زیباترین اشعار درباره چهارشنبه سوری؛ از شعر قدیمی چهارشنبه سوری تا شعر کودکانه چهارشنبه سوری

زیباترین اشعار درباره چهارشنبه سوری؛ از شعر قدیمی چهارشنبه سوری تا شعر کودکانه چهارشنبه سوری
شب چهارشنبه سوری از راه رسیده است و بد نیست خودمان را مهمان چند خط شعر قدیمی و جدید، عاشقانه و کودکانه بکنیم.
کد خبر: ۱۰۹۹۲
|
۲۱ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۱

اشعار چهارشنبه سوری شما را به گذشته می‌برد، به صدای تق‌وتق، به خوراکی‌ها و خوردنی‌های خوشمزه، به زمانی که کودک بودید و یا به حال و هوای شعرهایی که مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها می‌خوانند. در این مطلب ما چند شعر زیبای چهارشنبه سوری را برای شما گردآوردی کرده و آورده‌ایم. با زی‌سان همراه باشید:

شعر عاشقانه درباره چهارشنبه سوری

واست آتیش روشن کردم که آخر زمستونه
چهار شنبه‌ی آخر سال قلب من آتیش بارونه
غمهاتو آتیش می‌زنم سرخی آتیش مال تو
چشم حسودا کور شه از عشق میون من و تو

***
هیزم چارشنبه سوریت قلب سوزان من است
آب روی آتش دل اشک چشمان من است
بر لبم جاری نباشد شعرتر بی عشق تو
باغ رویا بی تو خشک از خواب باران من است

***
عشق تو
بزرگ‌ترین چهارشنبه سوری بود!
آتش به دل زدی
و آنقدر سوختم
که دیگر هوس عاشقی نمی‌کنم!

***
شعر قدیمی درباره چهارشنبه سوری
شب چهارشنبه سوری است میپرن از روی اَلو
 عمه خانم زعقب، خال قزی خانم ز جلو
این یکی بچه بغل کرده و دو دو میزنه
طعنه‌ها با دلِ پر، بر خال رو رو میزنه
 همه از دم میارن وردُ همیشه به دهن
 زردی روی من زتو، سرخی تو بَود زمن
 زردی روی من زتو، سرخی تو بَود زمن
زردی روی من زتو، سرخی تو بَود زمن
 مشت حسن کف میزنه دور حیاط رو آتیشا
 پشت اون خنده زنون اهل و عیال قوم و خویشا
تو حیاط فنقلی از این همه برو بیا
 خوب تماشا بکنی که محشری گشته به پا
 آن سیبیلات نسوزه روی الو مشتی حسن
زردی روی من زتو، سرخی تو بَود زمن
 زردی روی من زتو، سرخی تو بَود زمن
زردی روی من زتو، سرخی تو بَود زمن
یالا دوباره از سر، یالا دوباره از سر
بپا نیوفتی منظر، یالا دوباره از سر
طعنه نزن به اختر، یالا دوباره از سر
 آهای خانم منور، یالا دوباره از سر
 به پا نیوفتی منظر، یالا دوباره از سر
 طعنه نزن به اختر، یالا دوباره از سر
آهای خانم منور، یالا دوباره از سر
پاشنه‌ی کفش خانم گشته چو تیرِ تلگراف
 با همون بر سر تو میزنه در روز مصاف

شعر شهریار درباره چهارشنبه سوری با ترجمه

هرکس شالین بیرباجادان سوخوردی/هرکس شالش راازیک دریچه‌ای داخل میانداخت
آی نه گوزل قایدادی شال ساللا ماخ! /چقدر رسم خوبی است این شال انداختن
بیک شالینا بایراملغین باغلاماق! / برای شال داماد هدیه عیدش را گذاشتن
شال ایسته دیم، منده ائوده آغلادیم، / منهم درخانه گریه کرده و شال خواستم 
 بیر شال آلیب، تز بئلیمه باغلادیم، / یک شال گرفتم و به کمرم بستم
غلام گیله قاشدیم، شالی ساللادیم، / به خانه غلام رفتم و شال را انداختم
 فاطمه خالا، منه جوراب باغلادی، / خاله فاطمه به شالم جوراب بست
 خان ننه می‌یادا سالیب آغلادی! و بیاد خان ننه افتاد و گریه کرد

زیباترین اشعار درباره چهارشنبه سوری؛ از شعر قدیمی چهارشنبه سوری تا شعر کودکانه چهارشنبه سوری

شعر جدید درباره چهارشنبه سوری

بیاین آتیش روشن کنیم که آخر ِ زمستونه
چارشنبه امسالیمون حسابی آتیش بارونه
غم و به آتیش بزنیم سرخی ِ آتیش مال ما
درد و بلا‌ها دور بشه از خونه امسال ما
آرش و کیخسرو و جم با همه اجداد ما
از گرمی آتیشامون دعوت بشن به خونه‌ها
کوزه جهل و بشکنیم از پشت بوم اندیشه
اسپند به آتیش بزنیم چشم حسودا کور بشه
بیاین دعا کنیم با هم دوباره آزادی بیاد
محنت بره روزی بیاد غم بره و شادی بیاد
اهریمنا عاصی بشن از شادی امسال ما
کور بشن و دور بشن و دود بشن و برن هوا
شهرزاد واحدی

شعر مردمی درباره چهارشنبه سوری

امسال هم تموم شد، مثل سالای دیگه
چندروزه که بوی عید، همش همینو میگه
از روزای گذشته، کارای کرده مون موند
کارایی که مارو به، اینی که هستیم رسوند
اشک هاو لبخندهامون، تلخی‌ها و شیرینی
فردام از راه میرسه، مثل امروز، میبینی
امروز میخوام تموم شه، فاصله‌ها و دوری
هرکی باعشقش باشه، از این چهارشنبه سوری..!

***
تق تق تق فش فشه، فاصلمون کم بشه، هیزم و نفت و آتیش، دوست دارم خداییش، سیب زمینی به
سیخه، عکس گلت به میخه، غماتو بیار فوتش کن، کینه داری شوتش کن، هوا بهاری می‌شه، سرما فراری‌
می‌شه، زردی ازت دور بشه، هر چی می‌خوای جور بشه

***‌

ای هوشنگ، قلی، ملینا!
نبینم توو کوچه برینا
بچه‌های محل خوبن؛ اما ترقه می‌کوبن!
سیگارت و بمب و فشفشه، مفت می‌فروشم
صدا گرومب گرومب! ترق ترق! همش توو گوشم…
امشب که میری رو پشت بوم؛ کُپ می‌نمایی
انگار جنگه توو خیابون و دشمنا توشن

***
شعر کودکانه چهارشنبه سوری
شب چهارشنبه سوری آخره ساله
زمستون میره پشتش بهاره
این جشن بزرگ از نیاکانه
ازنیاکانه پاک ایرانه‌ای بته بته بته
یادت نره این گفته‌ای بته بته بته
گوش کن ببین چی گفته
مامان و بابام بوته میخرن
کنار حیاط آتیش میزنن
بچه‌های خوب از روش می‌پرن
تا که این جشن رو از یاد نبرن‌ای بته بته بته
یادت نره این گفته‌ای بته بته بته
گوش کن ببین چی گفته
سرخی تو از من
زردی من از تو

***
کردم از کودکی یادی
توی کوچه قدیمی
شبای چارشنبه سوری
باسرو صدا و شادی
آتشی بر پا می‌کردیم
غصه‌ها می‌شد فراری‌
نمی‌زد کسی ترقه‌
نمی‌شد شیون وزاری
همسایه با مهربونی
به ما‌ها می‌داد شیرینی
شبای شور و صفا بود
شبای چارشنبه سوری...

امیدواریم از خواندن این اشعار چهارشنبه سوری لذت برده باشید.

سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: