زیسان: کدها، ارقام و رمزهایی در دنیا وجود دارند که به دست هیچ کس حل نمیشوند. در این مطلب میخواهیم نگاهی به کدهای کشف نشده جهان بیندازیم و شما را با کدهای اسرارآمیز روبهرو کنیم.
مردی خوش لباس، سال ۱۹۴۸ در یک شب گرم تابستانی در ساحل سامِرتون، در نزدیکی آدلایدِ استرالیایِ جنوبی دراز کشید. صبح روز بعد، ساعت ۶.۳۰ او هنوز همانجا بود. اما بیجان.
پلیس و پزشکان تشخیص دادند که او مسموم شده بوده. در حالی که هیچ ماده خارجیای در بدنش دیده نمیشد. مدتها تحقیق شد، اما در نهایت مشخص نشد که او چرا و به چه علت از این دنیا رفته است. شاهدان عینی ماجرا گفتهاند که همهچیز ظاهریِ او از تیپش تا حالاتش، خوشایند بوده و به نظر میآمده او کاملا سرحال است و فقط آمده لب ساحل کمی هوا بخورد.
همین شد که افسانه مرد سامِرتون شکل گرفت. این یکی از اسرارآمیزترین رازهای حل نشده پلیسی در تاریخ استرالیاست. تا به امروز، هیچکس نمیداند او کیست. مستی خوش لباس؟ یک عاشق؟ یا حتی یک جاسوس روسی؟ با این حال از او یک کُد کشف شده که نه تنها رازش را برملا نکرد، بلکه این مرد و زندگی اش را رازآمیزتر هم کرد.
ششماه بعد از این اتفاق، مأموران کاغذِ کوچکی را در یک جیب پنهان در شلوار او پیدا کردند که به زبان فارسی روی آن نوشته شده بود: «تمام شود!»
در سال ۱۸۸۵، کتابی به نامِ The Beale Papers منتشر شد. این کتاب حاوی یک داستان و سه پیام کدگذاری شده بود.
این کتابچه مدعی بود که در حدود سال ۱۸۲۰، مردی به نام بیل، دو گاری پر از گنج را در منطقهای سرّی در استان بدفورد ویرجینیا دفن کرده است. سپس، وی جعبهای کوچک با در قفل شده را نزد یک صاحب مسافرخانهی محلی گذاشته، شهر را ترک میکند و دیگر کسی او را نمیبیند. کتابچه در ادامه توضیح میدهد که صاحب مسافرخانه، بعد از سالهای بیخبری از بیل، در جعبه را باز میکند و چند پیغام رمزی درون آن مییابد.
به گفته او، هرکس این کُدها را کشف کند، به گنجی دفن شده در شهر ویرجینیا خواهد رسید.
صاحب مسافرخانه که نمیتوانست این پیغامها را بخواند، اندکی پیش از مرگ خود در سال ۱۸۶۳، آنها را به دوست جوانش میدهد. بر اساس ادعای کتابچه، دوست وی به مدت ۲۰ سال میکوشد تا پیامها را رمزگشایی کند و تنها موفق به کشف معنای یکی از این پیامهای رمزی میشود که به جزئیات چندین تُن طلا، نقره و جواهر مدفون، به اضافهی محل کلی گنج میپردازد.
پیغامهایی که هنوز رمزگشایی نشدهاند، ظاهراً آدرس دقیق، و نام کسانی که گنج متعلق به آن هاست را شامل میشوند. کاوشهایی فراگیر برای یافتن گنج انجام گرفته، و تلاشهای بسیاری جهت رمزگشایی پیامهای دیگر صورت یافته، اما نتیجهای گزارش نشده است.
افراد بسیاری ادعای یافتن راه حل را طرح کردهاند، که اغلب آنها هم وعدهی درج این راه حلها را در خلال کتابی که قصد فروشش را دارند، مطرح ساختهاند. اما تاکنون کسی نتوانسته یک روش رمزگشایی قابل انطباق برای این پیامهای رمزی پیدا کند.
کدهای بیل، رشتهای از اعداد بودند. در سال ۱۹۸۰، جیم گیلوگلی (Jim Gillogly) از رایانه برای رمزگشایی کدهای باقی مانده استفاده کرد. او پس از صرف زمانِ زیادی فهمید که آنها مجموعه از حروف هستند و در نهایت نشان داد که ماجرا یک فریب است.
با این حال تلاشهای بسیاری برای یافتن گنجها صورت گرفت و شاید هنوز هم افرادی بخواهند از کدها رمزگشایی کنند بلکه به گنج مدفونی برسند. حتی یک فیلم هالیوود به نام National Treasure با الهام از این داستان ساخته شده است.
کریپتوس، تندیسی ساخته دست هنرمند آمریکایی جیمز سنبورن است، که در محوطه آژانس مرکزی اطلاعات (سیا) در ویرجینیایِ آمریکا، نصب شده. از زمان اهدا شدن این تندیس در سوم نوامبر سال ۱۹۹۰، گمانهزنیهای فراوانی درباره معنای پیامهای رمزآلودی که بر روی آن نوشته شده، شکل گرفته است. کارکنان سیا و سایر افرادی که در رمزگشایی متخصص هستند، همچنان در پی یافتن رمز این پیغاماند. کد نوشته شده بر روی نیمی از بدنه اصلی تندیس، در مجموع شامل ۸۶۹ حرف است. البته سنبورن در آوریل سال ۲۰۰۶ اعلام کرد یکی از حروف بدنه اصلی کریپتوس جا افتاده است. به این ترتیب میتوان گفت حروف موجود روی بدنه اصلی تندیس، ۸۷۰ تا هستند.
نیم دیگر تندیس، یک جدول کدگذاری ویجنیر (Vigenère encryption) را شامل میشود که با احتساب فاصلهها، ۸۶۹ حرف رمزی دارد. اولین فردی که به صورت همگانی اعلام کرد موفق به حل سه چهارم رمز شده، جیمز گیلاگلی، متخصص رایانه اهل کالیفرنیای جنوبی بود. او در سال ۱۹۹۹ توانست ۷۶۸ تا از حروف را رمزگشایی کند. بخشی که رمزگشایی نشده، یعنی ۹۷ یا ۹۸ حرف باقی مانده، متخصصین رمزنگاری دولت را گیج و سردرگم بر جای نهاده است.
این دستنوشته مصور ۲۳۲ صفحهای که کاملاً به زبان رمزی نوشته شده، دستکم ۴۰۰ سال قدمت دارد. این دستنوشته پر است از نقاشیهایی از گیاهان ناشناخته، نوع خاصی از دستورالعملها برای تهیه مواد گیاهی، نمودارهای ستارهشناسی، و اشکال کوچک فراوانی از انسانها در ابزارآلاتی لوله مانند. تاکنون چیزی شبیه به این دست نوشته دیده نشده، اما نوع نگارش آن به گونهای است که حکایت از آشنایی و اطمینان نگارنده نسبت به این نمادهای رمزی دارد. در سال ۲۰۰۴، استدلالات قابل توجهی مطرح شد.
بر اساس این استدلالها، روشی وجود داشت که میتوانست ثابت کند این دستنوشته، تنها یک فریب است. اما تا به امروز، هیچ کدام از روشهای یاد شده، نتوانستهاند حتی یک بخش از این دست نوشته را شبیه سازی کنند. به همین دلیل، گمانهزنیها همچنان ادامه دارد. در طول سالها، رمزنگاران حرفهای و آماتور، دستنوشتهی ووینیچ را مورد بررسی قرار دادهاند. از میان آنان میتوان به رمزنگاران حرفهای بریتانیایی و آمریکایی جنگ جهانی دوم اشاره کرد (هیچ کدام از آنها نتوانستند حتی معنای یکی از کلمات این دست نوشته را دریابند). این مجموعه شکستها، دستنوشتهی ووینیچ را به سوژهای معروف در رمزنگاری تاریخی بدل کرده است.
متن خطی A یکی از دو متن خطی در کرت باستان است (متن سوم، هیروگلیف کرتی است). این متون توسط آرتور اوانس کشف و نام گذاری شدند. متن خطی B که توسط مایکل ونتریس در سال ۱۹۲۵ رمزگشایی شد، در نوشتار یونانی مسینی به کار رفته است. متن خطی A هنوز تا رمزگشایی کامل فاصلهی زیادی دارد، اما بخشهایی از آن قابل فهم است و احتمال دارد با استفاده از علامات متن خطی B، قابل خواندن باشد. اگرچه این دو متن، در نمادهای بسیاری مشترکاند، استفاده از نمادهای متن خطی B در نوشتههای متن خطی A، کلماتی تولید میکند که در هیچ کدام از زبانهای شناختهی دنیا معنایی ندارند. این زبان، که آن را مینوسی یا اتئوکرتی (به معنای کرتی اصیل) نامگذاری کردهاند، در دورهی تاریخی پیش از حملهی یونانیان مسینی در حدود ۱۴۵۰ سال پیش از میلاد در کرت مورد استفاده قرار میگرفته است. عدهای بر این باورند که ممکن است میان متن خطی A و صفحه فستوس رابطهای وجود داشته باشد.
در سال ۱۹۳۳، سه شمش طلا برای ژنرال وانگ در شانگهای چین فرستاده شدند. ظاهراً این شمشهای طلا، به عنوان اسناد فلزی مربوط به یک سپردهی بانکی نزد یکی از بانکهای ایالات متحدهی آمریکا محسوب میشدند. شمشهای طلا دارای تصاویر، نوشتههایی به زبان چینی، نوع خاصی از دست نوشتههای خطی، و رمزهایی با حروف لاتین هستند. طبیعتاً دربارهی اعتبار ادعا مبنی بر مالکیت سپرده، بحثهایی درگرفته است.
اگر فردی بتواند کد نوشته شده بر روی شمشها را رمزگشایی کند، این منازعات پایان خواهند گرفت. تاکنون کسی نتوانسته نظریهای در این باره ارائه دهد. متن چینی، ترجمه گردیده و مشخص شده که در آن راجع به معاملاتی به ارزش بیش از ۳۰۰۰۰۰۰۰۰ دلار سخن رفته است. همچنین، دربارهی این شمشهای طلا که ۱.۸ کیلوگرم وزن دارند نیز صحبت شده است.
شاید بتوان گفت محبوبترین اثر ادوارد الگار (Edward Elgar)، واریاسیونهای «معما» (Enigma Variations) باشد، که علاوه بر دارا بودن زیبایی مسلم موسیقیایی، هنوز هم که هنوز است، ذهن کارشناسان موسیقی را به رازهای نهانی که الگار، با ذکاوت تمام در لابهلای صفحات نت گنجانده، مشغول کرده است. اما الگار، که علاقهی بسیاری به کدها، رمزها، چیستانها و انواع دیگر معماها داشت، راز دیگری را برای ما بر جای گذاشته است.
صد و چهارده سال پیش – دقیقاً در ۱۴ جولای سال ۱۸۹۷ – الگار برای دوست جوان خود، دوشیزه دورا پنی، دختر ۲۲ سالهی کشیش آلفرد پنی، پیشوای کلیسای سنت پیتر در ولورهمپتون، نامهای فرستاد. ویژگی عجیب نامهی الگار این بود که کد رمزی موجود در آن، بعد از یک قرن، هنوز هم ما را به چالش میطلبد. تلاشهایی برای شکستن رمز این نامه انجام گرفته، اما به نظر نمیرسد هیچ کدام از آنها موفقیت آمیز بوده باشند.
پیام خوانده نشده الگار حتی به مسابقه رمزگشایی که در سال ۲۰۰۷ و به افتخار ۱۵۰ مین سالگرد الگار برگزار شد هم راه پیدا کرده. اما هنوز این کدها کشف نشده باقی ماندهاند.