ماجرای مهریههای عجیب و غریب، داستان درازی دارد و همیشه یک پای اخبار مربوط به دادگاه خانواده را تشکیل میدهد. برای همین در این گزارش نه میخواهیم از علتهای به وجود آمدن چنین مهریههایی حرف بزنیم و نه آن را مورد نقد و کارشناسی قرار دهیم فقط میخواهیم شما را با تعدادی از مهریههای عجیبی که در در دادگاههای خانواده به اجرا گذاشته یا در دفاتر رسمی ثبت شده، آشنا کنیم.
مهریههایی که خوشبختانه دیگر دوره و زمانهشان سرآمده است. اما نکته مهم این است که هیچکدام از این مهریهها نمیتوانستند باعث تقویت و تحکیم خانوادهها شوند و یا عروس و داماد را خوشبخت کنند.
همیشه سکه و انواع گل نیستند که مهریههای عجیب و غریب را تشکیل میدهند. گاهی وقتها عروس خانمها پا را فراتر گذاشته و از پرندگان برای تعیین مهریهشان مایه میگذارند مثل زن جوانی که همین امسال به شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده ونک رفت تا مهریهاش را که یک جفت قوی سفید بود به اجرا بگذارد. عسل که ۱۵ سال در کنار همسرش زیر یک سقف زندگی کرده بود درباره علت این تصمیمش به قاضی حسن عموزادی گفت: «شوهرم شاهرخ مرد شکاکی است و دائما مرا تحت نظر دارد و سعی میکند تمام رفتوآمدهایم را کنترل کند.
قبل از اینکه به عقد همسرم دربیایم شاغل بودم و با او شرط کردم که قصد دارم به کارم ادامه دهم و او نیز پذیرفت، اما پس از آغاز زندگی زناشوییمان، وی مخالفتهایش را آغاز کرد. سالهای اول مخالفت او با کارم کمتر بود، اما بهتدریج به بهانهتراشی پرداخت. من هم مجبور شدم کارم را رها کنم.» او ادامه داد: «رفتارهای شوهرم روز به روز بدتر میشد، طوریکه تصمیم گرفتم از وی جدا شوم و به سر کارم برگردم. من به پرندهها خیلی علاقه داشتم و به همین دلیل هنگام عقد یک جفت قوی سفید را به عنوان مهریه تعیین کردم. حالا هم همان یک جفت قو را میخواهم و دیگر حاضر نیستم حتی ثانیهای با شوهرم زندگی کنم.»
پس از اظهارات این زن شوهرش نیز گفت: «من عسل را در انتخاب آزاد گذاشتهام و او از بین من و کارش، دومی را انتخاب کرده است. حالا که او چنین انتخابی کرده من هم اعتراضی ندارم و حاضرم مهریهاش را نیز تمام و کمال به او بپردازم.» او ادامه داد: «عسل به پرندهها از جمله قو علاقه زیادی داشت به همین علت هنگام عقد یک جفت قو را به عنوان مهریه تعیین کرد. حالا که او حاضر به زندگی با من نیست من هم آمادهام تا دو قوی سفید به او بدهم و از وی جدا شوم.» پس از اظهارات این زن و شوهرش قاضی عموزادی که میدید شاهرخ قصد دارد عین مهریه همسرش را به او بدهد، رأی به پرداخت مهریه داد و زوج جوان از هم جدا شدند.
خیلی از پروندههایی که در دادگاههای خانواده تشکیل میشود، ریشه در لج و لجبازیهای ساده و پیش پا افتاده دارند. یکی از همین لج و لجبازیهای ساده بود که باعث شد یکی از عجیبترین مهریههای امسال در دادگاه به اجرا گذاشته شود.
ماجرا از این قرار است که چندی پیش زن جوانی به دادگاه خانواده ونک مراجعه کرد و به قاضی خدایی گفت: «آقای قاضی، شوهرم زیر تمام قول و قرارهایش زده. به من گفته بود ادامه تحصیل میدهد ودکترایش را دررشته اقتصادمیگیرد، اما این کار را نکرد. او پس از پایان تحصیلش و گرفتن مدرک لیسانس وارد بازار کار شد.
با اینکه با این کار او مخالف بودم، اما سعی کردم به خاطر حفظ زندگیام چیزی نگویم.» او ادامه داد: «شوهرم به من قول داده بود خانه بزرگی برای شروع زندگیمان میخرد، اما با اینکه وضع مالی خوبی داشت باز هم زیر قول و قرارش زد و من مجبور شدم زندگیام را در خانهای کوچک و قدیمی شروع کنم طوری که برای بردن یخچال به داخل خانه، مجبور شدیم یکی از دیوارها را خراب کنیم. از این وضعیت خیلی ناراحت بودم، اما باز هم به خودم گفتم ایرادی ندارد تا اینکه چند روز پیش داخل کشوی کمد چشمم به سند خانه افتاد. وقتی آن را نگاه کردم، شوکه شدم. اصلا باورم نمیشد که شوهرم خانه را به نام مادرش کرده باشد. او حتی حاضر نشده بود که بخشی از خانه را به نام من کند و من که از این ماجرا عصبانی شده بودم، تصمیم گرفتم مهریهام را به اجرا بگذارم.».
اما مهریه عجیب زن جوان از این قرار بود: «۱۰۰ راس اسب عربی، ۵ سفر به ۵ کشور زیارتی دنیا و ۵ سفر به ۵ آبشار بزرگ جهان.»
بهدنبال درخواست زن جوان، قاضی دادگاه خانواده همسرش را به دادگاه احضار کرد و از آنجا که وی قادر نبود این مهریه را پرداخت کند، قرار شد زن و شوهر جوان بر سر مهریه با هم به توافق برسند تا مرد بتواند آن را پرداخت کند.
رسیدگی به این پرونده جنجالی به دنبال درخواست عجیب زن جوانی آغاز شد که ادعا میکرد چشمهای شوهرش مهریه اوست! نوعروس جوان وقتی در برابر قاضی شعبه ۲۷۹ مجتمع قضایی عدالت ایستاد گفت: «مهریهام ۵ هزار سکه طلا و چشمهای شوهرم است البته سکهها را میبخشم، اما چشمهای شوهرم را میخواهم!» او ادامه داد: «دو سال پیش در سفر به اروپا با مسعود و خانوادهاش آشنا شدیم. پدر او تاجری معروف است که ثروت زیادی دارد.
پس از این آشنایی من و مسعود به هم علاقهمند شدیم و خیلی زود مقدمات خواستگاری و نامزدیمان فراهم شد. در مراسم نامزدی، خانواده داماد اعلام کردند پنج هزار سکه طلا به عنوان مهریه عروس در نظر گرفتهاند که این موضوع باعث شادی و حیرت فامیل و آشنایان ما شد. از طرفی آنها حق مسکن، حق طلاق، حق ادامه تحصیل و انتخاب نوع شغل و حضانت فرزند را هم به من واگذار کردند.»
او ادامه داد: «اما من نگران بودم و میدانستم مهریهام هر چه باشد آنها توان مالی پرداختش را دارند؛ بنابراین دلم میخواست مهریهام آنقدر خاص و تعهدآور باشد که همسرم هیچگاه نتواند از قید و بند زندگی بگذرد؛ بنابراین چند روز در فکر بودم تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم یکی از اعضای بدن شوهرم را به عنوان مهریه در نظر بگیرم. چند ماه بعد که پای سفره عقد نشستیم، بیمقدمه به عاقد گفتم مهریهام چشمهای همسرم است، اما همان موقع جنجال بزرگی به پا شد.
بعد هم در میان نگاههای ملامتبار میهمانان و زخمزبانهای اطرافیان خطبه عقد جاری شد.» زن جوان گفت: همسرم آنقدر به من علاقه داشت که با این مهریه موافقت کرد و روز بعد از عقد مخفیانه به دفترخانه رفتیم و این مهریه را هم به عقدنامه اضافه کردیم، اما افسوس که شیوه زندگی همسرم به هیچ عنوان موردنظر و دلخواه من نبود و این موضوع رنجم میداد. اختلاف سلیقه و تفاوت رفتارهایمان به گونهای بود که مدام با هم مشاجره داشتیم. زندگیمان آنقدر سرد شده بود که دیگر از ادامه آن خسته شدم و حالا هم میخواهم مهریهام را به اجرا بگذارم.»
قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات زن جوان گفت: «طبق قانون شرع اعضای اصلی بدن قابل جدا کردن نیست و تعهد مالی ایجاد نمیکند، چرا که چشم زمانی که زنده و قابل استفاده برای فرد باشد، باارزش است و نمیتواند مورد رهن و گرو قرار گیرد. پس مهریه همان است که عقد براساس آن صورت گرفته و داماد فقط محکوم به پرداخت پنج هزار سکه طلاست. از سوی دیگر سردفتر اسناد رسمی نیز به دلیل تخلف در ثبت چنین مهریهای به کانون سردفتران و دادسرای ویژه کارکنان دولت معرفی خواهد شد تا موضوع از جنبه قضایی نیز رسیدگی شود.»
سپیده درحالیکه دختر کوچکش را در بغل داشت وارد شعبه ۲۶۹ دادگاه خانواده ونک شد تا مهریهاش را به اجرا بگذارد. عصبانی بود و میگفت که میخواهد با این کار شوهرش را ادب کند و به زندگی عادی برگرداند. وقتی مقابل قاضی نشست، سفره دلش را باز کرد و درباره زندگیاش گفت: «در دوران دانشجویی سوار بر خودرویم راهی خانه بودم که بین راه با خودرویی تصادف کردم. این تصادف باعث شد تا با راننده خودروی مقابل آشنا شوم و مدتی بعد او و خانوادهاش به خواستگاری من آمدند.
در آن زمان وقتی به خواستگاری آنها جواب مثبت دادم، با مهریه ۱۳۵۹ سکه طلا پای سفره عقد نشستم و مدتی بعد زندگی مشترک من و هوشنگ شروع شد.» چند ماه بعد هوشنگ با کمک پدرم یک گاوداری در غرب تهران تاسیس کرد.
بعد هم با خرید تعدادی گاوشیری، کار پرورش آنها را شروع کرد. هوشنگ پس از سه سال تلاش شبانهروزی و با حمایتهای پدرم تعداد گاوها را افزایش داد، ضمن این که با درآمد آنجا بخشی از سهام چند شرکت معتبر را هم خرید. هر چه شوهرم پولدارتر میشد خوشگذرانتر میشد و همین موضوع باعث اختلاف بین ما شد. این اختلافها روز به روز بیشتر میشد. او کمتر برای من و فرزندش وقت میگذاشت و بیشتر وقتش را به تفریح با دوستانش میپرداخت. چند بار بر سر این موضوع با هم بحث کردیم و هر بار قول داد که اخلاقش را عوض کند، اما فایده نداشت ودوباره به کارهایش ادامه میداد و من که دیدم وی حاضر نیست به زندگی برگردد، تصمیم گرفتم مهریهام را به اجرا بگذارم تا شاید با این کار او به خانوادهاش هم توجه کند.
اما هوشنگ از وقتی فهمیده که من مهریهام را به اجرا گذاشتهام، اموالش را به اعضای خانوادهاش واگذار کرده. اگر او پولی برای پرداخت ندارد، من گاوهارا به عنوان مهریهام میخواهم.» با اعلام شکایت زن جوان، قاضی دستور تحقیق در رابطه با دارایی هوشنگ را صادر کرد. وقتی مأموران بعد ازانجام تحقیقات به قاضی دادگاه اعلام کردند، این مرد از موقعیت خوبی برخوردار است، اما به طور صوری، اموالش را به اعضای خانواده از جمله پدرش واگذار کرده تا مهریه همسرش را نپردازد، قاضی دادگاه دستور توقیف گاوها را صادر کرد تا به عنوان مهریه در اختیار زن جوان قرار بگیرند.
حیوانات، سهم زیادی در مهریههای عجیبی داشتند که در طول سال ۹۰ در دادگاههای خانواده به اجرا گذاشته شد. زلیخا یکی از کسانی بود که چنین مهریه عجیب و غریبی داشت. او که دیگر نمیتوانست زندگی در کنار همسرش را تحمل کند، اواسط امسال به شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده ونک رفت و مهریه عجیبش را به اجرا گذاشت. مهریهای که ۱۰ راس آهوی وحشی بود. زلیخا به قاضی پرونده گفت: «من در تهران کسی را ندارم و از صبح که همسرم برای رفتن به سر کار خانه را ترک میکرد، منتظر میماندم تا برگردد.
اما او وقتی به خانه میآمد، خسته بود و با من حرف نمیزد. این شرایط ادامه داشت و همین مساله باعث شده بود که هر روز روابط ما سردتر شود. درحالیکه دو سال این وضع را تحمل کرده بودم، یک شب همسرم طبق معمول دیروقت به خانه آمد. او خسته به نظر میرسید و من سعی کردم با او کمی شوخی کنم تا خستگی از تنش بیرون رود، اما وی برخورد تندی با من کرد. بهروز گفت همسران همکارانش تحصیلات بالا دارند و از اینکه من دیپلمه هستم ناراضی است.
گاهی بین ما درگیریهای جزیی پیش میآمد، ولی آن شب رفتار بهروز به حدی زننده بود که شبانه از خانه خارج شدم و به منزل پدرم در شهرستان برگشتم.» زلیخا ادامه داد: «هنگام عقدمان، من مهریهام را ۱۰ راس آهوی وحشی تعیین کرده بودم و الان هم به خاطر بدرفتاریهای شوهرم قصد دارم مهریهام را اجرا بگذارم.» قاضی بعد از شنیدن حرفهای زن جوان، همسرش را به دادگاه احضار کرد و رسیدگی به این پرونده ادامه دارد.
«همراه خانوادهام برای تفریح به جنوب کشور رفته بودیم که من در ساحل، داریوش را دیدم. او پسر خیلی خوبی به نظر میرسید و از همان زمان، آشنایی ما شروع شد. وقتی به تهران برگشتیم، قرار ازدواج گذاشتیم و، چون من و داریوش کنار دریا با هم آشنا شده بودیم، مهریهام را ۵ هزار مرجان دریایی تعیین کردم.» اینها حرفهای زن جوانی به اسم ملیکاست که یکی دیگر از مهریههای عجیبی را که امسال به اجرا گذاشته شد، به نام خودش ثبت کرد.
او که برای جدایی از همسرش به دادگاه خانواده شهید محلاتی رفته بود، وقتی مقابل قاضی قرار گرفت گفت: «در روزهای اولی که با داریوش آشنا شده بودم، احساس میکردم که هر دوی ما برای هم آفریده شدهایم. تصور میکردم که نقاط مشترک زیادی داریم و او میتواند مرا خوشبخت کند. به همین دلیل به پیشنهاد ازدواجش جواب مثبت دادم، اما حتی در خواب هم نمیدیدم که ما با هم حتی یک نقطه مشترک نداشته باشم.
از وقتی که زندگی مشترکمان شروع شد، بر سر همه چیز اختلاف سلیقه داشتیم و همیشه بر سر مسائل مختلف با هم بحثمان میشد. زندگی ما شده بود پر از دعوا و من برای رهایی از این زندگی تصمیم گرفتم به دادگاه بیایم و مهریهام را به اجرا بگذارم. ۵ هزار مرجان دریایی، حق من است و میخواهم بعد از دریافت مهریهام به این زندگی پایان دهم.» بعد از حرفهای زن جوان، درحالیکه همسرش هم مدعی بود ادامه زندگی برای آنها غیرممکن است، قاضی به این زوج یک ماه فرصت داد تا بر سر نحوه دریافت مهریه و جدایی با هم به توافق برسند و پس از آن به دادگاه مراجعه کنند.
شاید یکی از رایجترین انواع مهریههای عجیب و غریب، شاخههای گل باشد. البته شاخههای گل وقتی وارد فهرست مهریههای عجیب میشوند که تعدادشان به طرز غیرقابل باوری بالا میرود مثل مهریه زن جوانی که ۲۵ هزار شاخه گل رز بود. این پرونده چند ماه قبل در دادگاه خانواده شهید محلاتی به جریان افتاد.
مرد جوان در مقابل قاضی شعبه ۲۵۰ نشست و درحالیکه سعی میکرد آرامش خود را حفظ کند گفت: «چند سال قبل زمانی که به خواستگاری همسرم رفتم علاوه بر ۳۰۰ سکه طلا از من خواست ۲۵ هزار شاخه گل رز را نیز مهریهاش کنم. او به من گفت عاشق گل است و از دیدن آن طراوت و شادابی میگیرد. من هم با مهریه او موافقت کردم.
اما درگیریها از زمانی شروع شد که ما با هم وارد یک خانه شدیم. اختلافها روز به روز بیشتر میشد تا اینکه همسرم گفت مهریهاش را به اجرا میگذارد.» او ادامه داد: «چند روز قبل وقتی احضاریه دادگاه به دستم رسید تازه باورم شد همسرم به تهدیدهایش عمل کرده است. هر چه پول داشتم برای پرداخت ۳۰۰ سکه طلا به او دادم و الان هم پولی برای پرداخت هزینه گلها ندارم. از شما میخواهم که با تقسیط مهریه موافقت کنید.» قاضی این شعبه بعد از شنیدن اظهارات مرد، به دلیل عدم حضور زن و نبود مدارک در خصوص دادخواست مرد، رسیدگی به پرونده را به روزی دیگر موکول کرد.
زمانی که پیمان برای ادامه تحصیل و کار به یکی از کشورهای اروپایی میرفت تصورش را هم نمیکرد روزی بدون همسرش به ایران برگردد. همسر او بعد از زندگی در خارج از کشور دیگر حاضر نبود به ایران برگردد و پیمان به ناگزیر تنها برگشت و به محض رسیدن به تهران برای جدایی از همسرش اقدام کرد.
این مرد که راهی دادگاه خانواده ونک شده بود، به قاضی عموزادی گفت: «چند سال قبل زمانی که بورسیه گرفتم با همسرم به یکی از کشورهای اروپایی رفتیم. در آنجا هم کار میکردم، هم درس میخواندم تا اینکه امسال درسم تمام شد. زمانی که خواستم به ایران برگردم همسرم پایش را در یک کفش کرد و گفت نمیخواهد برگردد. من که این همه درس خوانده بودم تا برای کشورم بتوانم کاری انجام دهم به ناچار تنها به ایران برگشتم و حالا میخواهم از همسرم جدا شوم.».
اما ماجرای پرونده وقتی عجیب شد که زن جوان به محض اینکه فهمید شوهرش قصد جدا شدن از او را دارد، با گرفتن وکیل، مهریهاش را به اجرا گذاشت. مهریهای که مرد جوان قادر به پرداخت آن نبود.
مرد جوان وقتی از ماجرا باخبر شد، بار دیگر به دادگاه رفت و این بار به قاضی گفت: «همسرم اهل یکی از شهرهای کویری ایران است و زمانی که به خواستگاری او رفتم پدرش مهریه او را ۲۴ ساعت استفاده از آب قناتی که در آن روستا وجود داشت، تعیین کرد. من حاضر بودم این مهریه را پرداخت کنم، اما زمانی که به آن روستا مراجعه کردم متوجه شدم که آب قنات خشک شده است. نمیدانم باید چه کار کنم و چطور میتوانم با پرداخت مهریه از همسرم جدا شوم.»
قاضی عموزادی بعد از شنیدن حرفهای مرد جوان دستور داد که هزینه ۲۴ ساعت استفاده از آب قنات محاسبه شود و قرار شد مرد جوان با پرداخت این هزینه از همسرش جدا شود.
رکود بیشترین تعداد شاخه گل به عنوان مهریه را زنی شکست که علاوه بر ۱۲۷ سکه طلا، ۵۰۰ هزار شاخه گل ارکیده را هم به عنوان مهریهاش به اجرا گذاشت.
پرونده این زوج بعد از رسیدگی در دادگاه خانواده، به شعبه ۲۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارسال شد و مرد جوان وقتی در این شعبه حضور یافت، در تشریح ماجرا گفت: «سه سال قبل به طور اتفاقی با دختری به نام «آناهیتا» آشنا و به او علاقهمند شدم. مدتی بعد وقتی به او پیشنهاد ازدواج دادم، وی پذیرفت و با مهریه ۱۲۷ سکه طلا، ۵۰۰ هزار شاخه گل ارکیده و یک سفر خارجی پای سفره عقد نشست. چون همسرم معتقد بود که اعتقادی به مهریه ندارد و در خانواده آنها دختر با لباس سفید به خانه بخت میرود و با کفن بیرون میآید، بدون هیچ تردیدی با مهریهاش موافقت کردم.» او ادامه داد: «اما کمکم اختلافات جزئی و بیارزش زندگیمان، شکل جدیتری به خود گرفت و حتی تولد فرزندمان نیز نتوانست از مشاجرات دائمی و کلافهکننده ما بکاهد.
سرانجام نیز یک روز پس از جر و بحث و مشاجره تند، همسرم همراه فرزندمان به خانه پدرش رفت. چند روز بعد، زمانی که احضاریه دادگاه به دستم رسید، مطمئن شدم که دیگر او نمیخواهد زندگی کند. همان روزوقتی که از کنار یک گلفروشی رد میشدم، گل ارکیده را قیمت کردم و فروشنده گفت هر شاخه گل ارکیده ۱۵ هزار تومان است و این یعنی جمع مهریه رقمی میلیاردی میشود.
وقتی همسرم مهریهاش را به اجرا گذاشت، دادگاه خانواده مرا محکوم به پرداخت آن کرد و من، چون توانایی پرداخت این مهریه را نداشتم بازداشت شدم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم با ارسال نامهای به دادگاه، خواستار کاهش میزان اقساط مهریه همسرم شوم. به همین دلیل حالا از زندان به دادگاه منتقل شدهام تا به درخواستم رسیدگی شود.» پس از درخواست مرد جوان برای تخفیف مهریهاش، دادگاه او را محکوم به پرداخت ماهیانه یک سکه طلا و ۵ شاخه گل ارکیده کرد.
بدین ترتیب او بیش از ۸ هزار سال مهلت دارد تا این مهریه عجیب را بپردازد.
تعداد سکههایی که به عنوان مهریه انتخاب میشوند، گاهی وقتها عجیب و غریبند. درست مانند مهریه زن جوانی که همین امسال در دادگاه خانواده شهید محلاتی تهران به اجرا گذاشته شد.
این زن وقتی برای به اجرا گذاشتن مهریه ۲۰۰۹ سکهای خود به دادگاه رفت رو به قاضی درباره علت تصمیمش گفت: «من و شوهرم مدتی قبل در مسافرت با هم آشنا شدیم. او یک تاجر موفق است و وضع مالی خوبی دارد. وقتی به من پیشنهاد ازدواج داد، به خاطر علاقهای که به او پیدا کرده بودم، جواب مثبت دادم، اما، چون میخواستم مهریهام در بین همه دخترهای فامیل خاص باشد و همه از آن حرف بزنند، آن را ۲۰۰۹ سکه طلا تعیین کردم.
شوهرم وضع مالی خیلی خوبی دارد و میتواند بدون هیچ مشکلی این مهریه را به من بپردازد، اما چند وقت قبل وقتی از او خواستم آن را پرداخت کند، حاضر نشد تن به خواستهام بدهد. من نمیخواهم از شوهرم جدا شوم بلکه مهریه ۲۰۰۹ سکهایام را میخواهم تا سرمایهگذاری کنم و من هم برای خودم درآمدی داشته باشم. این طوری هم مستقل هستم و هم اینکه دستم در جیب خودم هست.
از طرفی با این مهریه میتوانم کارآفرینی هم بکنم. بعد از حرفهای زن جوان، شوهرش رو به قاضی گفت که پولی برای پرداخت مهریه همسرش ندارد و از قاضی فرصت خواست تا نظر همسرش را تغییر دهد. قاضی هم جلسه رسیدگی به پرونده را به جلسه بعد موکول کرد و به زوج جوان برای رسیدن به توافق، فرصت داد.
بالا رفتن قیمت بنزین نه تنها تاثیر زیادی روی زندگی مردم گذاشت، بلکه باعث شد یکی از عجیبترین مهریهها نیز در کشور ثبت شود. ماجرا از این قرار است که تازه عروسی چند ماه قبل وقتی در دفترخانهای درتهران حاضر شد تا خطبه عقد بین او و شوهرش جاری شود، مهریهای را به زبان آورد که باعث شگفتی حاضران شد. او گفت که میخواهد مهریهاش ۱۰ هزار لیتر بنزین باشد و شوهرش نیز با این مهریه موافقت کرد. اگر چه خوشبختانه این تازهعروس پایش به دادگاه خانواده باز نشد، اما در همان دفترخانه، وقتی آنها دفتر ازدواج را امضاء کردند و آقا داماد هم این مهریه عجیب را پذیرفت، خبر مثل یک توپ صدا کرد.
زن جوان پایش را توی یک کفش کرده و میگفت که فقط مهریهاش را میخواهد. سر و صدای او و شوهرش، فضای شعبه ۲۳۵ دادگاه خانواده محلاتی را پر کرده بود. قاضی بعد از اینکه از آنها خواست سکوت را رعایت کنند، رو به زن جوان علت تصمیمش را پرسید و او گفت: «من مهریهام را که سفر به آفریقاست میخواهم کاری ندارم که شوهرم یک کارگر ساده است و پول این سفر را دارد یا نه.
شوهرم تا حالا به غیر از شمال، مرا هیچ جا نبرده است و من هم برای اینکه بتوانم جاهای جدید را ببینم، مجبورم مهریهام را به اجرا بگذارم. اینطوری ما میتوانیم برای تفریح به آفریقا برویم و از این سفر لذت ببریم.» زن جوان ادامه داد: «ما حدود ۴ سال است که با هم زندگی میکنیم و شوهرم بسیار خسیس است و کاری جز سیگار کشیدن بلد نیست. او میتواند از محل کارش وام بگیرد و مرا به مسافرت ببرد. چرا که محل کار او به کارگرانشان وام سفر میدهند. من حق خودم میدانم که به این مسافرت بروم و حاضر نیستم از حقم بگذرم.»
بعد از حرفهای این زن، همسرش رو به قاضی کرد و گفت: «من وضع مالی خوبی ندارم و تا حالا همسرم را چندین بار برای مسافرت به جاهای مختلف بردهام و از عهده هزینه سفر به آفریقا برنمیآیم. من همسرم را دوست دارم و میخواهم در کنار او زندگی کنم، اما نمیتوانم انتظارش را درباره این سفر برآورده کنم. روزی که ما سر سفره عقد نشستیم، او میگفت که به سفر و جاهایی که تا حالا ندیده خیلی علاقه دارد و به همین دلیل مهریهاش را سفر به آفریقا تعیین کرد، اما تهیه هزینه این سفر از عهده من بر نمیآید. قاضی رسیدگیکننده به این پرونده، بعد از شنیدن اظهارات هر دو طرف، با توجه به اصرار زن جوان مبنی بر گرفتن مهریهاش، مرد را محکوم به پرداخت آن کرد.»
سفر به تایلند، پرواز در آسمان، سفر به کشورهای خارجی و... مدلهای جدیدی از مهریه است که برخی از خانمها زمانی که کسی به خواستگاریشان میآید مطرح میکنند و آقا دامادها آن را قبول میکنند.
زوج جوان مقابل قاضی عموزادی نشستند و منتظر رسیدگی به پرونده شدند. قاضی بعد از اینکه پرونده را ورق زد، رو به مرد جوان گفت: «پرونده را مطالعه کردم. همسرتان مهریهاش را به اجرا گذاشته و این جلسه به درخواست او و برای شنیدن حرفهای شما برگزار شده است، اگر توضیحی دارید، بفرمایید.»
مرد جوان هم گفت: «آقای قاضی من یک تاجر ساده هستم و حدود یک سال قبل با همسرم تینا در یک سفر خارجی آشنا شدم و پس از چند جلسه گفتگو با هم برای ازدواج به توافق رسیدیم.
همه چیز به خوبی پیش میرفت تا اینکه هنگام عقد پیشنهاد مهریه عجیبی از سوی همسرم، تعجب خانوادههایمان را برانگیخت، چرا که همسرم درخواست داشت به جای سکه طلا، سفر به ۱۲۰ کشور خارجی را به عنوان مهریهاش ثبت کنیم. او به شدت عاشق سفربه خارج از کشور و گشت و گذار بود. با اینکه هزینه این مهریه زیاد بود، ولی به خاطر همسرم، حتی مقابل خانوادهام ایستادم و با هم ازدواج کردیم.»
او ادامه داد: «چند ماهی از شروع زندگی مشترکمان گذشته بود که همسرم از من خواست تا در سفرهایم او را نیز همراه خود ببرم، اما هرچه گفتم این درخواست امکانپذیر نیست و سفرهای من کاری است نه تفریحی، قبول نمیکرد. به خاطر همین مساله کمکم اختلافهای ما شروع شد. او میگفت که حتما زن دیگری در زندگیام هست که نمیخواهم وی با من به سفر خارجی بیاید.
وقتی لابهلای حرفها و جرو بحثهایمان از همسرم شنیدم که به خاطر علاقهاش به سفر با من ازدواج کرده، علاقهام نسبت به او را از دست دادم و بعد از چند روز متوجه شدم که وی به دادگاه آمده و مهریهاش را به اجرا گذاشته است.»
قاضی عموزادی پس از شنیدن اظهارات زوج جوان وقتی آنها را در تصمیمشان مصمم دید، حکم پرداخت مهریه را صادر کرد. مرد جوان محکوم شد سالی یک بلیت سفر به خارج از کشور به عنوان مهریه همسرش تهیه کرده وبه او بدهد.
شاید تعجب کنید، اما اعضای بدن، همیشه در فهرست عجیبترین مهریهها بوده و هستند. امسال هم چنین مهریهای بادرخواست مرد میانسالی تعیین شد تا ثابت کند هیچوقت از فهرست مهریههای عجیب و غریب جا نمیماند.
مرد جوانی چندی پیش به اداره ۱۱ پلیس آگاهی مراجعه کرد و از فرار خواهر ۱۵ سالهاش به همراه خواستگارش خبر داد. مرد جوان گفت: «مدتی قبل پسری به خواستگاری خواهرم آمد، اما از آنجا که سن خواهرم خیلی کم است، خانوادهام با این ازدواج مخالفت کردند. اما خواهرم به خاطر علاقهای که به خواستگارش داشت، همراه او فرار کرده.» با شکایت پسر جوان تحقیقات برای پیدا کردن سولماز آغاز شد و نهایتا ماموران او را به همراه خواستگارش در یکی از ترمینالها دستگیر کردند. پسر جوان به همراه دختر موردعلاقهاش به دادسرای امور جنایی انتقال داده شدند.
پسر جوان به قاضی گفت: «من عاشق سولماز هستم و میخواهم با او ازدواج کنم.
اما وقتی پدر و مادرش مخالفت کردند، او به من تلفن کرد و پیشنهاد فرار داد. فکر میکرد اگر فرار کنیم خانوادهاش حاضر به ازدواج ما میشوند.» پدر سینا که اصرار پسرش را برای ازدواج با دختر مورد علاقهاش میدید با حضور در دادگاه گفت: «حاضرم با تعیین مهریه سنگین، آینده عروسم را تضمین کنم. حاضرم مهریه سولماز ۱۰۰۰ سکه طلا، ۱۰۰ میلیون تومان پول نقد و از همه مهمتر دست و پای من باشد، اما خانواده دختر اجازه دهند که آنها با هم ازدواج کنند.» بعد از حرفهای این مرد، خانواده سولماز وقتی دیدند که دخترشان به سینا علاقهمند است موافقت خود را برای ازدواج اعلام کردند.
خیلی از مهریههای عجیب براساس علاقه افراد به حیوانات، گل یا اشیای خاص تعیین میشوندمانند مهریه زن جوانی به اسم شیما که یک خودروی ۱۰۰ میلیون تومانی بود.
این زن وقتی برای به اجرا گذاشتن مهریهاش به دادگاه خانواده رفت، رو به قاضی گفت: «چند سال قبل در یک شرکت خصوصی مشغول به کار بودم که مدیرعامل آن شرکت از من خواستگاری کرد. مدتی بعد هم بدون شناخت کافی از او و خانوادهاش سر سفره عقد نشستم و، چون علاقه زیادی به خودروهای گرانقیمت داشتم، مهریهام را یک خودروی ۱۰۰ میلیون تومانی تعیین کردم. اما تنها چند ماه بعد از شروع زندگی مشترکمان، خیلی زود و برخلاف انتظارم پی بردم که شوهرم مرد خسیسی است. با این حال برای حفظ آبرو و زندگیام تصمیم گرفتم با سرمایهگذاری در یک کارگاه تولیدی درآمدی کسب کنم.
خوشبختانه کارم چنان رونق گرفت که از نظر اقتصادی استقلال پیدا کردم. اما شوهرم حتی با وجود چند برابر شدن داراییاش نه تنها به زندگیمان توجهی نمیکرد بلکه با ظاهرسازی و فریبکاری در حضور فامیل و آشنایان، خودش را مردی خانوادهدوست و دست و دلباز نشان میداد. او آنقدر غرق کار و پول درآوردن بود که حتی برایش اهمیت نداشت چرا پس از چند سال زندگی مشترک هنوز صاحب فرزند نشدهایم. من که از خساست او خسته شده بودم، تصمیم گرفتم مهریهام را اجرا بگذارم تا شاید کمی به خودش بیاید.»
اظهارات زن جوان در حالی بیان میشد که همسرش مدعی بود پولی برای پرداخت مهریه ندارد. از آنجا که شاکی فهرستی از داراییهای این مرد را در اختیار دادگاه قرار داده بود، قاضی حکم توقیف خودروی گرانقیمت مرد را صادر کرد تا به عنوان مهریه به همسرش واگذار شود.
منبع: همشهری