شعر شب یلدا مثل قند کنار چای میماند. وقتی نباشد یک چیزی کم است. در این شب که قرار است تیرگیها را کنار بزنیم و به سمت روشنی حرکت کنیم، حتما به یک قند نیاز داریم تا تلخی شبها را تاب آوریم.
به گزارش زیسان، شب یلدا آنقدر شب مهمی است که تعداد بسیار زیادی از شاعران بزرگ شعر شب یلدا دارند و شاعران معاصر هم حسابی به آن پرداختهاند. در کلام شاعران کلاسیک زبان فارسی، این شب بیش از همه شب تلخ و بلند و تیرهای است که باید هر چه زودتر تمام شود و به صبح برسد. در کلام شاعران معاصر و امروزی، تلخی شب یلدا تلطیفتر شده و از این شب بیشتر به عنوان شبی که باید کنار عزیزان بود و شعر عاشقانه شب یلدا برای عشقم خواند یاد میشود.
در این مطلب چند شعر شب یلدا از شاعران بزرگ را برایتان دستچین کردهایم تا خودتان در خلوت و یا در جمع با عزیزانتان بخوانید و شبتان را شیرین کنید. با ما همراه باشید.
در کنار خواندن این اشعار با عزیزانتان، میتواند پیام شب یلدا را نیز برای آنها ارسال کنید.
«بازگشتم و دست نیاز در دامن دراز شب یلدا زدم و تا روز در دارالضرب خرسندی عشوه نقد فردا زدم..»
او همچنین در شعر سروده:
اکنون مرا که شام جوانی صبوح کرد
شبهای رنج، چون شب یلدا دراز شد
روز فراق تو که نبینم جمال تو
با من حکایت شب یلدا کند همی
هر که مجموع نباشد به تماشا نرود
یار با یار سفرکرده به تنها نرود
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
قسمت من بین و روزی رقیب
روز عید او را، شب یلدا مرا
او همچنین در غزل دیگری این چنین از شب یلدا استفاده کرده است:
کی بشارت نامۀ روز آورند
وین شبِ یلدا به پایان کی رسد
کس نداند غم خسرو مگر آن کس که مباد
بی چراغی بود اندر شب یلدا مانده
شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمیبینم، خود این شبهای یلدا را
به فردا میدهی هر دم، مرا امید و میدانم
که در شبهای سودایت، امیدی نیست فردا را
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
ما حال خویش بی سر و بی پا نوشته ایم
روز فراق را شب یلدا نوشته ایم
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
شب یلداست هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمیبینم، خود این شبهای یلدا را
صحبت حکام ظلمت شب یلدا ست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
من در دلم هزار شب قطبی است
همره هزارها شب یلدا را
کاش یک شب برسد یک شب یلدا با هم
بنشینیم زمان را به تماشا با هم
بنشینیم و ز هم دفع ملالی بکنیم
این هم از عمر شبی باشد و حالی بکنیم
یاد آن شبها و یلداها بخیر
برف بازی و سرماها بخیر
کرسی و مادربزرگ و قصهها
آن تخیلها و رویاها بخیر
دستهای بی حس و سرمازده
کرسی و مطبوع و گرماها بخیر
آن تنقلها، لواشکها ترش
نان شیرین و کدو حلوا بخیر
در زبانهای محلی ایران هم اشعار یلدا زیاد است. برخی از آنها قدیمیتر و برخی جدید هستند.
ﺍَﯼ ﺑﯿَﻤﻮ ﭼِﻠّﻪ ﺷﻮ
ﺑَﺨِﺮ ﺑَﺨِﺮﻩ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﻮ
ﮐﺌﯽ ﺗﯿﻢ ﻭ ﺍِﻧﺎﺭﺗﯿﻢ
ﺩَﮐِﺮﺩِﻣﻪ ﺷِﻪ ﺑِﺘﯿﻢ
ﺑِﺸﺘِﺰﯾﮏ ﺑَﻮﯾﻦ ﺟﺎﻥ
ﺩِﺭِﺱ ﻫَﮑِﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﻧَﻨﺠﺎﻥ
ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺭِ ﻗَﻒ ﺑَﺰِﻥ
ﻗَﭽِﻞ ﻗَﭽِﻞ ﺗَﺐ ﺑَﺰِﻥ
ﺗﺎ ﺳِﻮﺍﺋﯽ ﮐِﺮﺳﯽ ﺑِﻦ
ﻫَﯽ ﺷﻮﻥ ﺑَﮑِﺶ ﻣﯽ ﺍِﺷﮑِﻢ
چله شوی شما شاد
چه خشه برف بزنه ره شلشلی بو/هونتون عشایری من تو گلی بو/تو گلی توک بکنه سر برد چاله/ هیمیل من چالتون هم کتلی بو
عزیزوم شو یلدا دِ پیشه
همه جمعن، جمعِ قوم وخیشه
همه زِر کرسی ودهنا پر خروشه
یکه تخمه یکه هندوَنه، بِل اَخره (بالاخره) جنب وجوشه
همه شادِن و خندون وغمگین
یکه اِز اُو مِگه یکه نون
اِز اِی گرونی برنج وروغن
بالا رفتن هِر روزهی قن
خلاصَه همه مشغول جر وبحث ودعوا
بِبی با چیش مگذرنن شو یلدا
مو که هنیز دِ حال و هواتوم
اِسیر ناز حرفای باباتوم
همش به رُخُم مَگشَه که دیری
چیلله گئجه سی خوشودوخ
بیر گئجه غم دن بوشودوخ
بولوط کیمین دَه دولسایدیخ
بَللَنمَزدی ناخوشودوخ
معنی: شب چله خوش بودیم
یک شب خالی از غم بودیم
اگرمثل ابر هم دلمان پر بود
هیچ کس نمیفهمید ناخوشیمان را
امیدواریم از این اشعار شب یلدا لذت برده باشید.