زیسان: اس جی دبلیو بنجامین، اولین سفیر ایالات متحده آمریکا در ایران در کتاب خود تحت عنوان «ایران و ایرانیان عصر ناصرالدین شاه» ماجرای یکی از شکارهای ناصرالدین شاه را نقل میکند که در آن همه اطرافیان او از محل شکار متواری میشوند.
بنجامین ماجرا شکار ببری که به شاه و هیات همراه او حمله کرد و از سوی ناصرالدین شاه کشته شد را اینگونه نقل میکند:
«ناصرالدین شاه معروف است که یک شکارچی متهور و شجاعی بوده و از مقابل شکار اعم از پلنگ و ببر، هرقدر هم که بزرگ باشند فرار نمیکند. در یکی از شکارهای شاه، حادثهای پیش آمد که جرأت و جسارت او را به خوبی نشان میدهد.
عدهای از درباریان و همراهان دور شاه جمع شده و آماده شکار بودند که ناگهان سر و کله یک ببر بزرگ پیدا شد و از فاصله نزدیکی به آن گروه حمله کرد. همه اطرافیان شاه به استثناء امین الدوله دچار ترس و وحشت شده و هریک به گوشهای فرار کردند. اما شاه از جای خود تکان نخورد و با تفنگ خود گلولهای به طرف ببر شلیک کرد که به حیوان درنده خورد و او را از پای درآورد.
در این لحظات امین الدوله بدون ترس و واهمه کنار شاه قرار داشت و شکار ببر را تماشا میکرد. وقتی خطر برطرف شده و اطرافیان شاه که فرار کرده بودند یکی یکی از پناهگاههای خود خارج شده و به طرف ناصرالدین شاه آمدند، شاه که سرحال بود، آنها را مسخره و ریشخند کرد که چطور بزدلی به خرج داده و ولینعمت خود را تنها گذاشته و گریخته اند و ضمنا گفت: از نوکر خوب من امین الدوله یاد بگیرید که نترسید و در کنار شاه ایستاد.
ولی امین الدوله که از رجال زیرک و باهوش بود برای آنکه تعریف و تمجید شاه موجب حسادت درباریان و در نتیجه گرفتاری و دردسر او نشود گفت: شاهنشاها، قربان خاک پایت شوم، علت اینکه فرار نکردم ترس و وحشت زیادی بود که مرا فراگرفته بود و زانوها و پاهایم از ترس یارای حرکت نداشتند.»