زیسان: مینی سریال شش قسمتی «خالکوب آشویتس /The Tattooist of Auschwitz» داستان واقعی و دلخراش لودویگ «لالی» سوکولوف، یک یهودی اسلواک را روایت میکند که در طول جنگ جهانی دوم از بازداشت در آشویتس جان سالم به در برده است.
سرنوشت لالی که در سال ۱۹۴۲ به آشویتس فرستاده شده است، معدوم به نظر میرسد. اما مهارت او در سوزن زنیِ نقش خالکوبی، زندگی در اردوگاه را برای او تضمین میکند و برایش زمان بقا میخرد. البته آنجا زندگی وجود ندارد، فقط بقا وجود دارد. البته تا زمانی که گیتا را ملاقات کند. همانطور که لالی کار تلخ خود را با جوهر و شماره شناسایی انجام میدهد، چشمان آنها به هم میرسد و در یک لحظه روحها به هم متصل میشوند.
داستان واقعی لالی سوکولوف از طریق یک سری فلاش بک توسط لالی اکنون کهنسال، که اکنون یک اسلواک-استرالیایی بازنشسته با بازی هاروی کایتل است، بازگو میشود، جایی که وی تجربیات تلخ خود را برای هیثر موریس (ملانی لینسکی)، نویسنده رمانی به همین نام در سال ۲۰۱۷ بازگو میکند. برخی از جزئیات سریال «خالکوب آشویتس» که گفته میشود بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده، توسط بینندگان و منتقدان مورد سوال قرار گرفته است، در حالی که خود موریس ادعا میکند که این سریال تا ۹۵ درصد به شکلی دقیق داستان سولوکوف و خودش را روایت میکند.
موریس همچنین در مصاحبهای با گاردین اعتراف کرده که برخی از وقایع دستکاری شده و ساختگی داستان در مورد موقعیتهای دراماتیکی است که او شخصیت جوان لالی (یونا هاوئر-کینگ) و گیتا (آنا پروچنیاک) را برای مقاصد سرگرمی در آن قرار داده است، در حالی که سوکولوف که در سال ۲۰۰۶ درگذشت، این تجربیات را «یک داستان عاشقانه» خوانده است.
حسین علی پناهی در روزیاتو نوشت: موریس قبلاً در مصاحبه با گاردین در مورد هدف خود از نوشتن این کتاب گفته بود: «من فقط سعی میکنم یک داستان عاشقانه ساده را روایت کنم. اما داستانی که امتحانش در طول زمان را پس داده است» و سوکولوف نیز احتمالاً میخواهد این داستان به همین شکل به خاطر آورده شود. داستان عاشقانه بین لالی و گیتا زاییده بعیدترین زشتی و شری است که داستان را در کنار هم نگه میدارد و یک درام جذاب را میسازد. ملاقاتهای مخفیانه آنها پرتو کوچکی از نور و امید در حیاتی خسته کننده، خشن و مرگبار است که سالها ادامه داشت. این دیدارهای کوتاه عاشقانه به هر دوی آنها و بینندگان، تزریقی بسیار مورد نیاز از شادی در مکانی بسیار جهنمی است. با این وجود، برخی بی میل نیستند که حقیقت را برای داستانی که صرفاً «الهام گرفته از رویدادهای واقعی» است، به خطر بیندازند.
مرکز تحقیقات یادبود آشویتس به عنوان مرجع موثق تراژدی این اردوگاه کشتار لهستانی، از مردم میخواهد این سند ادبی معتبر را مطالعه کنند و ادعا میکند که این کتاب حاوی اشتباهات و اطلاعات متعددی است که با واقعیتها سازگار نیست، همچنین اغراقها، تفسیرهای نادرست و کم گوییهایی وجود دارد. بنابراین، علاوه بر این که یک داستان تکان دهنده است، «خالکوب آشویتس» این سؤال مهم را نیز مطرح کرده است که مرز بین واقعیت و مجوز نمایشی کجاست. آنطور که شالوم-ازر به تایم گفته است: «در نهایت، تاریخی که ما روایت میکنیم، تاریخ لالی است. ما لالی را باور میکنیم. ما خاطرات او را دقیقا همانطور که خودش گفته است، بازگو میکنیم.»
کلر موندل، تهیه کننده اجرایی سریال نیز در مصاحبه با Today.com تمام تلاش خود را برای روشنگری در مورد ابهامات پیرامون این سریال انجام داده و گفته است: «این یک درام است. برای اهداف روایی، گاهی اوقات مجبور میشویم در چارچوب نحوه روایت داستان، انتخاب کنیم، اما همه اینها الهام گرفته شده و بر اساس خاطرات واقعی لالی از تجربهاش که به هیثر موریس گفته شده است.»
داستان عاشقانهای که لالی سوکولوف برای هدر موریس روایت کرد و او بعدها درباره آن نوشت، یکی از هزاران داستان از یکی از غم انگیزترین دوران تاریخ بشر است. این بدان معنا نیست که این داستان نسبت به بقیه از اهمیت کمتری برخوردار است. در واقع، این داستانی است که به نحوی برای کسانی که سخت رنج کشیده و به بدترین شکل ممکن جان باختند، یک موقعیت و شرایط غیرقابل تحمل را خوشایند و دلپذیر میسازد. تا حدی کمتر، این موضوع، سریال خالکوب آشویتس را به چیزی تبدیل میکند که ما، بینندگان، میتوانیم آن را تماشا کرده و با آن همزاد پنداری کنیم، حتی در شرایطی که چنین ظلمی را متحمل نشده یا در موقعیت بسیار ناامیدکنندهای قرار نداشته ایم. شاید بهترین راه برای تماشای «خالکوب آشویتس» جدا کردن داستان عشق بین دو شخصیت اصلی از مجموعهای از تصاویر و داستانهایی باشد که قبلاً روی صفحه نمایش ارائه شده و به وضوح از آنها استخراج شده است – تقریباً مانند هر اثر هنری دیگری.
به طور کلی، «خالکوب آشویتس» در هدف خود برای به تصویر کشیدن واقعی انعطاف پذیری یک مرد در مواجهه با شری غیرقابل درک موفق است و برخی از تاریکترین فصلهای تاریخ را زنده میکند و در عین حال با سوژههای واقعی زندگی و حافظه آنها با حساسیت و احترام برخورد میکند. این سریال که هم آموزشی و هم تکان دهنده است، ثابت میکند که داستانهای دشوار را میتوان به گونهای روایت کرد که به حقیقت احترام بگذارند. بر خلاف همه احتمالات، امید از دل وحشت بیرون میآید. لالی سوکولوف به لطف عشق یک زن در تاریکترین مکانها آرامش مییابد. خالکوب آشویتس داستان دلخراش و در عین حال امیدوارکننده لالی را از طریق اقتباسی هوشمندانه از صفحهای به صفحه دیگر روایت میکند.
نقش آفرینی بازیگران سریال «خالکوب آشویتس» واقعاً خیره کننده است. هاروی کایتل خود را به طور کامل در نقش لالی سوکولوف غوطه ور میکند و از طریق چشمان او میتوانید هر خاطره خالی از همه چیز را با وضوحی شگفت انگیز درک کنید. ملانی لینسکی نیز نقش برجستهای در نقش هدر موریس ارائه میدهد. گوش دادن به او باعث میشود که مکاشفههای دشوار در عین حفظ احترام ظاهر شوند. سپس جوناس نای است که افسر سرد و در عین حال پیچیدهی اس اس نازیها را با ظرافتی ناراحت کننده به تصویر میکشد.
با این اجراهای سیال و اجرای فنی درجه یک، سریال خالکوب آشویتس موفق میشود تاریکترین تاریخ انسان را یک بار دیگر به روشنایی بکشاند. اگرچه موضوع دشوار سریال، تضمین میکند که انسانیت شخصیتها حتی در شرایط وحشتناک ظاهر شود، اما شجاعتی فراتر از تصور نیز به تصویر کشیده میشود. این سریال چشم انداز قانع کنندهای را ارائه میدهد که برای هر کسی که مایل است شاهد انعطاف پذیری روح انسان در برابر عمیقترین شکستهای بشریت باشد، باقی بماند.