زیسان: مظفرالدین شاه قاجار در کتاب خاطرات روزانه خود در دوم محرم ۱۳۲۰ هـ ق (۱۲۸۰ هـ ش – ۱۹۰۲ م) مینویسد:
«صبح از خواب برخاستم دست و رومان را شستیم و چائی خوردیم. وزیر دربار آمد قدری صحبت کردیم با وزیر دربار چند تا سار روی درخت نشسته بود زدیم و بعد آمدیم بیرون.
سید علاء الدین موافق معمول مثل پیرار سال عریضه جات آقا سید عبدالله مجتهد سلمه الله را آورده بود و دعائی فرستاده بود جواب جناب آقا سید عبدالله را نوشتم و پرسیدم جناب اشرف اتابک اعظم کجا هستند گفتند مشغول دعای روز جمعه هستند. سوار اتومبیل شدیم و آمدیم قدریکه آمدیم اسب خواستیم و سوار شدیم فخر الملک و سیف السلطان و سایرین بودند.
چند تا گنجشک با طپانچه زدیم و خوب زدیم همینطور سواره آمدیم تا رسیدیم زیر ده هیو. آنجا سوار اتومبیل شدیم و راندیم از آنجا که اردو نمایان شد و رسیدیم بارد و بقدر طهران تا دوشان تپه بود. در بیست و هشت دقیقه با اتومبیل این یک فرسخ راه را آمدیم رسیدیم بمنزل.
منزل مهمانخانه قشلاق است نهاری خوردیم، بقدر دو ساعتی خوابیدیم و بعد برخاستم و بنای گنجشک و سار زدن را گذاشتم با آن تفنگ کوچکی که وزیر دربار پیشکش کرده است با گلوله ده پانزده تا گنجشک و سار زدیم.
یک گنجشک سیاه هم دیده شد چیز غریبی بود. فخر الملک و ندیم السلطان [و]وکیل الدوله اینها آمدند قدری کاغذ خواندیم و بعد با ندیم السلطان درسهای فرانسه مان را مذاکره کردیم تا نزدیک غروب بعد جناب اشرف اتابک اعظم را خواستیم، آمد تا یک ساعت از شب گذشته بعضی فرمایشات کردیم و بعد آقا سیدحسین آمد روضه خواند وزیر دربار فخر الملک و سیف السلطان، بودند صحبت کردیم.
وزیر دربار طپانچه کوچک را براى بصیر السلطنه انداخت بصیر السلطنه ترسید. خیلی بامزه بود و خنده داشت. بعد شام خوردیم و بعد از شام باز بقدر یکساعتی نشستیم فخر الملک و سایرین بودند صحبت میکردیم. بعد خوابیدیم.»