چرا پایتخت پناهگاه ندارد؟

از بامداد جمعه «۲۳ خرداد»، نخستین موشکهای اسرائیلی آسمان تهران را شکافتند و دهها نقطه نظامی و غیرنظامی ایران، هدف قرار گرفتند. فضای اضطراب و دود و ویرانی، ساکنان تهران را مقابل انتخابی تاریخی قرار داد: ماندن و بیپناهی یا ترک بیسابقه پایتخت.
تنها در چند روز اول پس از حمله، بیش از دو میلیون نفر از تهرانیها، این کلانشهر را ترک کردند؛ صفهای طولانی خودروها در بزرگراههای منتهی به استانهایی مانند مازندران، زنجان و آذربایجان شرقی، گواه این مهاجرت گسترده بودند. این موج فرار غیرمنتظره، ضعف مدیریت شهری و بیبرنامهگی مسئولان را در شرایط جنگی بهنمایش گذاشت.
مسئولان دولتی صرفا راهکارهای مقطعی ارائه کردند؛ سخنگوی دولت گفت مردم میتوانند از مترو، مدارس و مساجد بهعنوان پناهگاه اضطراری استفاده کنند. مهدی چمران نیز پیشنهاد داد، تونلهای عمیق مترو یا پارکینگهای طبقاتی را در مواقع بحرانی بهکار گیرند اما همگان اذعان دارند که هیچیک از این اماکن، شرایط پناهگاه واقعی را ندارند؛ اغلب ایستگاههای مترو حتی سرویس بهداشتی مناسب، محل استراحت یا تهویه اضطراری ندارند و مدارس و مساجد به لحاظ ساختاری، ایمن نیستند.
چمران بهصراحت گفت «در تهران پناهگاهی کاملا ساختهشده وجود ندارد». در عمل، مردم در روزهای جنگ موشکی، اغلب فقط با امیدی واهی به تاریکخانهها و زیرزمینهای غیرتقویتشده، پناه بردند.
شواهد نشان میدهند، مدیریت بحران غیرنظامی در تهران بهکلی فراموش شده بود. حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس شهری گفته که؛ با وجود تجربه جنگ ۸ ساله هیچ برنامه مشخص، مانور منظم یا سازوکار سازمانیافتهای برای دفاع غیرنظامی وجود ندارد.
درواقع، سازمانی که در دوران پهلوی، وظیفه پدافند غیرعامل را بر عهده داشت، پس از انقلاب منحل شد و طی دههها، ساختار جدیدی شکل نگرفت؛ بهگفته او، اکنون هیچ نهادی مسئولیت شفافسازی و آموزش عمومی در زمینه پناهگاهها را بهدرستی ایفا نمیکند؛ سایتهای شهرداری و مدیریت بحران تهران هم در این زمینه خالی هستند.
حتی منطق رایج مدیریت شهری و استانداردهای ساختمانسازی هم در ایران رعایت نشده است. در بسیاری از کشورهای پیشرفته، پناهگاه نه یک امکان لوکس بلکه عنصری حیاتی از شبکه ایمنی شهر بهشمار میرود. مرور تجربه سوئیس، فنلاند و کرهجنوبی میتواند، الگوی مناسبی برای بازتعریف استانداردهای دفاع غیرنظامی در تهران باشد. از دهه ۱۹۶۰ میلادی، قانونی در سوئیس تصویب شد که بر اساس آن هر شهروند، حق دسترسی به پناهگاهی را دارد. امروز بیش از ۳۷۰ هزار پناهگاه خصوصی و عمومی در سراسر سوئیس فعال است که مجموعا ظرفیتی فراتر از ۱۰۰ درصد جمعیت این کشور (حدود ۳/۹ میلیون نفر) را تامین میکند. نکته کلیدی در مدل سوئیس، بهرهبرداری روزمره از این فضاهاست: بسیاری از پناهگاهها بهعنوان پارکینگ زیرزمینی، انبار یا سالن ورزشی استفاده میشوند اما باید ظرف ۷۲ ساعت پس از اعلام هشدار کاملا تخلیه شده باشند و آماده دفاع باشند.
در فنلاند، «قانون نجات» (Rescue Act) هر سازه با زیربنای بیش از ۱۲۰۰ مترمربع را ملزم به تعبیه پناهگاه داخلی کرده است؛ این کشور بیش از ۵۰ هزار پناهگاه با ظرفیت تقریبا نیمی از جمعیت خود (۸/۴ میلیون نفر) دارد که بخش اعظم آنها در ساختمانهای مسکونی و تجاری تعبیه شدهاند. سئول بهجای ساخت پناهگاههای اختصاصی گسترده از شبکههای زیرزمینی مترو، پارکینگهای طبقاتی و فضاهای خدمات شهری بهره برده است؛ ضوابط دولتی، حداقل متراژ اتاق اضطراری را برای استفاده کوتاهمدت و بلندمدت تعیین کردهاند و بیش از ۱۷ هزار نقطه زیرزمینی بهعنوان پناهگاه اضطراری ثبت شدهاند؛ بهگونهای که تا دو و نیم برابر جمعیت شهر، ظرفیت فراهم شده است. با این حال، نقص تجهیزاتی مانند فیلترهای ضدشیمیایی یا هستهای و نبود استاندارد کیفیت «رده یک»، نشان میدهند که هنوز نیاز به بهبود مستمر وجود دارد.
اما در تهران، خروج از سرفصلهای طراحی شهری به سختی انجام میشود. بهدلیل مسائل امنیتی، نه نقشهای از پناهگاههای احتمالی منتشر شده است، نه دستورالعمل فراخوان عمومی برای مراجعه به آنها مشخص است؛ کارشناسان انتقاد میکنند که «تهران هیچ پناهگاهی ندارد؛ این یک واقعیت است، نه شایعه».
درواقع، تنها مکانهایی که بهعنوان پناهگاه اضطراری نام برده شدهاند، تعداد معدودی زیرزمین باقیمانده از دوران جنگ قبلی هستند. بهگزارش رسانهها، این نقاط شامل زیرزمین پارک شهر در مرکز تهران، تونلهای مجموعه ورزشی آزادی، پناهگاههای قدیمی منطقه نارمک و فضاهای زیرزمینی بازار تهران هستند. دبیران کلیددار شهرداریها برای دسترسی به این اماکن، اطلاعرسانی خاصی نکردهاند و تامین خدمات اولیه در آنها نیز نامعلوم مانده است. نتیجه این فقدان زیرساختی و اطلاعرسانی، عمل کردن شهروندان «تنها به امید به شانس و احتمال در لحظات بحرانی» است.
با توجه به ادامه احتمالی تهدیدات، کارشناسان بر آمادگی فردی و خانوادگی پناهندگان شهری تاکید میکنند؛ توصیههای متداول برای وضعیتهای جنگی در ایران، ساده اما حیاتی هستند: شهروندان درباره راهکارهای پناهگیری آگاه شوند و در خانههای خود، بسته اضطراری آماده کنند؛ بهعنوان نمونه، کارشناسان توصیه میکنند، بسته اضطراری باید شامل حداقل سه لیتر آب آشامیدنی برای هر نفر در روز (با قرصهای تصفیه آب)، مواد غذایی فاسدناشدنی (کنسرو، خشکبار، پروتئین بار)، تجهیزات کمکهای اولیه (دارو، باند، ضدعفونیکننده) و وسایل اضطراری، مانند چراغقوه، رادیو با باتری، شارژر موبایل همراه و باتری اضافی باشد.
اعضای خانواده باید نقشه فرار اضطراری داشته باشند؛ محل جمع شدن پس از حادثه را تعیین کنند و تمرینات کوتاه برای اجرای برنامه اضطراری برگزار کنند. در منزل باید در صورت وقوع حمله موشکی و تخریب احتمالی ساختمان به زیرزمین یا دورترین نقطه از پنجرهها و درها پناه ببرند. اطمینان از یک کیت اضطراری متمرکز و آموزش اعضای خانواده (از کودکان تا سالمندان) در استفاده از آن در عین ادامه جنگ احتمالی میتواند، جان افراد را نجات دهد.
فقدان پناهگاه رسمی در تهران به چالشی جدی بدل شده است. در عمل، سایه هولناک جنگ بر پایتخت، غیبت کامل یک نظام جامع دفاع غیرنظامی را عیان کرد. اگر مسئولان بهزودی و با جدیت، برنامهای تدوین نکنند- از ساخت پناهگاههای استاندارد در پروژههای جدید گرفته تا تجهیز زیرساختهای قدیمی و مترو- تهران و شهرنشینانش در نخستین حمله بعدی، باز هم بختی جز فرار نخواهند داشت. واقعیت آن است که پس از پایان نیمهتمام آتشبسی که جنگ را متوقف کرد، هنوز مشخص نیست «پلان بی» مسئولان مقابل موشکهای بعدی چیست؛ مردم تنها با بستههای اضطراری خود و حس ششمشان در برابر حمله احتمالی جدیدی، آماده خواهند بود.
منبع: سازندگی