ابوالفضل فاتح نوشت:
انتخابات آمریکا یکی از فشردهترین انتخابات تاریخ خود را تجربه میکند. در نخستین یادداشت که اسفندماه ۱۴۰۲ تقدیم شد، از «حداکثر فشردگی و عدم قطعیت» نام برده شد. با وجود کنار رفتن بایدن و آمدن هریس، همچنان فشردگی و عدم قطعیت بر انتخابات سایه افکنده است.
نظرسنجیها، هریس را در سطح ملی حدود ۱.۵ درصد پیشتر نشان میدهند، اما در ایالتهای چرخشی با ۹۳ رای الکترال، ترامپ را در چهار ایالت پیشتاز میدانند. اگر نظرسنجیها ملاک باشند، ترامپ مسیر هموارتری دارد، اما نتایج واقعی ممکن است متفاوت باشد.
موسسات شرطبندی بیشتر به ترامپ شانس داده و او را با ۶۴ درصد برنده میدانند. با اینکه پیشبینیهای گذشتهشان اغلب درست بوده، در ۲۰۲۰ با وجود پیشبینی پیروزی ترامپ، بایدن برنده شد.
آلن لیچمن، مورخ آمریکایی که از ۱۹۸۴ بیشتر انتخابات را درست پیشبینی کرده، ترامپ را بازنده میداند. در مقابل، نت سیلور، تحلیلگر، پیشبینی میکند که ترامپ پیروز خواهد بود.
هنوز دو هفته تا انتخابات باقی مانده است و هریس فرصت دارد تا عقبماندگی خود را جبران کند. اما ترامپ احتمالا رایش تغییر زیادی نخواهد کرد.
در این شرایط، تحولات منطقه میتواند وضعیت را تغییر دهد. هریس هنوز نتوانسته نظر مسلمانان و رنگینپوستان را جلب کند و تنها در موضوع سقط جنین صریح بوده است. مشارکت بیشتر به نفع هریس و کمتر به نفع ترامپ است. در مقابل، ترامپ شفافتر است و بعید است که مرددین به او رای دهند.
طبق نظرسنجی فاکس نیوز، ۴۵ درصد از طرفداران ترامپ به دلیل دیدگاههای اقتصادی و مخالفت با مهاجران به او رای میدهند. در مقابل، ۴۵ درصد از رایدهندگان هریس به دلیل سقط جنین (۱۴ درصد)، دموکراسی (۱۴ درصد) و مخالفت با ترامپ (۱۷ درصد) به او رای میدهند. این ۱۷ درصد مخالفان ترامپ، شانس اصلی هریس است.
با مشارکت پایین در انتخابات (۵۲ تا ۵۷ درصد)، احتمالا فاصلهی زیادی بین دو کاندیدا وجود نخواهد داشت و در بسیاری از ایالتهای چرخشی نتیجه با اختلاف اندک مشخص خواهد شد.
نزدیکی نتایج در ایالتهای چرخشی، سه پیامد قطعی خواهد داشت:
الف- تردید: رقابت شدید و فاصلهی اندک آراء، موجب ایجاد تردید در پذیرش نتیجه از سوی طرفین میشود.
ب- تاخیر: نتایج نزدیک، ممکن است موجب بازشماری و تأخیر در اعلام نتیجه نهایی شود.
ج- بحران: شرایط کنونی و اختلافات شدید، میتواند به بحرانهای پسا انتخابات منجر شود.
روشنفکران و بنبست عمیقتر: دموکراسی (حاکمیت اکثریت، با رعایت حقوق اقلیت) معقولترین روش انتخاب رهبران است. اما آمریکا با بحران قحطی کاندیداهای ملی مواجه است و همه حلقههای روشنفکری و حقوق بشری و اندیشکدهها و مراکز آکادمی، سهمی در کاندیدای نهایی ندارند و نهایتا مجبورند بین امثال بایدن و هریس و بار دیگر ترامپ یکی را انتخاب کنند، آن هم کاندیداهایی که نهایتا به دلیل مشارکت حدود پنجاه تا شصت درصد مردم، تنها ۲۵ تا ۳۰ درصد آراء واجدان شرایط را خواهند داشت.
بی تردید این یک چرخهی معیوب است که میتوان از آن به افول یا سکتهی دموکراسی آمریکایی یاد کرد. افولی که بعید است به این زودیها دست از سر این کشور بردارد و اگر برای مشارکت حداکثری مردم و چرخهی واقعی نخبگان در سطح رهبری اش فکری نکند، به مشارکت کمتر و بن بستی عمیقتر منجر خواهد شد.