۲، او به عنوان «قهرمان اتحاد جماهیر شوروی» معرفی شد. برادرش نیز پس از کشته شدن در جنگ، همین امتیاز را دریافت کرد.

زویا تبدیل به نماد مقاومت شد و در سال‌های پس از مرگ او، خیابان‌ها و میدان‌هایی در سراسر روسیه به نام او نام‌گذاری شد و بنا‌هایی به افتخار او برپا شد. تصویر و داستان او اغلب در تبلیغات ضد آلمانی و طرفدار شوروی استفاده می‌شد.

داستان زنی که تا آخرین نفس با نازی‌ها جنگید؛ زندگی سراسر ایثار زویا کوسمودمیانسکایا

آیا داستان زویا کوسمودمیانسکایا واقعی است؟

اخیراً تردید‌هایی در این مورد وجود داشته است که آیا واقعاً رویداد‌ها به این شکل بوده یا این‌که آیا اساسا شورشی شهید کوسمودمیانسکایا بوده است؟

در دهه ۱۹۹۰، مجموعه مقالاتی که در روزنامه روسی “Arguments and Facts” منتشر شد، داستان زویا کوسمودمیانسکایا را زیر سوال برد.

در یکی از این مقالات، یک روزنامه نگار مدعی شد که با ساکنان پتریشچوو صحبت کرده است، آن‌ها ادعا کردند که در زمان آتش زدن کوسمودمیانسکایا هیچ افسر آلمانی در این روستا وجود نداشت. در عوض زویا در سیاست «زمین سوخته» شوروی برای بازدارندگی آلمانی‌ها شرکت کرده بود.

بر اساس این مقاله، این سربازان آلمانی نبودند که کوسمودمیانسکایا را دستگیر و به دار آویختند، بلکه روستاییان پتریشچوو بودند که پس از تلاش او برای سوزاندن خانه‌هایشان خشمگین شدند.

گفته می‌شود پس از مرگ کوسمودمیانسکایا، نیرو‌های شوروی وارد شدند و برخی از روستاییان را بردند و مردم را ترساندند که مبادا در مورد حقیقت پشت قهرمان ملی صحبت کنند.

در پاسخ به این ادعاها، برخی نظریه‌های جایگزین ارائه کردند. یکی از مورخین گفت که لیلیا آزولینا، یک زن پارتیزان دیگر و نه کوسمودمیانسکایا بود که شاهکار‌هایی را که به او نسبت داده می‌شد انجام داد. ظاهراً دوستان و مادر آزولینا نیز او را از روی عکس «تانیا» شناسایی کرده بودند.

مقاله دیگری اسنادی را فاش کرد که نشان می‌دهد Kosmodemyanskaya مشکلات روانشناختی و نشانه‌هایی از اسکیزوفرنی داشته است.

این ادعا‌ها توسط بسیاری در سراسر روسیه با شوک و خشم روبه‌رو شد. برخی سعی کردند این ادا‌ها را بی اعتبار کنند و آن‌ها را اعدامِ دومِ قهرمان شوروی خواندند.

اما با شواهد متناقض و سوابق کمی از زندگی او، احتمالا غیرممکن باشد که حقیقت زویا کوسمودمیانسکایا را بدانیم و اینکه آیا او واقعاً شهید روسی بود که بسیاری از او یاد گرفتند یا نه.

چه او وجود داشته باشد یا نه، مطمئناً داستان او الهام‌بخش نسل‌های شوروی بوده است. امروز، او یک قهرمان محترم باقی مانده است.

سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: