زیسان: درگیری بین چین و ژاپن در سال ۱۹۳۷ با حادثه پل مارکوپولو آغاز شد و به جنگ بین دو کشور تبدیل شد.
در آن زمان کشور چین علیرغم جمعیت زیادی که داشت، ارتشی که لایق یک کشور با بیشترین جمعیت جهان باشد را نداشت. چراکه تمام تمرکز خود را بر روی مسائل اقتصادی و ساختن شهرهای آسیبدیده از جنگ داخلی قرار داده بود.
در مقابل، کشور ژاپن به دنبال تقویت زیرساختها، ارتشی کمجمعیت، اما مجهز به سلاح ساخته بود. ژاپنیها میدانستند که علیرغم داشتن سلاح، با کمبود نیروی انسانی در ارتش مواجه هستند و این مسئله پاشنه آشیل آنها در فتح جنگهای بین ژاپن و چین خواهد بود.
در این مرحله نبوغ ژاپنیها به کمکشان آمد و با نگاه کردن به مقوله جنگ از منظری دیگر، متوجه شدند که پیروزی در جنگ مقابل چین به باروت و سلاح گرم متکی نیست.
ژاپن تلاش کرد که یک بیماری بسیار مسری را در منطقه پرجمعیت چین گسترش دهد تا بر نیروی انسانی چین تاثیر گذارد؛ دانشمندان روی آلوده کردن ککها به طاعون بوبونیک، یکی از بدترین طاعونهایی که بشر روی زمین دیده، کار کردند که توسط باکتری Yersinia pestis ایجاد میشود. برنامه این بود که ککها را از طریق بمبافکنهای ارتفاع پایین در شهرهای بزرگ چین پخش کنند.
این سرویس هوایی امپراتوری ژاپن با استفاده از بمبافکنهای کوچک میتسوبیشی G۳M به طور استراتژیک به مناطق پرجمعیتتر چین مانند شهرها ضربه زدند تا طاعون سریعتر گسترش یابد.
این حملات تا سال ۱۹۴۱ و حتی پایان جنگ جهانی دوم نیز ادامه یافت، و چینیها برای ریشهکن کردن کامل این بیماری تا سال ۱۹۴۷ درگیر بودند. در تمام این سالها گزارش شد که بیش از ۵۰۰ هزار چینی در اثر طاعون بوبونیک جان خود را از دست دادند.
هرچند برخی از مورخان معتقدند که استراتژی استفاده از طاعون بوبونیک ممکن است آنطور که ژاپنیها تصور میکردند مؤثر نبوده باشد، چراکه چین قبلاً در قرن هفدهم با این طاعون روبرو شده بود.