روزنامه هم میهن در گفتگو با حمیدرضا جلایی پور به وضعیت «اصلاحطلبان پس از ۱۱ اسفند» پرداخته است، که در ادامه میخوانید؛
آینده اصلاحطلبان را بعد از انتخابات ۱۱ اسفند چطور ارزیابی میکنید؟
این آینده به عوامل متعددی بستگی دارد که بخشی از آن قابل پیشبینی نیست. با این حال به نظرم باید بین آینده اصلاحطلبی (تغییرخواهی تدریجی و خشونتپرهیز و قانونی در مسیر بسط دموکراسی، توسعه، عدالت و آزادی) و آینده اصلاحطلبانی که بهدنبال تغییرات سریعتر ساختاری هستند، تفکیک ایجاد کرد. به آینده اصلاحطلبی خوشبینم، چون به نسبت انقلابیگری ناآرام (تغییر دفعی خشونتآمیز)، انقلابیگری آرام (تغییر دفعی خشونتپرهیز) و اقتدارگرایی واپسگرا در وضعیت موازنه قوای کنونی و شرایط ساختاری و نهادی حاکمیت و جامعه ایران (نظم دوبُنی/هیبریدی و دسترسی محدود) ممکن و مطلوبتر است. اما آینده سیاسی اصلاحطلبان به نظرم بستگی به تعهد عملیشان، هم به اهداف (دموکراسی و آزادی و عدالت و توسعه) و هم به مسیر و روش (تدریجی) دارد.
تفرقهای که بین اصلاحطلبان ایجاد شد؛ روزنهگشاها و جبهه اصلاحات؛ چه تاثیری بر آینده اصلاحطلبها خواهد گذاشت؟
به این دوگانه قائل نیستم. بیانیه روزنهگشایی یک بیانیه تحلیلی و راهبردی خطاب به نیروهای سیاسی و مدنی (از جمله اعضای جبهه اصلاحات بود) و نه یک جبهه یا تشکل یا لیست انتخاباتی. بخشی از نیروها در میان اصلاحطلبان با پیشنهاد بیانیه برای روزنهگشایی در انتخابات ۱۴۰۲ همراهی نکردند و بخشی از نیروهای اصلاحطلب و میانهرو همراهی کردند و در عمل هم روزنههایی فراتر از انتظار اولیه گشوده شد (۵ موردش را در یادداشت روزنامه اعتماد توضیح دادم و اینجا تکرار نمیکنم).
هر دو گرایش در جبهه اصلاحات هم حامیانی دارد و هر دو گرایش به مصوبه جبهه مبنی بر لیست ندادن به نام جبهه و ائتلاف اصلاحطلبی پایبندی داشتند. برآورد من این است که بعد از انتخابات و در انتخابات ۱۴۰۴ هم بخش بزرگتری از جبهه و اصلاحطلبان و میانهروها به سمت تقویت میانه (به جای قطبیسازی) و روزنهگشایی تدریجی و جدی گرفتن مداخله انتخاباتی حرکت میکنند و بخش دیگری هم که از امکان اصلاح ناامیدند، به انواع گذارگرایی گرایش شفافتری پیدا میکنند. امیدوارم هاضمه جبهه اصلاحات برای پذیرش و پوشش تکثر افزایش یابد. همچنین امیدوارم کسانی که به گزینههای فرااصلاحی و گذارگرایی متمایل میشوند، لااقل نخواهند ذیل نام اصلاحات چنین کنند؛ چون آینده نهادهای اصلاحطلبان و ظرفیت گشایشگری مصلحانهشان را با مشکل مواجه میکند.
عدم مشارکت آقای خاتمی در انتخابات و اظهارات اخیر ایشان آیا منجر به تغییر رویکردی در دو گروه اصلاحطلب موافق و مخالف شرکت در انتخابات خواهد شد؟
مشی کلی جناب آقای خاتمی و اظهارات اخیرشان در طراز رهبری تکثرپذیر این جریان و نشانگر این است که رای ندادنشان در این دوره نه انتخابی استراتژیک که نوعی تلاش برای همدلی عاطفی با ناراضاییان رایندهنده بوده است. ارزیابی من از منظومه بینش و منش ایشان و حتی محتوا و کلیدواژههای همین صحبت اخیرشان (از جمله تاکید بر مصالحه/توافق و مردمسالاری توسعهگرا که از محورهای اصلی بیانیه روزنهگشایی هم بود و لازمهاش تقویت میانهاست و نه قطبش) این است که ایشان همچنان بین جامعهمحوری و جدی گرفتن انتخاباتهای بعدی، تعارضی نمیبینند.
شخصاً فکر میکنم خود رای ندادن ایشان در این دوره شاید کمی در جهت عکس اهدافی که در صحبتشان ذکر کرده بودند، عمل کند و ناخواسته امکان نقشآفرینی مجموعه نهادهای اصلاحطلبان در تسهیل مصالحه و توافق و تمهید شرایط مردمسالاری توسعهگرا را سختتر کند و مثلاً با رای سفید در برابر دوربینها هدف ایشان بیشتر تامین میشد. اما گرایش غالب ایشان که در صحبتهای اخیر هم متجلی است میتواند در آینده با گشایشگری انتخاباتی و افزایش ظرفیت نهادهای اصلاحطلبان سازگار باشد.
آیا شرکت نکردن آقای خاتمی منجر به تغییری در رویکردهای حاکمیت و هیئتهای نظارت و شورای نگهبان در انتخابات آینده خواهد شد یا خیر؟
امیدوارم، گرچه تجربه سالهای گذشته در ایران و سایر نظمهای دسترسی محدود نشان داده است که عناصر اقتدارگرای این حاکمیتها از کنارهگیری دغدغهمندان مردمسالاری و توسعه استقبال میکنند و در برابر فشارِ صرف بر سرکوب میافزایند و پیشروی میکنند، اما انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ هم با همین حدود مشارکت پایین متاسفانه به گشایش منجر نشد. مداخله اصلاحگران و افزایش ظرفیتهایشان برای توافقسازی و ذینفعسازی برای توسعه و دموکراسی است که میتواند به گشایش تدریجی در آینده منجر شود و لازمهاش تقویت میانه و حد وسط سیاسی است.
در طول سال گذشته اکثر نیروها (از جمله بخشی از جبهه اصلاحات) کمی به سمت قطب سیاسی گام برداشتند و میانه سیاسی نحیف شد، اما خوشبختانه بعد از انتخابات در میان اکثر نیروها، از جمله بخشی از جبهه و اصلاحطلبان و اصولگرایان، نوعی تغییر جهت به سمت میانه دیده میشود که در صورت تداوم میتواند نویدبخش شود. واقعیت بهترین تعدیلکننده است. مشارکت ۴۱ درصدی و ورود دهها نیروی میانه به مجلس (چند برابر مجلس ۱۳۹۸) هم احتمالاً به تعدیل هر دو نیروی مشارکتگریز و اقتدارگرا کمک میکند. بلندمدتنگری برای اصلاحگری ضروری است.