زیسان: همزمان با کشف جسد مرد ۵۹ سالهای در بیابانهای امینآباد و اعلام ماجرا به پلیس تحقیقات آغاز و مشخص شد وی با ضربات جسم سخت به سرش جان باخته است. از این رو فرضیه قتل پررنگ شد.
در ادامه با شناسایی هویت مقتول و خانواده وی کارآگاهان دریافتند، مقتول آخرین بار با دامادش قرار ملاقات داشته است. از آنجا که دختر مقتول و همسرش با یکدیگر اختلاف شدید داشتند و دختر جوان با حالت قهر خانهاش را ترک کرده و به خانه پدرش رفته بود، مرد جوان در تماس با پدرزنش از او خواسته بود تا با هم قرار ملاقات بگذارند و مشکل را حل کنند.
بدین ترتیب مأموران برای تحقیق به سراغ داماد مقتول رفتند، اما پی بردند که او از زمان قتل ناپدید شده است. در نهایت چند روز بعد مرد جوان با رصد شبانهروزی مأموران بازداشت شد.
وی در همان بازجوییهای اولیه اتهام قتل پدرزنش را پذیرفت، اما مدعی شد بهخاطر مصرف شیشه مرتکب چنین جنایتی شده است. با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه دادگاه همه فرزندان مقتول غیر از همسر متهم برای وی درخواست قصاص کردند.
سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: من رابطه خوبی با پدرزنم داشتم. به همین خاطر هر وقت با همسرم به اختلاف میخوردیم با او تماس میگرفتم و او مشکلمان را حل میکرد. روز حادثه هم مثل همیشه با پدرزنم تماس گرفتم و از وی خواستم تا در جایی قرار بگذاریم و درباره مشکل پیش آمده صحبت کنیم. پیش از آنکه به سر قرار بروم مشروب خوردم و شیشه مصرف کردم. وقتی پدرزنم را دیدم همان موقع خواهرزنم به من زنگ زد و خواست تا تلفنم را به پدرش بدهم.
وی ادامه داد: بعد از آن که صحبتشان تمام شد وقتی میخواست گوشیام را پس بدهد، من که دچار توهم شده بودم، فکر کردم میخواهد من را با سنگ بزند. به همین خاطر با سر ضربهای به بینیاش کوبیدم و با یک چوب ضربهای هم به پایش زدم که روی زمین افتاد. خیلی زود پشیمان شدم و او را به سختی بلند کردم تا به بیمارستان برسانم، اما از آنجایی که زمین گل و لای بود چندباری به زمین خوردیم و او سرش به سنگهای روی زمین خورد. باور کنید من قصدم کشتن او نبود. حالا هم از خانوادهاش میخواهم من را ببخشند و حلالم کنند.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده، متهم را به قصاص محکوم کردند که با اعتراض متهم، پرونده به دیوان عالی کشور رفت و قضات دیوان به خاطر ابهاماتی که در تحقیقات وجود داشت، حکم را نقض کردند و پرونده را برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران (همعرض) فرستادند.
در این جلسه نیز اولیای دم بر درخواستشان مبنی بر قصاص تأکید کردند.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و با تکرار اظهاراتش گفت: من پدرزنم را خیلی دوست داشتم و قصدم کشتن او نبود. آن روز فقط ضربهای به پای او زدم و کبودی و شکستگیهای سرش به خاطر برخورد با سنگهایی بود که در مسیر راهمان قرار داشت. من حال طبیعی نداشتم و وقتی پدرزنم را بغل کرده بودم مدام به زمین میخوردم. وقتی هم دیدم دیگر نفس نمیکشد از ترس فرار کردم.
منبع: ایران