زیسان: سعید راد، بازیگر توانای سینمای ایران در ۷۹ سالگی پس از یک دوره کوتاه بیماری درگذشت سازندگی به زندگی و زمانه او پرداخته است
به گزارش زیسان به نقل از سازندگی؛ یک روز پس از آنکه دختر سعید راد خبر از وخامت حال پدر داد و دوست قدیمیاش در مجله فیلم از حضور او در خانه سالمندان نوشت، دوام نیاورد و درگذشت. انگار ترجیحاش این بود که مردم او را با همان قد رشید و چهارشانه به خاطر بیاورند، نه مردی که قدرت راه رفتن را هم از دست داده و ماههاست در گوشهای از شهر در خانه سالمندان تحت درمان قرار دارد.
سعید راد، یکی از معدود بازیگران سینمای ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب بود که به سلامتیاش بیش از هر چیز اهمیت میداد. ورزشکار حرفهای بود و به تیم مورد علاقهاش یعنی پرسپولیس عشق میورزید، برای تماشای بازیهای مهماش تا استادیوم آزادی میرفت تا از روی سکوها به تماشای بازی تیماش بپردازد.
برای همینها هم بود که نه خود و نه خانوادهاش نمیخواستند، تصویر بیماری و کهولتاش به دست مردم برسد و شمایل آن مرد چشمآبی قدبلند که شانههایش را عقب نگه میداشت و وسواس زیادی در راه رفتن و نشستن داشت از ذهن آنها زدوده شود.
احمد، سعید حقپرستراد با نام هنری سعید راد متولد آبان ۱۳۲۳ در محله سنگلج تهران بود. پدرش سروان حقپرست که عضویت شاخه نظامی حزب توده را داشت به دستور حزب همراه عده دیگری از افسران ارتش، بعد از قیام پیشهوری با هواپیما و تجهیزات نظامی به تبریز رفت و به ارتش فدایی فرقه دموکرات پیوست. او هنگام پرواز آزمایشی بر فراز تبریز، هواپیمایش دچار نقص فنی شد و سقوط کرد و در نتیجه همسر جوانش با یک پسر کوچک به نام سعید تنها ماند.
مادرش بعد از مرگ همسر ناچار شد به عنوان منشی در انجمن دوستداران فرهنگ فرانسه و ایران مشغول به کار شود تا زندگی خود و پسرش را بگذراند. در دفتر همین انجمن بود که از سوی حزب توده به او پیشنهاد شد از ایران به کشورهای کمونیستی اروپای شرقی مهاجرت کند که با این پیشنهاد برآشفت و همحزبیهای همسرش را به باد فحش و بدوبیراه گرفت و از این انجمن هم استعفا داد.
مادر به سختی پسر را از آبوگل درآورد. سعید راد بعد از ۵ سالگی به همراه خانواده به محلهای در شمیران، در کوچه «فردوسی» که در حوالی خانه جلال آلاحمد، نیما یوشیج، علی آزاد و داریوش رفیعی بود، آمد. دوران تحصیلات ابتدایی را در مدرسه نیکی علأ و دوران دبیرستان را در مدرسه شاپور تجریش (نام دیگر رشید یاسمی) که محل کنونی موزه سینماست، گذراند. حتماً طالعاش را با سینما گره زده بودند چراکه جلال مقدم نویسنده، کارگردان، بازیگر و منتقد دبیر انشأ او در مقطع اول دبیرستان بود. اما مقدم باعث ورودش به سینما نشد.
او از همان جوانی عاشق ورزش بولینگ بود و در این رشته به قهرمانی هم رسید. پاتوق او و جایی که بیشتر عمرش را در آن گذراند، مجموعه فرهنگی ورزشی شهید چمران فعلی، یعنی بولینگ پرسپولیس: علی عبده آن زمان بود. همین ورزش هم پای او را به سینما باز کرد. بازیگرها و هنرمندها به باشگاه بولینگ رفتوآمد داشتند و دارند.
یک شب امیر نادری و مرحوم محمد زریندست، کارگردان قدیمی سینما به همان بولینگ عبده آمده و سعید راد را درحال بازی میبینند و به او پیشنهاد بازیگری میدهند. همان شد که او بازیگری را از سال ۱۳۵۰ با فیلم «فاتحین صحرا» به کارگردانی زریندست آغاز کرد. سعید راد را میتوان از بازیگران پرکار پیش از انقلاب دانست که در فیلمهای امیر نادری، فریدون گله، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی، کامران قدکچیان و … بازی کرد.
دومین فیلمش در سینما «خداحافظ رفیق» امیر نادری بود. یکی از همان دو کارگردانی که او را به سینما آورد و رفاقتشان سالها به طول انجامید. در «صادق کرده» برای ناصر تقوایی بازی کرد، مهمترین فیلمش پیش از انقلاب «تنگنا»ی امیر نادری بود که تندیس «سپاس» بهترین بازیگر نقش اول مرد در ششمین دوره جشنواره سپاس را نصیبش کرد.
در «سفر سنگ» مسعود کیمیایی جلو دوربین رفت و دوباره در «ساخت ایران» برای امیر نادری بازی کرد. در ۷ سالی که پیش از انقلاب در سینمای ایران سپری کرد، در ۳۴ فیلم به عنوان بازیگر حضور داشت که نشان از حضور پررنگاش در سینمای پیش از انقلاب دارد. در سالهای پس از انقلاب در «خط قرمز» مسعود کیمیایی، «برزخیها»ی ایرج قادری و «عقابها»ی ساموئل خاچکیان بازی کرد و این فیلم تبدیل به آخرین اثرش پیش از ممنوعالکاری در سینمای ایران شد.
تندروهای آن زمان شمایل او را در سینما نمیپسندیدند و از اینکه او با چنین ظاهری تبدیل به بازیگری محبوب و مشهور شود، واهمه داشتند. وضعیتاش به عنوان بازیگر در سینما با پیش از انقلاب تفاوت زیادی پیدا کرده بود، برخلاف قبل نقشهای مثبت را به او میسپردند و بازیاش به جای شخصیتهای مقبول حسابی به چشم میآمد و مورد توجه قرار میگرفت. همانهایی که جمشید هاشمپور را با شمایل زینال بندری ممنوعالکار کردند، مانع از ادامه کار سعید راد در سینما شدند و او به همراه همسرش از ایران به هند رفت و مهاجرت به چند کشور را تجربه کرد و در آخر به آمریکا رسید که آنجا هم زیاد دوام نیاورد. در آنجا راننده تاکسی بود، چون نه پول زیادی با خود برده و نه به قول خودش سواد داشت و نه تخصصی.
احمدرضا درویش برای ساخت «دوئل» به دنبال رفع ممنوعالکاری او برآمد و باعث بازگشت او به ایران و سینما شد. از آن سال به بعد هرچند حضورش در سینما مانند قبل نبود و نتوانست سالهای پرکاری خود را در سینما تکرار کند، اما دوباره در نقش یک تیمسار ارتش در فیلم «چ» ابراهیم حاتمیکیا جلو دوربین رفت. در همین سالها در سریالهایی هم بازی کرد. «در چشم باد»، «سرزمین مادری»، «ترور خاموش»، «دل» و «گیلدخت» از مجموعههایی بودند که این بازیگر در شبکه خانگی و تلویزیون در آنها ایفای نقش داشت.
تا همین دو سال پیش، او جلو دوربین سریالهای تلویزیون بود، اما یک سال قبل بر اثر زمینخوردگی در منزلش دچار مصدومیت و ناچار به جراحی لگناش شد. عوارض این جراحی تا به امروز ادامه پیدا کرد تا جایی که او دیگر توان راه رفتن نداشت و مشکلات دیگری را برایش به همراه آورد که توان ادامه زندگی را از او گرفت.
سعید راد بازیگر خاصی بود. چه پیش از انقلاب و چه پس از آن نه به اندازه فردین و ناصر ملکمطیعی محبوب بود و نه شهرتش به پای آنها میرسید. با اینکه فیلمهای مهمی در کارنامهاش دارد، اما همواره بازیگری بود که در حاشیه قرار داشت و هیچ وقت به مرکز سینما نیامد. ظاهر و فیزیکاش هم آنقدرها به کارش نیامد. چراکه بازیگرانی که حتی فاقد اینها بودند در سینمای آن زمان محبوب و مشهور شدند و در فیلمهای مهمی هم بازی کردند.
احتمالاً برای محبوبیت در آن دوره و پس انقلاب چیزهای دیگری هم لازم بود که سعید راد آنها را نداشت و نتوانست خود را به عنوان بازیگر شاخص و مطرح به علاقهمندان سینما بشناساند و با این کار خود را در دلها ماندگار کند.