سعید صدارت در روزنامه وطن امروز نوشت: اخیرا متنی کوتاه تحت عنوان نامه جنبش عدالتخواهی منتشر شده که در آن پس از یک مقدمه کوتاه انتقادی، از رهبر انقلاب سوال شده است: «خط قرمز نظام نسبت به تجاوزات رژیم غاصب علیه غزه و جمهوری اسلامی کجاست؟».
درباره این نامه چند نکته را باید مد نظر قرار داد.
۱- نحوه نگارش نامه، مقدمه، محتوای سوال و موخره به گونهای است که گویی درباره نحوه واکنش ایران به حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری کشورمان در دمشق نوعی گلایه وجود دارد ولی درباره این لحن نامه باید گفت الان زمان گلایه و این قبیل سوالات است؟ رهبر انقلاب، رئیسجمهور و فرماندهان ارشد نظامی ایران صراحتا اعلام کردهاند انتقام این ترور از رژیم صهیونیستی گرفته خواهد شد.
رژیم تلآویو هم یک هفته است در موضع تدافعی قرار گرفته و خبرهای رسانههای فعال در سرزمینهای اشغالی نشان میدهد ترسی فراگیر از نوع و نحوه انتقام ایران بین شهرکنشینان ایجاد شده است. در آمریکا نیز مقامات کاخ سفید و سرویسهای امنیتی این کشور در تلاشند در وهله نخست از نحوه انتقام ایران مطلع شوند و سپس برنامهریزی لازم برای مقابله با آن را انجام دهند. موضوع انتقام حتمی ایران از رژیم اشغالگر قدس از مهمترین اخبار روز دنیاست.
یکی از نکاتی که ترس و کلافگی رژیم صهیونیستی را درباره انتقام ایران تشدید کرده، مشخص نبودن زمان انتقام ایران است؛ موضوعی که سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان نیز در سخنرانی اخیر خود به مناسبت روز قدس به آن اشاره و تاکید کردند مشخص نبودن زمان انتقام، یک انتظار کشنده را برای ساکنان سرزمینهای اشغالی ایجاد کرده است. در مجموع، ایران تصمیم گرفته است از رژیم صهیونیستی انتقام بگیرد و این را همه میدانند.
ضمن اینکه فقط یک هفته از زمان حمله به کنسولگری گذشته است و هنوز از این ماجرا زمان زیادی نگذشته که طاقت ما برای انتقام از کفمان برود، بنابراین الان چه زمان این قبیل پرسشهاست؟
۲- وقتی نسبت به موضوعی، مطالبهای مطرح میشود، قاعدتا باید مطالبهکنندگان اطلاع و آگاهی لازم را نسبت به موضوع داشته باشند. اینهایی که نامه مینویسند میدانند چه کسی مشت فلسطینیها را پر کرد؟ چه کسی و کدام کشور اسیر محدودیتهاى مذهبى نشد و نگفت این شیعه است، آن سنى است و سنگ فلسطینیها را تبدیل به موشک کرد؟
چه کسی و کشوری صراحتا اعلام کرد همه دنیا و بویژه دنیاى اسلام، موظفند هرچه میتوانند به تجهیز ملت فلسطین کمک کنند؟ راهبرد «کرانه باخترى هم مثل غزه باید مسلح شود»، چگونه طرح و محقق شد؟ میدانند چه کسی صراحتا اعلام کرد «ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجهاش هم پیروزی جنگ ۳۳ روزه و پیروزی جنگ ۲۲ روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش میکنیم و هیچ ابایی هم از گفتن این حرف نداریم. این حقیقت و واقعیت است».
نویسندگان این نامه، بعد از مرور این مواضع، از وضعیت فعلی آرایش جنگی جبهه مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی چقدر اطلاع دارند؟ میدانند غزه با آن محاصره شدید چگونه تجهیز شد؟ کرانه باختری چطور؟ این را که میگویند حزبالله لبنان یک زرادخانه موشکی در اختیار دارد شنیدهاند؟ و پرسیدهاند چگونه این زرادخانه زیر رصدهای ۲۴ ساعته پهپادهای موساد و ارتش صهیونیستی بر فراز آسمان لبنان ایجاد شده است؟ میدانند مختصات جبهه مقاومت چیست؟
چقدر از ماهیت جنگ ترکیبی اخیر مطلعند؟ جبهه گسترده مقاومت که جغرافیای آن از غزه تا کرانه باختری و از لبنان تا سوریه و از عراق تا یمن گسترده است، چگونه ایجاد شد؟ چه کسانی این منظومه و شبکه بزرگ و درهمتنیده را ایجاد کردند؟ چه نرمافزار یا ایدئولوژیای توانسته است ملتهای مختلف را حول یک آرمان گرد هم بیاورد؟ تجهیز و آموزش این جبهه بزرگ توسط چه کسانی انجام شده است؟ در جنگ فعلی این جبهه با رژیم صهیونیستی، کدام اتاق فرماندهی اضلاع این جبهه را در مقابله با صهیونیستها تنظیم و هماهنگ میکند؟
میدانند بانک اهداف مجاهدان عراقی و حزبالله لبنان در جولان و حیفا و ایلات چگونه جمعآوری شده است؟ شلیکهای دقیق قهرمانان انصارالله طی چه فرآیندی به هدف مینشیند؟ میدانند مقاومت تهدید به تعطیلی حیفا را در مقابل کدام اقدام احتمالی رژیم اشغالگر قدس در دست اجرا دارد؟
نویسندگان این نامه احتمالا در روزهای اخیر تمثیل «قورباغه در آب جوشان» را که نویسندگان و تحلیلگران غربی درباره استراتژی مقاومت علیه رژیم صهیونیستی به کار بردهاند، شنیدهاند. اگر شنیدهاند با خود فکر کردهاند چه کسی دارد دمای زیر آب را بیشتر میکند؟ میتوانند توضیح بدهند تطبیق سطح مواجهه جبهه مقاومت با رژیم صهیونیستی با این تمثیل چگونه است؟ و...
۳- غرض از طرح این سوالات این نیست که نویسندگان نامه اخیر به رهبر انقلاب مورد شماتت و سرزنش قرار گیرند. این سوالات طرح شد چرا که متن این نامه این ذهنیت را ایجاد کرده که گویا نویسندگان این جریان، اساسا موضوع را نمیدانند. یعنی درباره موضوعی نامه نوشتهاند که اطلاع و تسلطی بر آن ندارند. به همین خاطر است که حتی زمان اشتباهی را برای این نامهنگاری انتخاب کردهاند.
این خلاف معرفتشناسی عدالت است. وقتی چیزی را نمیشناسید، چرا درباره آن مطالبه میکنید؟ وقتی مسالهای را نمیدانید چگونه درباره تطبیق حقوق آن با ادات به جمعبندی میرسید؟ این تاسفبار است بخصوص برای تشکل دانشجویی که باید در جریان تحولات و واقعیات باشد، لذا این نامه جای سرزنش ندارد؛ مایه تاسف است.