زیسان: شاید برای اکثریت شما این سوال مطرح شود که چرا گنده لاتها، عربدهکشها یا آدمهای فحاش برای برخی از مردم جذاب هستند. خیلی از افراد به طور روزانه کلیپهایی از فحاشی و احتمالا دعواهایی خیابانی را با علاقه و شوقی فراوان دنبال میکنند. حتی برخیها عاشق و شیفته آنها هستند.
به گزارش زیسان، افراد دنبالکننده اما لزوما شخصیت این سلبریتیهای ضداجتماعی را تایید نمیکنند و حتی ممکن است شدیدا رفتارشان را رد کنند، با اینحال حسی، دلیلی و شاید کنجکاویای باعث میشود که جزو فالوورهای چنین اشخاصی قرار بگیرند.
جدیدترین نمونه از این دست، شخصی به نام آیسان اسلامی است که نزدیک به ده میلیون دنبال کننده در اینستاگرام دارد. محتوای اغلب فیلمها یا کلیپهای اینستاگرامی این شخص، فحاشی، بدگویی، تهدید و البته خودنمایی است. بیراه نیست اگر بگوییم تمام این ده میلیون دنبالکننده و شهرت این شخص تنها از فحاشی به دست آمده است!
بهانه نوشتن این گزارش این است که در تازهترین جنجال فضای مجازی ایران، آیسان اسلامی اینفلوئنسر مشهور که با فحاشی در اینستاگرام به شهرت رسید، در ویدئویی سخنانی مطرح کرده که متهم به زن ستیزی شده است. آیسان اسلامی با اشاره به ویدئویی از یک دختر بلاگر ایرانی که در دبی زندگی میکند و میگوید با پول یک شب تفریح در دبی، یک هفته میتواند به سفر برود، به او حمله کرده است.
سراسر این فیلم چند دقیقهای آیسان اسلامی پر از فحاشی و تهدید به زنکشی، خواهرکشی و قتل ناموسی است. در بخشی از این کلیپ آیسان خطاب به این بلاگر میگوید: «خواهر من بودی سَرتو میبریدم، بیناموسی خط قرمز همه ایرانیهاست، یه مردی/پدری/برادری/پسرعمهای تو دبی نیست بیاد گیستو بگیره بیاره ایران بندازت تو اتاق؟ چرا با عربای عربستانی تفریح میکنین؟ چرا نسل جدید اینقد بیحیا شدن؟»
این کلیپ واکنشهای زیادی در فضای مجازی به دنبال داشته است. اما باید یادآوری کنیم که این اتفاق تازهای نیست، همین چند سال قبل را به یاد بیاورید که داستانهای شخصی به نام وحید مرادی، با لقب «عقاب» ایران چگونه فضای مجازی را تسخیر کرده بود. حتی با گذشت چند سال بسیاری هنوز به ماجرای مرگ وحیدی مرادی علاقمند هستند و کلیپهایش را دنبال میکنند. پرسش مهم این است که چرا این گونه شخصیتها تا این حد دنبال کننده دارند؟ چه چیزی این افراد را برای جامعه جذاب میکند.
چرا بسیاری از کلیپهای آیسان اسلامی میلیونها بار دیده میشود؟ مگر او و امثال او چه دارند و چه میگویند که شخصیت آنها ما را مجذوب خود میکنند؟ یا شاید بپرسید چرا صحبتهای یک استاد دانشگاه یا یک نابغه بازتاب اندکی در جامعه دارد، اما پخش یک کلیپ کوتاه از صحبتها یا دعوای یک گنده لات، بازتابی گسترده، حتی بیشتر از سیاستمداران مشهور دارد؟ با بررسی صفحه اینستاگرام آیسان اسلامی متوجه میشویم که افرادی زیادی او را دنبال میکنند، حتی برخی از دنبال کنندگان صفحه او هیچ سنخیتی نه به لحاظ زندگی اجتماعی و فرهنگی و حتی شخصیتی با او ندارند. اما چرا پدیدهای مثل آیسان اسلامی برای آنها جذاب میشود؟
آیسان اسلامی در روستا به دنیا آمده است. خودش بارها در گفتوگوهایی در اینستاگرام داستان زندگیاش را تعریف کرده است، او توانسته ضمیر ساده و صمیمی خود را حفظ کند.
آیسان اسلامی معمولاً در ارتباط با مخاطبان خود بسیار ساده و روان حرف میزند، همین موضوع باعث میشود تا مخاطب را به دنبال خود میکشاند؛ این شاخ دنیای مجازی در عین حال به سبب شرایط خاص زندگی اش، چندان مبادی آداب نیست.
آیسان اسلامی در هنگام گفتوگو با مخاطبان از الفاظ رکیک و کلمات ناهنجار استفاده میکند. آنچه مسلم است استفاده از این کلمات برای نسل جدید امری عادی است. از این جهت جوانان و نوجوانان جذب دیالوگها یا مونولوگهایی میشوند که از این کلمات در آنها زیاد و بی پرده استفاده میشود. گاهی کلیپی که منتشر میکند چیزی جز کلمات رکیک نیست اما باز هم میلیونها لایک میگیرد.
آیسان اسلامی با بدن عضلانی و جذابش (برای بخشی از جامعه) روبهروی دوربین مینشیند. او در میان گفتگو هایش از رکیکترین کلمات استفاده میکند، اما عجیب است که کماکان میتواند برای مخاطب خود جذاب باشد و او را بخنداند. جدای کلمات عجیبی که آیسان در گفتگو هایش استفاده میکند، لحن بیان و طرز حرف زدن او هم برای عدهای جذابیت خاصی دارد.
قطعا یافتن علت و دلیل این موضوع نیازمند تحلیلهای دقیق روانشناختی و جامعه شناسی است. اما هر چه هست آیسان اسلامی توانسته با این روش با مخاطبان خود ارتباط بگیرد. آنها او را باور کرده اند و فکر میکنند هر آنچه میگوید واقعی و درست است.
چه چیزی امثال آیسان اسلامی، هانی کرده و دیگر چهرههای ضد اجتماعی را برای مردم جذاب میکند؟
سادهانگارانه است که دلیل جذابیت آیسان اسلامی برای مخاطبان را تنها در چند جمله کلیشهای خلاصه کنیم. این مساله باید در پژوهشگاهها و کرسیهای درس بررسی شود اما تنها میتواند از یک جنبه روشن دلیل جذابیت افراد قلدر و خشن و فحاش را بررسی کرد.
از نظر روانشناسان، یک فرد قلدر یا گنده لات که شخصیتی ضد اجتماعی نیز دارد در نگاه اول بسیار جذاب و جالب به نظر میرسند. آنها هم از نظر عضلانی و فیزیکی جذابیت ویژهای داشته که آنها را به عنوان افرادی قدرتمند نشان میدهد. این ویژگی در نگاه و دیدار حضوری با این افراد شما را ترغیب میکند که نسبت به ملاقاتهای بیشتر و حتی نزدیکی به او گرایش داشته باشید. نزدیکی به چنین افرادی به نوعی حس قدرت و توانگری نیز به طرف مقابل میدهد.
شاید برای شما عجیب باشد، اما دیدن یک مرد گنده لات و قدرتمند برای بسیاری از زنان نیز جذاب است. حتی امکان دارد که با آگاهی از تمامی مسائل حاشیهای آن یک زن حاضر به ارتباط گرفتن و حتی ازدواج با آنها باشد. در نمونه بارز و البته نسخه پاکیزه افراد قلدر میتوان به سوپراستارهای دنیای کشتی کج آمریکا اشاره کرد که چگونه توانایی، عضلات و قدرت آنها بینندگان میلیونی را پای تلویزیونها و به درون تالارهای اجرا میکشاند.
ریشه ناخودآگاه این موضوع فقدان حس قدرت و توان در افراد مختلف است. اگر با خود صادق باشیم اکثریت قریب به اتفاق ما خلاءی محسوس در زمینه اراده به قدرت را در درون خودمان داریم. تمامی رفتارهای ما تحت تاثیر تلاش برای غلبه و برتری نسبت به دیگری است. افراد قلدر و توانمند میتوانند نماد همان خواست قدرت پنهان شده در درون ما باشند. یعنی وقتی ما یک کشتی کجکار یا گنده لات را میبینیم تمامی فضیلتهای قدرت، توان بدنی، زیبایی فیزیکی، بیباکی، شجاعت و حتی در برخی مواقع رندانه زیستن را در آنها میبینیم. حس برتر بودن نهفته در درون یک لات، زورگو و بددهن ما را به صورت ناخودگاه به سوی آنها جذب میکند.
تاریخ بشریت در جوامع مختلف مملو از اسطورههایی است که نماد قدرت و رندانه زیستن هستند. در یونان باستان اسطورههایی همانند هرکول و آشیل در مقام نماد قدرت آدمی سدهها بازگو شدهاند. در ایران نیز اسطورههایی همچون رستم، اسفندیار، کاوه آهنگر و پهلوانانی همچون پوریای، ولی و جهان پلوان تختی زبانزد خاص و عام هستند. این اسطورهها که نماد قدرت، مردانگی و البته کم زیستن، اما آزادانه زیستن هستند، ناخودآگاه ذهن ما را برای پذیرش و دوست داشتن افراد قدرتمند چه در نسخه پاکیزه آن (ورزشکار) و چه در نسخه غیرپاکیزه آن (گنده لات) آماده میکند.
تنها کافیست در نسخه پاکیزه این موضوع توجه داشته باشیم که چرا افرادی همچون حسین رضازاده در وزنهبرداری، حمید سوریان در کشتی، حسن یزدانی در کشتی، هادی ساعی در تکواندو و... برای ما جذاب بودهاند. توان و قدرت برتر آنها سالها ما را پای تلویزیونها میخکوب کردهاند. گنده لاتها نیز نماد نسخه منفی همان حس توانگری هستند که ما را به سوی خود جذب میکنند.
فراتر از موضوع میل ناخودآگاه به قدرت در درون ما، ذوبشدگان یا همان طرفداران پروپاقرص گنده لاتها یا افراد خشن و ضد اجتماع که در اصطلاح عامیانه تعصب آنها را میکشند، در زندگی اجتماعی خود احتمالا تجربههایی از طرد، تحقیر و نادیده گرفته شدن را تجربه کردهاند.
علت جذبه بیش از اندازه یک گنده لات برای آنها میتواند ریشه در دوران کودکیشان داشته باشد. احتمالا آنها در محیط خانوادگیای با والدین بیعاطفه و تحقیرگر زیستهاند. احتمالا عزت نفس آنها در معرض آسیب قرار گرفته و تنبیه فیزیکی در عریانترین شکل بر آنها اعمال شده است. اما باز هم این همه ماجرا نیست!