زیسان: ضرب المثلی با قدرت ماندگاری وجود دارد که میگوید: «هرچه بزرگتر باشد، سختتر سقوط میکند». این یک جمله کوتاه و تحریک کننده است و گفتن آن به شما احساس غرور میدهد! اما واقعیت این است که چنین چیزی واقعیت ندارد.
به گزارش زیسان، ما در تاریخ مردان و زنان بدجنس، فاتح و قدرتمند زیادی داشتهایم که با یک اتفاق کوچکِ عجیب، سقوط کردهاند. این همان چیزی است که میخواهیم در این مطلب به آن بپردازیم؛ برخی از پرقدرتترین و بدترین افراد جهان یا یک شکست سخت کوچک کشته شدند.
نام این شخص عملاً مرجعی برای بزرگی و خشونت است. او به عنوان یک رهبر و جنگجوی ترسناک در راس هونهای قدرتمند شناخته میشد. او خیلی جنگید و خیلی کم شکست خورد.
در مرگ او خون زیادی دخیل بود، اما عجیب است که هیچ جنگی وجود نداشت. هیچ یک از سرنوشتهای وحشتناکی که ممکن است تصور کنید، برای او اتفاق نیفتاد. چیزی که آتیلا هون را از بین برد، خونریزی بسیار ناگوار بینی بود؛ آنهم پس از یک ضیافت و نوشیدن بسیار در یکی از شبهای عروسیاش. در حالی که آتیلا پس از جشن آخرین عروسی خود از هوش رفت، در خونریزی بینیاش غرق شد. واقعا عجیب و پایان مضحکی است، نه؟
+بیشتر بخوانید: داستان «زویا کوسمودمیانسکایا»
یک فاتح موفق دیگر! سیگورد ایستینسون (Sigurd Eysteinsson)، که به عنوان سیگورد قدرتمند شناخته میشود، یک جنگ سالار وایکینگ معروف بود. قطعا مردن در میدان نبرد برای او بزدلانه بود. با این حال با توجه به بدشانسی سیگورد، یک مرگ عجیب برای او رقم خورد. دندان او در یک جنگ کنده شد و درنتیجهِ آن یک زخم عفونی ایجاد کرد که منجر به مرگ این فاتح بزرگ شد.
عفونت شوخی نیست، حتی کوچکترین زخم میتواند تقریباً هر کسی را در اوج قدرت از بین ببرد. یکیدیگر از قربانیان شرورِ عفونت، بنیانگذار آژانس پینکرتون، آلن پینکرتون بود. پینکرتونها گروهی هستند که به شکارچیان خشونت آمیز معروف بودند.
آلن پینکرتون، قانونشکنان غرب وحشی را در سراسر کشور تعقیب میکرد. او همچنین از طرفداران لغو ممنوعیتها بود. درنتیجه هم جنایتکاران و هم دولت از دست او خشمگین بودند و همه گمان میکردند این مرد در نهایت توسط یکی از این دو گروه کشته میشود. اما آن کسی که این مرد را کُشت کسی نبود جز خودِ پینکرتون.
علیرغم زندگی پر از درگیری فیزیکی، او بر اثر زمین خوردن در پیاده رو و گاز گرفتن زبانش که بعدا تبدیل به قانقاریا شد، جانش را از دست داد.
هیچ کس جسورتر از بدلکاران در جهان نیست. آنها عمداً خود را به خطر میاندازند و در ازای آن چیزی بیشتر از تحیّر مردم که میگویند «او دیوانه است، رفیق!» دریافت نمیکنند.
وقتی بابی لیچ در بشکهای طراحی شده، از آبشار نیاگارا به پایین قِل خورد، جز یک دسته دنده شکسته، افتخار نفر اول را هم گرفت!
با این حال حتی اگر شما مردی باشید که با مرگ دست و پنجه نرم میکند، سرنوشت باز هم میتواند غافلگیرتان کند. به نظر میرسد سرنوشت، انتقامش را از بابی با یک پوست پرتقال گرفت. لیچ روی یک تکه پوست پرتقال رفت، لیز خورد و پایش شکست. شکستگیِ او منجر به عفونت و بعد قطع عضو شد. همه اینها مرگِ ناگهانی بابی لیچ را رقم زد.
آن مرد مرگ را به چالش کشید، پیروز شد و سپس توسط مقداری زباله کشته شد.
تا اینجا، ما به چند مورد مرگ بعید، نگاه کردیم. با این حال، در جنگ جهانی اول، یک مورد که یک چکمه بود، به دلیلِ طراحی ضعیفش منجر به تلفاتِ ۷۵۰۰۰ آمریکایی شد. از چکمه رزمی نظامی M۱۹۱۷ آمریکا حرف میزنیم. این چکمه، از بسیاری جهات چکمه خوبی بود، به جز یک مورد بسیار مهم: ضد آب بودن!
گیر افتادن در گل و لای و آب راکدی که سنگرهای جنگ جهانی اول را پر کرده بود، محیط ایده آلی برای چکمهای نبود که تقریباً تماماً از چرم ساخته شده بود! این مورد به ظاهر ساده، باعث ایجاد یک بیماری همهگیر به نام «پای سنگر» شد، بیماریای که به دلیل رطوبت زیاد ناشی از کفشِ بد ایجاد شد و به شکل غیرقابل باوری گوشت پایِ سربازان را از بین بُرد.
پس از یکسال مرگ و میر سربازان، ارتش چکمههای جدیدی ابداع کرد که در رطوبت جنگ مدرن، حداقل کمی بهتر عمل کرد و سربازان با پاهای سالم به خانه برگشتند.