زیسان: یوهان اشترویس، دریانورد بخت برگشته هلندی در عصر حکومت شاه سلیمان صفوی (اسفند ۱۰۲۶ – ۸ مرداد ۱۰۷۳ خورشیدی/ فوریه ۱۶۴۸ – ۲۹ ژوئیه ۱۶۹۴ میلادی) به عنوان برده وارد ایران میشود. او در بخشی از خاطرات خود روایتی جالب از فرمان شاه برای جمع آوری دختران باکره و زیباروی ۲ تا ۱۷ ساله برای خود را نقل میکند.
در ادامه روایت جالب اشترویس از این واقعه را میخوایند:
در ۲ آوریل ۱۶۷۱ / ۲۲ ذی قعده،۱۰۸۱ فرمانی از اصفهان رسید، مبنی بر این که دخترانی را که بیش از دو سال سن دارند جمع آوری کنند تا زیباترین آنها برای شاه ایران انتخاب شوند. این فرمان به سرتاسر کشور ارسال شد تا دخترها بدون توجه به دین و ملیتشان شناسایی و به اصفهان اعزام شوند. در همان زمان مأمورانی با فرمان، شاه برای جمع آوری پانصد تن از بهترین و زیباترین دختران باکره به ایالات مختلف اعزام شدند.
روش جمع آوری دخترها بدین شکل بود شاه فرمانی صادر کرد و به تمام ایالات فرستاد تا همۀ دختران جوان بین دو تا هفده ساله به شهرهای اصلی، ایالات فرستاده شوند دختران ایالت ماد را به شماخی آوردند تا به وسیله مأموران شاه شوند والدین بچهها با تکریم و احترام از فرمان شاه بررسی اطاعت کردند و حتی اگر یک بچه داشتند ناچار بودند او را به مکان مقرر ببرند وگرنه با مجازات مرگ روبرو میشدند. مأموران دخترها را بررسی میکردند و اگر قابل قبول، بودند برای شاه انتخاب میشدند.
دیدن چهره غمگین والدین بچهها بسیار رقت انگیز بود، زیرا بچههای خود را به جایی میبردند که برای همیشه باید از آنها جدا میشدند و هرگز فکر نمیکردند دوباره آنها را ببینند مشاهده رفتار متفاوت مردم شایان ذکر است کسانی که به بچههای خود علاقه داشتند زشتترین لباسها را به تنشان میکردند و هر ترفندی به کار میبردند تا زشت به نظر برسند، اما کسانی که معتقد بودند فرستادن بچهها باعث افتخار است یا بچهها برایشان زحمت ایجاد میکردند و به بچهها علاقهای نداشتند از تحویل دادن آنها خوشحال میشدند، بنابراین از هر ابزاری برای افزودن به زیبایی بچهها استفاده میکردند و نهایت تلاش خود را انجام میدادند تا با استفاده از زیورآلات و آرایش به زیبایی و قابلیتهای جسمی بچهها بیفزایند.
وقتی کار انتخاب دخترها به پایان رسید دختران برگزیده نابالغ را در جعبههایی شبیه تخت روان که در دو طرف شتر آویزان بودند، قرار دادند و دختران بالغ را به تنهایی در یک جعبه حبس کردند و در صبح روزی که برای حرکت مقرر شده بود کاروان مانند سپاه با صدای ساز بادی، عازم اصفهان شد.»
به گزارش «زیسان»، یوهان اشترویس در ۱۶۲۸ م / ۱۰۳۸-۱۰۳۷ ق یا ۱۶۲۹ م / ۱۰۳۹-۱۰۳۸ ق در روستایی به نام رومر در نزدیکی آمستردام هلند متولد شد. او روایتی جالب از تفاوت رفتار ایرانیان در قیاس با ترکها و سایر ملل با بردگان را نقل میکند.
او پس از چند مرحله گشت و گذار در شرق آسیا، مدیترانه، اروپا و شمال آفریقا، از بد روزگار در جریان سکونت در روسیه تزاری، با شورش قزاقها مواجه شد. او و همراهانش برای فرار از دست شورشیان از آستراخان فرار و رهسپار ایران شدند که در میانه راه از سوی تاتارها به اسارت در آمدند.
تاتارها اشترویس را به بازرگان ایرانی به نام حاجی محمد صالح فروختند. این بازرگان نیز در سال ۱۶۷۰ این دریانورد هلندی را به عنوان برده به تاجر ثروتمند دیگری به نام حاجی بایران علی از اهالی دربند میفروشد. اشترویس در جریان اقامت در ایران اطلاعات ارزشمندی را از ایران آن دوران (عصر شاه سلیمان صفوی) ارائه میدهد.
گزارشهایش در مورد خودکشی، قتل، اعدام، روسپیگری، دزید، راهزنی و رباخواری و... تصویری گویا از مسائل ایران آن دوران به خصوص در شهرهای شماخی و دربند است. البته اشتروس توصیفی جالب و خواندنی را از شمال تا جنوب ایران -از اردبیل تا گمبرون (بندرعباس) - ارائه میدهد.
نکته قابل توجه روایتهای این هلندی بخت برگشته این است که او به عنوان برده در ایران حضور داشته و هیچگونه فرصتی برای ارتباط با اصحاب قدرت نداشته است. روایت او تصویری واقعی از بطن جامعه ایران حدود ۴۰۰ سال قبل است.
برای خواندن بخشهای دیگر از خاطرات یوهان اشترویس هلندی و دیگر مطالب تاریخی جذاب میتوانید به لینک مقابل «تاریخ» زیسان مراجعه کنید.