این روزها که سریال «مختارنامه» را برای چندمین بار پارپخش میکنند، بسیاری از بینندگان در مورد زندگی برخی افراد مهم این سریال کنجکاوی میکنند. یکی از این افراد، شخصیتی است که باعث شکست و کشته شدن مختار به دست زبیریان شد: احمر بن شمیط.
البته شکی نیست که عوامل متعددی به شکست مختار ثقفی انجامید. اشتباهات سیاسی خود مختار، دوری ابراهیم مالک اشتر و سربازانش از کوفه، پناهنده شدن بسیاری از مخالفان کوفی مختار به مصعب ابن زبیر در بصره و … همه و همه در شکست مختار تاثیرگذار بودند، اما شکی نیست که همه این عوامل زمینه ساز شکست و مرگ مختار بودند و علت اصلی پایان یافتن حکومت کوتاهش، شکست سنگین نیروهایش در دو نبرد «مذار» و «حرورا» بود.
زمانی که نیروهای زبیری به فرماندهی برادر عبدالله زبیر یعنی مصعب ابن زبیر با چند صد هزار سرباز از بصره و اهواز و مکه به سمت کوفه هجوم آوردند، مختار توانست ۶۰ هزار سرباز ایرانی و عرب کوفی را بسیج کرده و با فرماندهی یکی از سرلشکران شجاعش به نام «احمر بن شُمَیط»، راهی نبرد با مصعب کند. ابن شمیط در نبرد مذار شکست خود و خود نیز جانش را از دست داد.
شکست سربازان مختار در این جنگ باعث از دست رفتن نیمی از سربازانش شد؛ سپاه ایرانیان از بین رفت و آوازه شکست ناپذیری مختار نیز برباد رفت. بعد از شکست در مذار، نیروهای مختار در «حرورا» نیز شکست خوردند و مختار مجبور شد به کاخ کوفه عقب نشینی کند. چند روز بعد از محاصره کاخ کوفه، مختار با چند سرباز به دل لشکریان زبیری زد و دلاورانه جنگید، اما دوام نیاورد و کشته شد.
همانطور که بیان شد، شکست در نبرد «مذار» کمر سپاه مختار را خم کرد. بر اساس رای و نظر بسیاری از مورخان، علت این شکست فرماندهی بد احمر بن شمیط بود که باعث کشته شدن نیمی از سپاهیان مختار گردید. اما ابن شمیط کیست و چگونه باعث شکست سپاهیان مختار شد؟
احمر بن شمیط بجلی احمسی از قبیله «بجلیه» بود که در زمان امام علی (ع) راهی عراق شده و سهم به سزایی در حوادث مهم سیاسی زمان حضرت و بعد از آن داشتند. بن شمیط از طرفداران پر و پا قرص امام علی (ع) بود. در زمان خلافت ایشان، بن شمیط به عنوان یکی از فرماندهان شرطههای کوفه فعالیت میکرد و نظم را در پایتخت جهان اسلام برقرار میساخت. او که جنگاوری شجاع بود در جنگ صفین نیز شرکت کرد و توانست با نبرد جانانه اش به مقام بالای نظامی برسد.
بعد از شهادت امام علی (ع) نام احمر ابن شمیط از صفحه تاریخ حذف میشود. تا بعد از عاشورای سال ۶۱ و شهادت امام حسین (ع) و یارانشان، نامی از بن شمیط شنیده نمیشود. بعد از فاجعه کربلا، نام بن شمیط مجددا وارد اسناد تاریخی میشود.
احمر بن شمیط از اولین اعضاء گروه «توابین» است. او با «سلیمان بن صرد خزاعی» بیعت کرد و به همراه او عازم نبرد «عین الورده» و جنگ با لشکریان عبیدالله بن زیاد شد. بعد از شکست توابین و قتل عامشان در عین الورده، مختار ثقفی به باقی ماندگان توابین نامه نوشته وایشان را به بیعت با خودش دعوت کرد.
بن شمیط به همراه برخی دیگر از فرماندهانِ زنده مانده از قتلگاه عین الورده مانند رفاعه بن شداد و مثنی بن مخرمه عبدی و یزید بن انس و عبدالله بن شداد بجلی و عبدالله بن کامل شاکری، نامهای به مختار نوشته و بیعت او را پذیرفتند.
با بازگشت به کوفه، احمر بن شمیط شروع به جذب سربازان مختار کرد. او یکی از رابطان مختار با سران قبایل و طوایف شیعه بود و توانست سربازان زیادی را به لشکر مختار ملحق کند.
مشهور است که در ابتدا ابراهیم مالک اشتر حاضر به بیعت با مختار نبود. یکی از افرادی که ابراهیم را راضی به بیعت کرد، بن شمیط بود. طبری در تاریخ خود مینویسد که احمر بن شمیط در سخنانی به فرزند اشتر گفت: من خیرخواه تو هستم و دوست دار موفقیت تو و به درستی که پدرت از دنیا رفت درحالی که سرور و آقای مردم بود و این سروری و جانشینی برای تو هست. درصورتی که حقّ خدا را مراعات کنی ما تو را به کاری میخوانیم که اگر پاسخ مثبت بدهی، منزلتِ پدرت را در میان مردم مییابی و کاری را که مرده، زنده میکنی برای تو اندکی کافی است تا به غایت آن برسی که نهایتی ندارد و برای تو افتخاری است. این سخنان باعث نرم شدن ابراهیم و بیعتش با مختار شد.
با شروع قیام مختار و جنگ کوفه، بن شمیط فرماندهی بخشی از نیروهای شیعیان را بر عهده گرفت. بعد از فتح کوفه به دست نیروهای مختار، نیروهای ابراهیم مالک اشتر به موصل رفتند تا با نیروهای اموی به فرماندهی عبیدالله بن زیاد بجنگند. مخالفان مختار به فرماندهی بن اشعث و شمر و شبث بن ربعی علیه مختار شوریدند. احمر بن شمیط در این شورش دلاوری بی سابقهای از خود نشان داد و با سربازانش جلوی حمله مخالفان را گرفت. او تا آستانه کشته شدن هم پیش رفت که مختار با سربازانش سر رسید و او را نجات داد.
بعد از سرکوب شورش مخالفان، محاکمه مقصران فاجعه عاشورا شروع شد. یکی از افرادی که نقش زیادی در دستگیری و محاکمه قاتلان امام حسین (ع) داشت، احمر بن شمیط بود. برخی مورخان معتقدند بن شمیط کسی بود که مخفیگاه شمر را شناسایی کرد. برخی مورخان دیگر این مهم را به کیسان ابوعمره، فرمانده ایرانیان لشکر مختار، نسبت داده اند.
بزرگترین حرکت سیاسی و نظامی احمر بن شمیط زمانی صورت گرفت که سپاهیان مصعب بن زبیر با لشکری عظیم از بصره راهی کوفه شدند تا مختار را سرکوب کنند. مختار سپاهی ۶۰ هزار نفری فراهم کرد و بن شمیط را به عنوان فرمانده این سپاه برگزید. مورخان معتقدند بزرگترین اشتباه مختار انتخاب بن شمیط به عنوان فرمانده بود. بن شمیط اگرچه جنگجویی شجاع بود، اما فرماندهی باهوش نبود و در زمان شورش کوفیان نیز اگر مختار سر نمیرسید کشته میشد.
به هر حال، بن شمیط به عنوان فرمانده سپاه کوفه عازم جنگ شد. او بن کامل شاکری را فرمانده جناح راست و بن وهب جشمی را فرمانده جناح چپ سپاهش کرد. رزین بن عبدسلول فرمانده سوارنظام و کثیر ابن اسماعیل کندی نیز فرمانده پیاده نظام شدند. کیسان ابوعمره نیز به عنوان فرمانده «موالی» یا ایرانیان حاضر در سپاه، برگزیده شد.
بزرگترین اشتباه بن شمیط پیش از آغاز جنگ «مذار» رخ داد. او به تحریک ابن وهب (فرمانده جناح چپ) دستور داد که ایرانیان از اسب پایین آمده و پیاده بجنگند. ابن وهب به بن شمیط گفت که در صورت سخت شدن جنگ، ممکن است ایرانیان فرار کنند. به همین دلیل، بهتر است پیاده بجنگند.
این گمان مانند خوره به جان بن شمیط افتاد و باعث شد اشتباهی بزرگ مرتکب شود. با پیاده شدن ایرانیانی که در اسب سواری مهارتی بالا داشتند، سپاه مصعب دست برتر را پیدا کرد. مهلب ابن ابی صفره، معاون مصعب و فرمانده جناح چپ زبیریان، که فردی زیرک و شجاع بود، با تمام توان به جناح راست کوفیها که به وسیله ابن کامل شاکری فرماندهی میشد، حمله کرد و آنان را شکست داد. جناح راست سپاه زبیریان نیز به جناح چپ کوفیها حمله برد و ابن وهب را شکست داد. کمی بعد سپاه مصعب به قلب سپاه کوفه رسید و احمر بن شُمیط را شکست داد.
بن شمیط دلاورانه جنگید و عاقبت، به دست نیروهای مصعب از پای درآمد. در مورد نحوه مرگ و قاتل بن شمیط اخبار متعددی نقل است. برخی مورخان معتقدند «ابوالفضه» از سربازان لشکر زبیری بن شمیط را کُشت.
به هر روی، بعد از شکست «مذار» سپاه مختار روی دور شکست و انحطاط افتاد و مدت کوتاهی بعد، کوفه به طور کامل به محاصره زبیریان درآمد.
احمر بن شمیط بجلی احمسی را از آن جهت جزو نیروی انتظامی حضرت معرفی کردهایم که ذکر شده وی برای تعقیب شبیب بن عمرو بن کریب طائی در خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) مأمور شد. بنابراین، کار وی در تعقیب شروری راهزن، جزو کارهای انتظامی است. به این مأموریت وی جاحظ تصریح کرده است که: او را علی با برادرش و سوارانی برای تعقیب شبیب اعزام کرد. شبیب گریخت و اشعاری در این باره گفت [۱]. بلاذری نیز همین خبر را گزارش کرده و مینویسد: شبیث بن عَمرو بن کریب طائی به راه زنی و دزدی پرداخت. علی (ع) احمر بن شمیط و برادرش را به سوی وی فرستاد. وقتی شبیب متوجه آنان شد، بر اسب خود «عصا» سوار شد و گریخت و گفت: و هنگامی که دو فرزند شمیط را در میان طِی دیدم و در بین من و او در فاصله بود. اسب «عصا» را به حرکت درآورده و دانستم که اگر مرا بگیرد، گرفتار «مُخَیَّس» (زندان علی) میشوم و اگر اندکی شما را منتظر بگذارم، مرا به سوی شیخ بطین خواهند برد. درحالی که دو کتفم را بسته و در جمع مردم دارم خواهد زد.
عصا نام اسب شبیب بن عَمرو بن کُرَیب طائی و جمعی دیگر بوده است. «مخیس»، نام زندان امیر مؤمنان است؛ که از رفتن به آن نگران بود. ابن کلبی اشعار مختلفی از شبیب در ستایش افراد نقل کرده و جریان غارت شترهایی را در اطراف کوفه همراه دو تن دیگر آورده که نشان میدهد وی راهزن و شاعری بنام بوده است.
در کتاب تاریخ گیلان در جنبش مشروطیت نقل کرده است: جَدّ اعلای محمد ولی خان تنکابنی، احمد بن شمیط از غلامان خاصّ امام اوّل شیعیان. چون حامل خلعتهای امیرالمؤمنین برای عمال و کارگزاران حضرت بوده، به او «حامل الخلعه» میگفتند. دو تن از اَحفاد (نوادگان) وی به نام «یاسر» و «ناصر» در زمان دیالمه به رستمدار آمدند. یکی از آنان در گلیجانِ تنکابن و دیگری در نور اقامت گزید. این خاندان به جهت انتسابشان به این کارگزار، لقب «خلعت بری» را برای خود برگزیده بودند.
در این گزارش، «احمد» به جای «احمر» آمده و غلامِ علی (ع) معرفی شده است. بر اساس تحقیقها: در حکومت امام علی متداول نبود که برای کارگزاران خلعت یا مدال بفرستند.
در کتاب صبح الأعشی هنگام معرفی ابزار پادشاهی در معرفی مِنْطَقَه مینویسد: چیزی است که در وسط و کمر بسته میشود. امروزه به آن حیاضه گویند و از ابزار قدیمی است. روایت شده که: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) دارای منطقه بوده است؛ و میافزاید: در کتاب التّعریف در ابزار حاکمان این گونه آن را معرفی کرده است: حاکمان و پادشاهان زمان عادت نداشتهاند منطقه را به خود ببندند و فقط آن را بر فرماندهان هنگام تلاش به عنوان خلعت و برای تشریفات میبستند و با توجه به اختلاف رتبۀ افراد متفاوت بود؛ بعضی از طلا و دارای نگین و بعضی به گونۀ دیگر بود.
آیا مِنطقۀ علی، برای خلعت کارگزاران بوده یا فقط صِرف نقلی بیمدرک است که حاکمان در گذشته میخواستهاند برای کارهای خود مجوز از بزرگان دست و پا کنند؟ واقعیت این است که گزارشی مستند از دوران حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) در این باره جز این مورد، نقل نشده است.
همچنین جز تعقیب شبیب، مورد دیگری از حضور احمر بن شمیط در دوران حکومت علوی دیده نمیشود و نام درستش به جای احمد، احمر است. او در دوران مختار بن ابی عبیده جزو فرماندهان وی بود. شاید این سمت را در عصر مختار داشته است.
احمر، جزو بزرگان کوفه و از باقی ماندگان «توّابین» بود که به کوفه بازگشتند.
مختار در نامهای به آنان نوشت: به زودی با توصیۀ عبدالله بن عمر آزاد میشوم. طبری و ابن اثیر مینویسند: مختار از زندان برای آنها نامه نوشت و جهادِشان را ستود و بر ایمانشان درود گفت و آنها را به پیروزی امیدوار کرد و گفت: من نایب محمد بن علی، معروف به ابن حنفیه هستم که به خون خواهی قیام خواهم کرد. رفاعة بن شداد و مثنی بن مخرمه عبدی و سعد بن حذیفة بن یمان یزید بن انس و احمر بن شمیط احمسی و عبدالله بن شداد بجلی و عبدالله بن کامل، نامۀ مختار را خواندند. آنگاه ابن کامل را به نمایندگی خود نزد او فرستادند و پیغام دادند ما چنانچه بخواهی هستیم و اگر بخواهی به زندان آمده تو را [با قهر]آزاد کنیم، حتماً خواهیم آمد. او که بر نیّت آنها آگاه شد، بسیار خرسند و امیدوار گردید و گفت: خود تا چند روز دیگر آزاد خواهم شد.
مختار هم به فرزند عمر (شوهر خواهرش صَفیّه) پیغام داده بود که من مظلومانه زندانی شدهام، تو از من نزد عبدالله بن یزید (امیر کوفه) و ابراهیم بن محمد بن طلحه، (حاکمان کوفه از جانب عبدالله بن زبیر) شفاعت کن. او نیز پذیرفت. حاکم کوفه آزادی وی را مشروط به ضمانت جمعی از بزرگان کوفه دانست. همان عدّهای از آنان به ضمانت مختار پرداختند که در جمعشان احمر بن شمیط بجلی احمسی بود. بلاذری اسامی آنان را آورده است؛ افرادی مانند زائدة بن قدامه ثقفی، سائب بن مالک اشعری، عبدالله بن کامل شاکری از هَمْدان، عبدالله بن شداد جشمی، رفاعة بن شداد بجلی، مسافر بن سعید بن نمران ناعطی و جمعی دیگر، حاکم از آنان پیمان گرفت که مختار دست به توطئه نزند.
مختار آزاد شد و مردم را به بیعت با خود دعوت کرد. وقتی مختار در زندان بود پنج نفر به نامهای سائب بن مالک اشعری، یزید بن انس، احمر بن شمیط، رفاعة بن شداد فتیانی و عبدالله بن شداد جشمی برایش بیعت میگرفتند و بر جمع طرف داران مختار افزوده میشد.
پس از مدتی، عبدالله بن زبیر، عبدالله بن مطیع را به حکومت کوفه برگزید. ورود ابن مطیع به کوفه پنج شنبه ۲۵ رمضان سال ۶۵ بود.
مختار خود را برای قیام و خون خواهی قاتلان امام حسین (ع) آماده میکرد یکی از افرادی که برای بیعت فرا خواند، ابراهیم بن مالک اشتر بود. مختار جمعی را برای دیدار با وی فرستاد که او را به خون خواهی اهل بیت فرا خوانند. در آن جمع یزید بن عبدالله کاهلی سخن گفت و آنگاه احمر بن شمیط حرکت کرد و در سخنانی به فرزند اشتر گفت: من خیرخواه تو هستم و دوست دار موفقیت تو و به درستی که پدرت از دنیا رفت درحالی که سرور و آقای مردم بود و این سروری و جانشینی برای تو هست.
درصورتی که حقّ خدا را مراعات کنی ما تو را به کاری میخوانیم که اگر پاسخ مثبت بدهی، منزلتِ پدرت را در میان مردم مییابی و کاری را که مرده، زنده میکنی برای تو اندکی کافی است تا به غایت آن برسی که نهایتی ندارد و برای تو افتخاری است. دیگران نیز وی را به این کار تشویق کردند. او نیز خواهان انتقام خون امام حسین (ع) و دفاع از اهل بیت بود، اما شرطش ریاست بود. به وی پاسخ دادند محمد بن حنفیه، مختار را برگزیده است. مختار برای دیدار با وی خود رفت. در آنجا نامۀ محمد بن حنفیه به وی نشان داده شده و جمعی بر صحت آن گواهی دادند که یکی احمر بن شمیط بود. ابراهیم پذیرفت و با مختار بیعت کرد.
در شب قیام مختار، احمر جزو فرماندهان وی بود. وقتی مختار پیروز شد و بر مسند قدرت نشست، ابن همام شاعر در دارالاِماره طی اشعاری از دلاوریهای مختار و یارانش سخن گفت و از احمر بن شمیط و همراهانش به نیکی و بزرگی یاد کرد. یاران مختار برای وی صله در نظر گرفتند؛ ولی یزید بن انس گفت: اگر برای خدا این اشعار را گفتی، خداوند به تو پاداش میدهد. مانند همین سخنان را احمر بن شمیط هم گفت. ابن همام سخنانی زشت به احمر گفت. یزید از او خواست وی را تنبیه کند. احمر شمشیرش را بلند کرد که به او بزند که ابراهیم بن اشتر از او دفاع کرد و عبدالله بن همام را دوست دار اهل بیت دانست.
احمر از فرماندهان مخلص و طرف دار اهل بیت بود. در شورشی که ضدّ انقلابیون و قاتلان امام حسین (ع) راه انداختند، فداکاری زیادی از خود به خرج داد و در آستانۀ شکست بود که مختار به یاریاش آمد و بر ضدّ انقلابیون مسلط شد. قاتلان امام حسین (ع) را کشت و به تعقیب دیگر جنایت کاران واقعۀ کربلا پرداخت و بسیاری از آنان را کُشت.
مختار در سال ۶۷ برای نبرد با مصعب بن زبیر، که مهلب بن ابی صفره با وی بود، آماده شد. او احمر بن شمیط را به فرماندهی سپاه انبوهی متشکل از هزاران تن برگزید. این نبرد در منطقۀ مذار بود. احمر بن شمیط، عبدالله بن کامل شاکری را بر میمنۀ سپاه و عبدالله بن وهب جُشَمی را که پیشتر همراهِ ابن اشتر بود بر میسره و رزین عبد سلولی را بر سواران و کثیر بن اسماعیل کندی را بر پیادگان و ابوعمرۀ کیسان را بر موالی و ایرانیان گمارد. عبدالله بن وهب پیشنهاد کرد، چون برخی موالی سواره هستند و ممکن است فرار کنند، دستور ده آنان پیاده بجنگند و هدفش تضعیف سپاه مختار بود ولی احمر به خیانت وی پینبرد؛ و همین باعث تضعیف سپاه احمر گردید. سپاه مصعب حملات سنگین خود را برضدّ احمر بن شمیط که پیاده بود، شدّت بخشید و او و ابن کامل کشته شدند و سپاه مختار شکست خورد. در نتیجه زمینۀ حمله به کوفه و شکستِ مختار فراهم گردید.
ابن ابی الحدید مینویسد: مصعب بن زبیر در مذار، احمر بن شمیط و سپس در کوفه مختار را کُشت. او را ابوالفضه کُشت. رحمت خدا بر احمر باد.. برخی، گروهی را به نام شمیطیه غالی به احمر بن شمیط منتسب دانستهاند، اما در کتابهای فِرَق، شمیطیه منتسب به یحیی بن ابی شمیط است