نقدی بر فیلم مست عشق ساخته حسن فتحی

این «مست عشق» است یا «ملت عشق»!

این «مست عشق» است یا «ملت عشق»!
«مست عشق»‌ی که بر پرده سینما‌های ایران نشسته به جزئیات روایی شخصیت‌ها بالاخص رابطه شمس و کیمیاخاتون نپرداخته است و این باعث ضعف داستانی آن شده است.
کد خبر: ۱۸۰۴۱
|
۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۸

زهرا عباسی در هنرآنلاین نوشت: بعد از حاشیه‌های زیاد و در نهایت اعلام گروه سنی برای امکان تماشای نسخه ایرانیزه شده‌ی «مست عشق» و پیش‌فروش بلیت‌ها، چهارشنبه ۵ اردیبهشت این فیلم به کارگردانی حسن فتحی و نویسندگی مشترک فرهاد توحیدی و حسن فتحی بر پرده‌ی سینما‌هایی محدود به اکران درآمد.

شاید گفته شود «مست عشق» روایت سیر رشد معرفتی سه شخصیت اصلی فیلم یعنی مولانا، شمس تبریزی و اسکندر است؛ اما آنچه که در نسخه‌ی سینمایی‌ایرانی آن روایت شده تلاشی است بر رد اتهام‌ها به مولانا جلال‌الدین محمد بلخی در کنار روایت رشد معرفتی اسکندری که در تلاش است به راز مفقود شدن شمس دست یابد.

اما اساسا ما در «مست عشق» نه تنها سیر عاشقانه تحول شخصیتی شمس را نمی‌بینیم بلکه با توجه به حواشی تولید و حضور کمرنگ شخصیت کیمیا خاتون (سلطان ولد و کِرا خاتون پسر و همسر مولانا) در نسخه نهایی این شائبه وجود دارد که جزئیات ارتباط کیمیا خاتون و شمس از نسخه نهایی حذف شده باشد.

«مست عشق» با ترکیبی از خواب معماگونه‌ی مولانا و اسکندر شروع می‌شود که هر یک به نوعِ خود با هراس از خواب بیدار می‌شوند و برای اولین بار در فیلم با بیان عبارت «شمس» توسط مولانا فیلم به زبان می‌آید. این سکانس پلانی ابتدایی است که روایت حسن فتحی و فرهاد توحیدی در برداشتی آزاد از زندگی مولانا را شکل می‌دهد.

مولانا در خواب جسد مردی را در ته چاه می‌بیند و با گفتن «شمس» مخاطب را بر این فرض وا می‌دارد که با اتفاقی شوم برای شمس روبه‌رو است. اما آنچه که مرد جنگجو (اسکندر) در خواب می‌بیند، حضور در جنگی است که او و مردی نقاب‌پوش دلاوران آنند و در این خواب در زمان رویارویی اسکندر و نقاب‌پوش به یکباره با سقوط اسکندر در گندآبه او از خواب می‌پرد.

فتحی و توحیدی با این شروع از «مست عشق» تلویحا سرنوشت اسکندر و مولانا را بهم گره می‌زنند و مخاطبان را به این روایت دعوت می‌کنند که سرنوشت این دو شخصیت در سیر داستان فیلم موثر است. در شروع مولانا فقیهی است که در اثر مراوده با درویشی که او را شمس تبریزی می‌خوانند در مضان اتهامی است که به قول علاءالدین پسر مولانا حیثیت و اعتبار پدرش را در شهر به باد داده است.

این «مست عشق» است یا «ملت عشق»!

فتحی در «مست عشق» با مفقود کردن شمس، به ظاهر اسکندر را برای پیدا کردن او و رد اتهام از پسر ناخلف مولانا می‌آفریند. اما مضمون فیلم رد اتهام ارتباط خاص بین مولانا و شمس توسط اسکندر است. در مسیر فهمِ حقیقتِ آنچه که بر شمس رفته، فتحی و توحیدی خط داستانی فیلم را بهم می‌ریزند تا با رفت و برگشت‌های به گذشته و آینده و با ایجاد پیچیدگی روایت دست به جذابیت داستانی بزنند و مولانا را به سلامت از آتش اتهام رد کنند.

هر چند در ریتم تند اتفاقات و بهم ریختگی روایت بیشتر باعث سردرگمی مخاطب شده‌اند. اما ممکن است کارگردان با علم به دانستن سرنوشت نهایی داستان توسط مخاطب، پیاده‌سازی چنین ترفند روایتگری را در جذابیت موثر دانسته است و تلاش کرده فیلمش ارزش چند بار دیدن پیدا کند.

در کنار خط اصلی فیلم «مست عشق» فتحی راوی خرده‌روایتی از اسکندر می‌شود که در آن پرده از راز مفقودی شمس برداشته می‌شود و اسکندر هم دچار سیر تحولی می‌شود. مسئله این است که در این قسمت هم با کمی تامل متوجه حذفیات فیلم می‌شویم. مریم که نقش گره‌گشایی را در داستان دارد به یکباره ظاهر می‌شود و این روایت را نامانوس می‌سازد.

پوستر فیلم مست عشق

در حالی که اگر جزئیات ارتباط شمس و کیمیاخاتون آورده می‌شد هم گفته‌ی علاءالدین آنجا که شمس را در مرگ کیمیا مقصر می‌دانسته توجیه می‌شود و هم ورود مریم به داستان.

نکته‌ی دیگر آنجایی است که این دو نویسنده زمان ازدواج کیمیاخاتون و شمس از زبان شمس دیالوگی را در تاثیر وجود هستی جنس زن بر جنس مرد به زبان او می‌آورند که در صحنه‌ای شمس به نوعی برای ارتباط با مولانا بیان می‌کند.

هر چند ممکن است گفته شود که عبارات کلی بوده‌اند و صرف معنای مشترک یا نزدیکی مفهومی از همان عبارات استفاده شده است، اما در نگاه سطحی و ابتدایی باعث تقویت شک و اتهامات احتمالی می‌شوند.

فتحی که کارنامه‌ی فیلم‌هایش ثابت کرده که در فیلم‌های عاشقانه و تاریخی تبحر دارد با به کارگیری درست موسیقی در صحنه‌ها بار زیادی از انتقال احساس را بر دوش موسیقی گذاشته است و اینطور توانسته ضعف بازیگرانش را پوشش دهد.

شاید برای یک ایرانی سخت باشد که بتوان گفت بازیگران ترک در «مست عشق» بسیار دقیق‌تر از بازیگران ایرانی در انتقال احساس و نزدیکی به شخصیت‌ها عمل کرده‌اند. متاسفانه پیروزفر به زعم نگارنده نتوانسته است از پس بازی شخصیتی شاعر و فقیه برآید و بالاخص در صحنه‌های احساسی با ضعف در ادای حس چهره روبه‌رو است.

این ضعف ناباورانه در بازی شهاب حسینی هم دیده می‌شود. حسینی که بازی‌های پیشینش به ویژه در شهرزاد او را در نقشی عاشقانه موفق نشان داده بود، این بار مخصوصا در بازی روبه‌روی هانده ارچل دچار کاستی شده. در این صحنه‌ها بیش از آنکه شمس را عاشق ببینیم او را بهلولی می‌بینیم که سعی در تظاهر به عشق دارد. در حالی که احساس در چهره‌ی بازیگر زن ترک کاملا مشهود است.

نکته بعدی شخصیت‌پردازی شمس تبریزی در مست عشق است. درست است که در ایران ما شخصیت بهلول را هم به عنوان چهره‌ای عارف، درویش‌مسلک و طنزپرداز داریم، اما بیش از هر چیز شاید بتوان پرداخت تم طنز در شخصیت شمس تبریزی را به پرداختی که الیف شافاک در «ملت عشق» داشته نزدیک دانست.

نزدیکی این دو پرداخت شخصیتی در کنار اشتراکات دیگر مثل آنجا که گفته می‌شود «اهل ملت عشق باش» یا استفاده از خواب برای بیان گره شخصیتی بین اسکندر و مولانا، یا دیگر اشتراکاتی که در حوصله نمی‌گنجد این احتمال را تقویت می‌کند که «مست عشق» از «ملت عشق» گرته‌برداری شده است.

در نهایت فیلم حسن فتحی دارای صحنه‌های زیبا، بازی خوب بازیگران ترک و با چشم‌پوشی در صحنه‌هایی بازیگران ایرانی، موسیقی مناسب صحنه و مضمون، لوکیشن‌های مناسب، طراحی لباس به جا، تدوین مناسب و تیتراژ پایانی علیرضا قربانی می‌تواند رضایت نسبی مخاطب را کسب کند.

آنچه که مهم است حضور فیلمی متفاوت بعد از سال‌ها بر پرده‌سینماهاست. امیدواریم با تمام ضعف‌هایی که احتمالا به دلیل تبدیل نسخه سریالی به سینمایی ایجاد شده است، «مست عشق» بتواند کور سوی امیدی باشد برای استقبال مخاطب ایرانی از ژانر‌هایی غیر از کمدی.

tags # سینما
سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: