ژان ماری لوپن، «شیطان جمهوری» درگذشت
زیسان: ژان-ماری لوپن جناح راست تندرو فرانسه را در دهه ۱۹۷۰ تأسیس کرد و چالشی قوی برای ریاست جمهوری پدید آورد. اما تنها زمانی قدرت سیاسی در دید حزب قرار گرفت که او زمام کار را به دخترش سپرد. روز سه شنبه هفتم ژانویه، خانوادهاش اعلام کردند که او در سن ۹۶ سالگی درگذشته است.
حامیان لوپن او را قهرمانی کاریزماتیک برای همه افرادی میدانستند که از صحبت کردن در مورد مسایل دشوار واهمه ندارند.
او برای چندین دهه به عنوان جنجالیترین چهره سیاسی فرانسه شناخته میشد.
منتقدان او را به عنوان یک سیاستمدار متعصب راست افراطی نکوهش میکردند و دادگاه چندین بار او را به خاطر اظهارات جنجالی محکوم کرد.
او که منکر هولوکاست و یک افراطگرای پابرجا در مسایل مربوط به نژاد، جنسیت و مهاجرت بود، حرفه سیاسی خود را وقف وارد کردن خود و دیدگاههایش به جریان اصلی سیاست در فرانسه کرد.
او که به شیطان جمهوری موسوم بود در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در سال ۲۰۰۲ دوم شد، اما به طرز چشمگیری شکست خورد. اگر قرار بود حزب جبهه ملی پیشرفت کند، لازم بود این شیطان را از آن خارج کرد، فرآیندی که به «شیطانزدایی» معروف شد.
او که پنج بار نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد زندگی سیاسی خود را با مبارزه با کمونیستها و محافظهکاران شروع کرد و خود را «نه راست، نه چپ، بلکه فرانسوی» توصیف میکرد؛ و هر فرانسوی نظر خاص خود را در مورد لوپن داشت. در سال ۲۰۱۵، دخترش مارین لوپن، او را از جبهه ملی که چهار دهه پیش از آن تأسیس کرده بود اخراج کرد.
ژان-ماری لوپن بعدا به هیو اسکوفیل، خبرنگار بیبیسی گفت: «شاید با خلاص شدن از شر من، او میخواست برای تشکیلات حکومتی نوعی ژست سیاسی بگیرد.»
«اما فکر کنید اگر من را از حزب حذف نمیکرد چقدر برایش بهتر میشد!»
دانشآموز ملت
ژان-ماری لوپن در ۲۰ ژوئن ۱۹۲۸ در دهکده کوچک «ترینیته سور مر» در برتانی فرانسه متولد شد.
پدرش را در ۱۴ سالگی در اثر برخورد قایق ماهیگیری او با یک مین آلمانی از دست داد. به این ترتیب، لوپن به «دانشآموز ملت» تبدیل شد – عنوانی که مقامات فرانسوی از آن برای کسانی که والدینشان در جنگ زخمی یا کشته شدهاند استفاده میکنند. این افراد حق دریافت کمک مالی و حمایت دولتی داشتند.
دو سال بعد او سعی کرد به «نهضت مقاومت فرانسه» بپیوندد، اما درخواستش رد شد.
او در زندگینامهاش نوشت که وقتی به خانه رفت و گفت که در نظر داشت چه کار بکند، اولین «مدال جنگی» او یک «سیلی مجازات» از سوی مادرش بود.
در سال ۱۹۵۴ لوپن به لژیون خارجی فرانسه پیوست و به هندوچین – شامل ویتنام امروزی، کامبوج و لائوس، که در آن زمان تحت کنترل فرانسه بود - فرستاده شد و دو سال بعد به مصر رفت. در آن زمان فرانسه، بریتانیا و اسرائیل در تلاش برای کنترل کانال سوئز به مصر حمله کردند. هر دو درگیری با شکست فرانسه به پایان رسید.
اما این دوران خدمت او در الجزایر بود که بسیاری از نظرات سیاسی و حرفهای او را تعیین کرد. زمانی که الجزایریها در جنگ بیرحمانه، اما در نهایت موفقیتآمیز استقلال علیه فرانسه میجنگیدند، او بهعنوان افسر اطلاعاتی در آنجا خدمت میکرد.
لوپن از دست دادن الجزایر را نتیجه یکی از خیانتهای بزرگ در تاریخ فرانسه میدانست که به نفرت او از شارل دوگل، قهرمان جنگ جهانی دوم و رئیس جمهور وقت منجر شد، زیرا او به جنگ فرانسه برای حفظ این مستعمره پایان داد.
در جریان جنگ استقلال الجزایر او ظاهرا در شکنجه اسرای الجزایری شرکت داشت هرچند همیشه آن را انکار میکرد.
چند دهه بعد او از دو روزنامه فرانسوی «لو کانار انشن» و «لیبراسیون» به دلیل انتشار این اتهام شکایت کرد.
ظهور در صحنه سیاست
لوپن اولین بار در سال ۱۹۵۶ در حزبی به رهبری پیر پوژاد، رهبر اتحادیه مغازهداران راستگرای تندرو، به عضویت پارلمان فرانسه انتخاب شد. اما آن دو از هم جدا شدند و لوپن برای مدت کوتاهی به خدمت در ارتش در الجزایر بازگشت. در سال ۱۹۶۲ کرسی خود را در مجلس ملی از دست داد و در نتیجه دهه بعد را در برهوت سیاسی سپری کرد.
لوپن در سال ۱۹۶۵ به عنوان مدیر مبارزات انتخاباتی ژان لوئی تیکیر-ویگنانکور، نامزد راست افراطی در انتخابات ریاست جمهوری فعالیت کرد که از اعضای دولت مارشال پتن در زمان جنگ بود که تحت حمایت نیروی اشغالگر آلمان نازی قرار داشت.
او گفت: «آیا ژنرال دوگل از مارشال پتن در منطقه اشغالی شجاعتر بود؟ در این مورد اطمینانی نیست. مقاومت در لندن بسیار آسانتر از مقاومت در فرانسه بود.»
در همان مبارزات انتخاباتی بود که بینایی چشم چپ خود را از دست داد و برای چندین سال از یک چشمبند استفاده میکرد. این حمله باعث شایعاتی در مورد حمله به او برسر موضوعات سیاسی شد. در واقع، او یک چشم خود را در اثر ضربه هنگام نصب چادر از دست داد.
او سالها بعد در خاطراتش نوشت: «در حالیکه پتک را در دست داشتم... یک ضربه به چشمم [خورد]، باید در بیمارستان بستری شوم [به دلیل]جداشدگی شبکیه.»
صعود سیاسی جدی لوپن در سال ۱۹۷۲ آغاز شد. در آن سال او جبهه ملی را تاسیس کرد که یک حزب راست افراطی برای متحد کردن جنبش ناسیونالیستی فرانسه بود. در ابتدا حزب از حمایت اندکی برخوردار بود.
لوپن در سال ۱۹۷۴ از سوی حزب برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد شد، اما کمتر از یک درصد از آرا را به دست آورد. در سال ۱۹۸۱، او حتی نتوانست تعداد کافی امضا برای ثبت برگه نامزدی خود به دست آورد.
اما این حزب به تدریج با سیاست ضد مهاجرتی شدید خود، نظر رایدهندگان را جلب کرد.
به ویژه رایدهندگان در جنوب فرانسه که تعداد زیادی از مهاجران آفریقای شمالی در آن اسکان یافته بودند به تدریج به سوی حمایت از جبهه ملی روی آوردند. در انتخابات ۱۹۸۴ پارلمان اروپا، این حزب ۱۰ درصد آرا را به دست آورد.
خود لوپن یک کرسی در پارلمان اروپا به دست آورد و این کرسی را برای بیش از ۳۰ سال حفظ کرد.
او به عنوان یک نماینده پارلمان اروپا نفرت خود را از اتحادیه اروپا و آنچه که به عنوان مداخله آن در امور فرانسه میدانست ابراز داشت. او بعدها یورو را «ارز اشغالگران» نام نهاد.
اما دارایی سیاسی رو به رشد او مانع از ابراز نظرات تکاندهنده توسط او نشد.
او در یک مصاحبه در سال ۱۹۸۷، اهمیت هولوکاست - قتل شش میلیون یهودی توسط آلمان نازی - را جزیی توصیف کرد.
او در یک مصاحبه گفت: «من نمیگویم که اتاقهای گاز وجود نداشتند، من هرگز آنها را ندیدهام، من هرگز به طور خاص این موضوع را مطالعه نکردهام، اما معتقدم که آنها بخشی از جزئیات تاریخچه جنگ جهانی دوم هستند.»
نظر او در مورد این «جزئیات» بر بقیه دوران فعالیت حرفهای او سایه افکند. با وجود اظهارات جنجالی، محبوبیت او افزایش یافت. وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۸ توانست ۱۴ درصد آرا را به خود اختصاص داد.
این رقم در سال ۱۹۹۵ به ۱۵ درصد افزایش یافت. سپس سال ۲۰۰۲ فرا رسید. از آنجا که حضور نامزدهای متعدد متعلق به جریانهای اصلی سیاسی باعث تضعیف موقعیت آنها شده بود، ژان-ماری لوپن به دور دوم و نهایی انتخابات ریاست جمهوری راه یافت.
این نتیجه جامعه فرانسه را شوکه کرد. بیش از یک میلیون نفر برای اعتراض به نظرات لوپن به خیابانها آمدند.
این سیاستمدار راست افراطی چنان انزجار اکثریت جامعه را برانگیخت که احزاب در سراسر طیف سیاسی از حامیان خود خواستند از ژاک شیراک، رئیس جمهوری وقت، در دور دوم حمایت کنند. شیراک با کسب ۸۲ درصد آرا، بزرگترین پیروزی در تاریخ سیاسی فرانسه را کسب کرد.
جدا شدن از دخترش
لوپن بار دیگر در سال ۲۰۰۷ برای ریاست جمهوری نامزد شد، اما در آن زمان ستاره سیاسی او رو به افول بود. لوپن که مسنترین نامزدی بود که تا آن زمان در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده بود، چهارم شد.
در عرض چند ماه پس از آن رایگیری، نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور تازه انتخاب شده که به خاطر اجداد یونانی، مجارستانی و یهودیاش به عنوان «خارجی» هدف حمله لوپن قرار گرفته بود، از موضوعات اصلی دستور کار مبارزات انتخاباتی جبهه ملی یعنی امنیت ملی و مهاجرت در انتخابات پارلمانی استفاده کرد. او آشکارا اعلام کرد که قصد دارد آرای این حزب را هم به خود اختصاص دهد.
به این ترتیب، زیر پای جبهه ملی را خالی کرد. حزب لوپن نتوانست حتی یک کرسی در مجلس ملی به دست آورد و به دلیل مشکلات مالی، اعلام کرد که قصد دارد دفتر مرکزی حزب در حومه پاریس را بفروشد.
در سال ۲۰۱۱، او از رهبری حزب استعفا داد و دخترش مارین جایگزین او شد.
پدر و دختر تقریبا بلافاصله از هم جدا شدند. مارین لوپن آگاهانه حزب را از سیاستهای افراطیتر پدرش دور کرد تا برای رأیدهندگان مردد جریان اصلی سیاست اروپا جذابتر شود.
سپس رابطه آنها به طرز ترمیم ناپذیری از هم گسست.
در سال ۲۰۱۵، ژان-ماری لوپن در یک مصاحبه رادیویی، انکار هولوکاست را تکرار کرد. پس از ماهها کشمکش تلخ حقوقی، اعضای حزب جبهه ملی در نهایت به اخراج بنیانگذار خود رای دادند.
دو سال بعد، مارین در طول مبارزات انتخاباتی خود، نام حزب را به اجتماع ملی تغییر داد.
پدرش این اقدام را محکوم کرد و آن را خودکشی سیاسی خواند. اما ژان-ماری لوپن همچنان مواضع خود را حفظ کرد.
او در مصاحبهای با بیبیسی در سال ۲۰۱۷ در مورد توصیف هولوکاست به عنوان جزئیاتی در تاریخچه جنگ گفت «جزئیات در سال ۱۹۸۷ ذکر شد. سپس در سال ۲۰۱۵ دوباره تکرار شد. این به معنی تکرار هر روزه نیست.»
او حتی در مورد اختلافات با خانوادهاش - حداقل در مقابل افکار عمومی – خوشبین بود.
او گفت: «زندگی این است! زندگی یک جریان آرام آرام نیست!»
«من به سختیها عادت کردهام. ۶۰ سال است که بر خلاف وزش باد پارو زدهام. هرگز یک بار هم باد مساعد پشت سر ما نبوده است! نه، در واقع چیزی که هرگز به آن عادت نکردهایم زندگی آسان بوده است!»