راز قتل مادر در سینه کودک خردسالش

راز قتل مادر در سینه کودک خردسالش
چند وقتی می‌شد که به همسرم به‌خاطر ارتباط با فرد غریبه‌ای مشکوک شده بودم
کد خبر: ۳۵۰۹۹
|
۰۳ مهر ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۴

فاطمه شیخ‌علیزاده در روزنامه هفت صبح نوشت:  صبح یکی از آخرین روز‌های تابستانی امسال صدای ضجه و فریاد از خانه مسکونی زنی به نام فهیمه واقع در یکی از محله‌های شهرری بلند شد. موج جمعیت همسایه‌ها سراسیمه خودشان را به خانه فهیمه رساندند و با جسد غرق در خون او که در جای خوابش افتاده بود مواجه شدند. همسر بهت زده فهیمه و فرزند خردسالش بالای سر جسد شیون می‌کردند و شوهر مقتول به نام نادر در ابتدا اذعان داشت که وقتی از خواب بیدار شده با جسد زن جوانش روبه‌رو شده است.

اولین تحقیقات

همسایه‌ها که ذره‌ای امید به زنده بودن فهیمه نداشتند از تماس با اورژانس صرف نظر کرده و یک راست شماره مرکز فوریت‌های پلیس ۱۱۰ را گرفته و موضوع را گزارش دادند. به این ترتیب طولی نکشید که ماموران کلانتری محل در منزل فهیمه حاضر شده و با اعلام از سوی کلانتری، رسیدگی به موضوع در دستور کار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران و تیم جنایی دادسرای شهرری قرار گرفت.

بلافاصله بازپرس ویژه قتل به همراه تیم بررسی صحنه جرم و همچنین تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی تهران نیز در محل وقوع جرم حاضر شده و تحقیقات جنایی را برای رازگشایی از ماجرا آغاز کردند. نادر اولین کسی بود که هدف تحقیقات ماموران قرار گرفت. او که در ابتدا سعی داشت موضوع قتل همسرش را توسط سارقان یا افراد ناشناس جلوه دهد که شبانه وارد خانه‌شان شده بودند؛ در اولین اظهارات خود به ماموران گفت: «شب گذشته به دلیل اینکه هوا خنک بود من تصمیم گرفتم که در حیاط خانه بخوابم. خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که من در شب‌های تابستانی رختخوابم را در حیاط پهن می‌کنم و دیشب هم یکی از همان شب‌ها بود.»

نادر با اشاره به رختخوابش که هنوز در حیاط پهن بود آن را گواه صحت حرف‌های خود قرار داده و بر همین مبنا ادامه داد: «خوابیدن من در حیاط سبب شد که به هیچ وجه متوجه اتفاقاتی که در خانه‌مان رخ داد نشوم. صبح وقتی از خواب بیدار شدم و سراغ همسرم رفتم دیدم که او غرق در خون در رختخواب افتاده است و متوجه شدم وقتی من در خواب بودم فرد یا افراد ناشناس با انگیزه احتمالی سرقت وارد خانه‌ام شده‌اند.»

سرنخ مهم

ادعای شوهر فهیمه قرین واقع نبود چرا که آثار تخریب روی قفل در خانه یا شکستگی شیشه پنجره‌ها دیده نمی‌شد. از طرفی در صورت پذیرش ورود افراد غریبه به خانه، آنها باید سر و صدای نادر را که در فضای باز خوابیده بود برای خود تهدید جدی‌تری تلقی می‌کردند و قتل همسر او توجیهی برای پیشبرد کار آنها نداشت؛ بنابراین در حالی که نوک پیکان اتهام سمت خود نادر چرخید، سوال و جواب‌های تخصصی تیم جنایی آغاز شد.

در همین حال بود که فرزند خردسال فهیمه ماموران را خطاب قرار داده و رو به آنها گفت که در نیمه‌های شب گذشته پدرش را چاقو به دست با دستان خون آلود بالای سر مادر خود دیده است. از سوی دیگر همسایه‌های فهیمه مورد تحقیق قرار گرفته و اذعان داشتند که از مدتی قبل صدای درگیری‌های فهیمه و نادر امان آنها را بریده بود. آنها به ماموران گفتند که مشاجرات زن و شوهر را به صورت فاحش متوجه می‌شدند و مخصوصا این اواخر بیشتر از همیشه شاهد اوج گیری اختلافات و دعوا‌های زن و شوهری زوج جوان بوده‌اند.

اعتراف به قتل

متهم زمانی که در برابر قرائن و ادله جنایی قرار گرفت در بن بست اطلاعاتی گرفتار شد و راه چاره‌ای جز اعتراف به قتل همسرش پیش روی خود ندید و پرده از راز جنایت برداشت. نادر در اعتراف به قتل فهیمه گفت: «چند وقتی می‌شد که به همسرم به‌خاطر ارتباط با فرد غریبه‌ای مشکوک شده بودم و او را به‌صورت نامحسوس تحت نظر گرفتم. رفتار فهیمه عوض شده بود، استرس داشت و در هر حالتی حواسش به تلفن همراهش بود، اما وقتی از او در مورد ارتباطاتش سوال می‌کردم به من می‌گفت که بی‌جهت بدبین شده‌ام.»

متهم در ادامه گفت: «به خاطر همین هم بود که هر روز و هر شب با همدیگر بحث داشتیم. فهیمه می‌گفت دست از سرش بردارم، اما من نمی‌توانستم بی‌تفاوت باشم و فکر این موضوع مثل خوره به جانم افتاده بود. بالاخره اینقدر روی رفتار‌های او متمرکز شدم تا اینکه در پیامک‌های تلفن همراهش متوجه شدم که این موضوع واقعیت دارد.» نادر در ادامه گفت: «شب حادثه وقتی دیگر از صحت این موضوع مطمئن شدم، در آن لحظه خیلی عصبانی شده و به‌هم ریختم. انگار خون جلوی چشمانم را گرفته بود و نمی‌توانستم درست فکر کنم به‌خاطر همین تصمیم گرفتم همسرم را در خواب به قتل برسانم و نقشه کشتن او را کشیدم.»

متهم در مورد لحظه حادثه گفت: «شب حادثه به خانواده اعلام کردم که قصد دارم در حیاط خانه بخوابم. هنگامی که همگی به خواب رفتند یک چاقو از آشپزخانه برداشتم و بالای سر همسرم رفتم، مغزم داشت منفجر می‌شد که در یک لحظه چاقو را به گلویش فرو کردم، پس از ارتکاب جنایت فرزندم از خواب بیدار شد و دستان خونی‌ام را دید که من با تندی و تلخی از او خواستم بخوابد.» پس از این اعترافات تکان‌دهنده، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ مأموریت یافتند با تجزیه و تحلیل‌های اطلاعاتی، تحقیقات خود را در رابطه با این پرونده ادامه دهند. با صدور قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده، متهم تا روز دادگاه به زندان اعزام شد و تحقیقات جنایی همچنان ادامه دارد.

سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: