28/آذر/1403 | 16:03
۱۳:۲۸
۱۴۰۳/۰۹/۲۵

داستانی فراتر از دهقان فداکار؛ ماجرای دستانِ معجزه معلم ۳۰ ساله برای نجات کودک ۹ ساله درون دریا + عکس

داستانی فراتر از دهقان فداکار؛ ماجرای دستانِ معجزه معلم ۳۰ ساله برای نجات کودک ۹ ساله درون دریا + عکس
دستانِ معجزه معلم ۳۰ ساله برای نجات کودک ۹ ساله
کد خبر: ۴۲۲۶۴

مصطفی جلالی‌فخر در اینستاگرامش نوشت: آن چه دیروز رخ داد، از تصادف‌های فیلم‌های هندی هم شگفت‌انگیزتر بود. جمعه ظهر در مهمانی کوچک فامیلی، کسی که تازه از سفر کیش بازگشته بود، از جوان مجروحی گفت که همسفرشان بود. مهمانداران هواپیما قصد پیاده کردن او را داشتند، اما پس از ارائه نامه و این که امدادگر هلال احمر بوده، اجازه حضور دادند. 

چرا مجروح؟ چون کسی فداکارتر از دهقانِ فداکار بوده که سال‌ها برای ما نماد کمک‌رسانی با وجود خطرِ جانی بود. فامیل‌مان تعریف کرد برای نجات جان یک کودک، خودش را در دریای خروشان و ممنوع جنوب انداخته و در حالی که بچه را بالا نگه داشته تا نیرو‌های کمکی سر برسند، دستانش در معرض خشم موج‌ها و کوبیده‌شدن به مرجان‌ها و پایه‌های اسکله بود. 

بچه را نجات داده، اما به دلیل ضربات ناشی از همان چند ثانیه اول، کودک به کما رفته است. 

بهت‌آور این که فردا عصر، در کلینیک، جوانی مجروح روبرویم نشست با دستانی زخمی. گفت رفته بودم کیش و کنار اسکله، بچه‌ای ۹ ساله در آب افتاد و... و بقیه‌اش را من برایش تعریف کردم تا چشمان او هم مثل من از تعجب باز شود. 

معلمی ۳۰ ساله که دوره‌های امداد را گذرانده است. نامش پیمان است و حالا پس از کار بزرگی که کرده، مفهومی نمادین هم دارد. 

داستانی فراتر از دهقان فداکار؛ ماجرای دستانِ معجزه معلم ۳۰ ساله برای نجات کودک ۹ ساله درون دریا + عکس

کاملا تصادفی حوالی ظهر به لب اسکله می‌رود تا از تماشای خلیج فارس لذت ببرد، اما چند دقیقه بعد، با صدای جیغ و فریاد مادری می‌فهمد کودکی در حال غرق‌شدن ست. بی‌معطلی لباس از تن در می‌آورد و از ارتفاعی بلند در میان امواجی می‌پرد که در حال بلعیدن امیرمهدی بودند و چه بسا خودش را هم به درون می‌کشیدند. 

گفت برایش مهم نبود که ممکن بود جان خودش هم در دهان هیولا تسلیم شود و اصلا اجازه ورود چنین محاسباتی را به ذهنش نداد. ۱۵ - ۱۰ دقیقه طول کشید تا نیرو‌های امداد سر برسند و تیوب‌ها و طناب‌های نجات را در آب بیندازند؛ و او در تمام این مدت، کودک گرفتار را با دو دستش بالا گرفته بود و به اطراف و پایه‌های اسکله کوبیده می‌شد. 

هر دو بازو و تمام سرانگشتانش زخمی بودند و پرسید اثر انگشتم برمی‌گردد؟ گفتم اثر وجود شما تا بی‌نهایت در عالم پایدار است. ذوق و خوشحالی‌ام وقتی کامل شد که گفت کودک از کما درآمده و سالم از بیمارستان مرخص شده است. 

کاش این متن به دست وزیر آموزش و پرورش برسد و به نحوی سزاوار، از او قدردانی کنند که دستانش اعجاز الهیِ نجات شدند.

منبع: خبرآنلاین

برچسب ها:
ارسال نظرات
تازه ها