بعدازظهر پنجم مرداد امسال زنگ تلفن پلیس ۱۱۰مشهد به صدا درآمد و لحظاتی بعد خبر جنایتی هولناک در منطقه خواجه ربیع به مراکز انتظامی مخابره شد. طولی نکشید که خودروهای پلیس آژیرکشان وارد خیابان شهید یوسفزاده ۱۸شدند و با مشاهده جسد پیرزن ۶۸سالهای که کنار تخت اتاق خواب افتاده بود، بیدرنگ ماجرای مرگ مشکوک پیرزن تنها را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند.
هنوز فرضیههای جنایی در ذهن نیروهای انتظامی ردیف نشده بود که قاضی دکتر صادق صفری به همراه گروهی از کارآگاهان زبده پلیس آگاهی به صحنه حادثه رسیدند و بدین ترتیب تحقیقات مقدماتی آغاز شد.
یکی از فرزندان پیرزن که برای سرکشی از مادرش قدم به درون ساختمان محل سکونت وی گذاشته و با صحنه تلخ مرگ او روبهرو شده بود، در حالی که اشکریزان و حیرتزده به پیکر بیجان مادرش مینگریست، از زیورآلات و طلاهایی سخن به میان آورد که اکنون بر سر و گردن و دستان وی وجود نداشت.
این سرنخ مهم فرضیه قتل باانگیزه سرقت طلا را هنگامی قوت بخشید که قیچی خیاطی نیز در کنار جسد خودنمایی کرد. اما تخریب نشدن قفل درهای منزل، معمای مرگ زن ۶۸ساله را پیچیدهتر کرد و این احتمال زیر ذره بین تحقیقات قضایی قرار گرفت که مقتول خودش در را به روی قاتل باز کرده است.
از سوی دیگر، قطعات به هم ریخته این پازل جنایی در حالی به اظهار نظر پزشک قانونی گره خورد که معاینات اولیه در صحنه جرم از انسداد راه تنفسی (خفگی) وی در ۶ ساعت قبل از کشف جسد حکایت داشت؛ بنابراین اولین مرحله از اقدامات پلیسی با دستور مقام قضایی به سوی افرادی کشید که از صبح روز پنجم مرداد (روز حادثه) به منزل پیرزن رفت و آمد کرده بودند.
دقایقی بعد گروه کارآزمودهای از کارآگاهان پلیس آگاهی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمدآگاهی مشهد) بررسیهای تخصصی خود را با بهرهگیری از امکانات و تجهیزات فنی آغاز کردند. آنان علم و تجربه را درهم آمیختند و با راهنماییهای قاضی صفری قدم در دهلیزهای تاریک این پرونده جنایی رمزآلود گذاشتند.
تحقیقات نامحسوس مقدماتی درباره زندگی این زن تنها نشان داد او چند سال قبل در تهران زندگی میکرد، اما به خاطر اینکه فرزندانش در مشهد سکونت داشتند طاقت نیاورده و رخت مهاجرت بر تن کرده بود. فرزندان پیرزن منزلی در منطقه خواجه ربیع مشهد برای وی خریداری کردند تا مسافت طولانی را برای دیدار وی کاهش دهند.
از سوی دیگر، دامنه تحقیقات به افرادی رسید که با پیرزن آشنا بودند و با وی معاشرت دوستانه داشتند، اما هیچ سرنخی در این بررسیهای محرمانه و نامحسوس به دست نیامد تا اینکه پای مردی میانسال به این پرونده جنایی باز شد که روز حادثه در محل سکونت پیرزن حضور یافته بود. به همین دلیل تحقیقات بر این فرد متمرکز شد.
مشخص شد این مرد متاهل با بهانهای نامتعارف و شگردی شیطانی به منزل منیره (مقتول) مراجعه کرده تا نقشه شوم خود را برای سرقت طلاهای او اجرا کند چراکه کارآگاهان در بررسیهای نامحسوس اجتماعی به سرنخ مهمی از این ماجرا رسیدند که بیانگر خرید یک دستگاه خودروی پراید توسط مرد مظنون بود. او با آنکه اوضاع مالی خوبی نداشت، به یک باره و بعد از وقوع این جنایت، پول هنگفتی به دست آورده بود.
با این تحلیلهای علمی و تخصصی که با حضور قاضی ویژه قتل عمد بر نمایشگر اتاق فرماندهی نقش بست، همه ابعاد این ماجرا مورد کنکاشهای قضایی قرار گرفت و اینگونه دستور محرمانه دستگیری مرد میانسال از سوی قاضی دکتر صادق صفری صادر شد.
با این دستور قضایی، بیدرنگ گروه کارآگاهان با همکاری کارشناسان دایره اطلاعاتی جنایی موفق شدند محل اختفای وی را در خیابان طبرسی شمالی ۱۷ شناسایی کنند و محل مذکور را به صورت پوششی به محاصره درآورند.
طولی نکشید که کارآگاهان با بررسی راههای گریز احتمالی متهم و همچنین اطمینان از حضور وی در مخفیگاه، وارد عمل شدند و در حالی حلقههای قانون را بر دستان متهم به قتل گره زدند که او ناباورانه و حیرتزده فقط به کارآگاهان خیره شده بود.
هنوز دقایقی بیشتر از این عملیات هماهنگ و ضربتی پلیس نگذشته بود که مرد مذکور در اتاق بازجویی مقابل افسر پرونده نشست و تلاش کرد خود را بیخبر از ماجرای قتل پیرزن نشان دهد. او که مدعی بود زنی به نام منیره را هرگز ندیده و او را نمیشناسد، وقتی در برابر شواهد و اسناد انکارناپذیری قرار گرفت که او را در محل وقوع جنایت نشان میداد، دیگر چارهای جز بیان حقیقت نیافت و به قتل پیرزن با انگیزه سرقت طلاهایش اعتراف کرد.
در همین حال متهم مذکور که مردی متاهل و دارای فرزند است، در حضور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد با تاکید بر قتل پیرزن با شیوه خفگی گفت: وقتی طلاهای پیرزن را بر سر و گردنش دیدم، وسوسههای شیطانی به سراغم آمد و در یک لحظه تصمیم به سرقت گرفتم.
وی افزود: به همین منظور او را به بهانهای به اتاقخواب کشاندم و آنقدر گلویش را فشار دادم تا اینکه بیحرکت شد. سپس طلاهایش را با قیچی خیاطی بریدم و به خاطر استرسی که داشتم سراسیمه از آنجا بیرون آمدم. سپس طلاها را به یک طلافروشی فروختم و با پول آن یک دستگاه پراید خریدم.
تحقیقات بیشتر برای رمز گشایی از ابعاد دیگراین جنایت هولناک با نظارت مستقیم سرهنگ محمدرضا فدائیان (رئیس پلیس آگاهی مشهد) همچنان ادامه دارد.
منبع: خراسان