لحظه مرگ جومونگ، پادشاه افسانهای گوگویو در تاریخ باستان کره جنوبی علاوه بر مردم کرهای برای بسیاری از ایرانیان نیز جذابیت ویژهای دارد.
به گزارش «زی سان»، جومونگ در میان ایرانیها شخصیتی ماندگار و فراموش نشدنی است که پخش سریالهای مربوط به او به صورت چندباره بینندگان را پای تلویزیون مینشاند. سریال جومونگ در فصلهای مختلف در صداوسیمای ایران پخش شده و هر بار مخاطبان زیادی این سریال را دنبال کردهاند.
فصل اول سریال تحت عنوان جومونگ محبوبیتی بیسابقه در میان ایرانیان داشت. فصل دوم جومونگ با نام سرزمین بادها نیز از تلویزیون پخش شد که این نیز با استقبال ویژه مخاطبان همراه بود. اخیرا نیز مجموعه امپراتور افسانهها از تلویزیون پخش شد که برخیها به اشتباه آن را جومونگ ۳ نیز مینامیدند.
آنچنان که از سوی مدیران سداو سیما اعلام شده فصل سوم سریال جومونگ با عنوان جامیونگ گو یا «شاهزاده جا-میونگ» در تعطیلات نوروز امسال از تلویزیون پخش خواهد شد. در شرایطی که مخاطبان ایرانی خود را برای استقبال از دیدن فصل جدید جومونگ آماده میکنند، همچنان روایتهای مرگ جومونگ برای مخاطبان یک پرسش جدی است.
در هیچ یک از فصلهای سه گانه جومونگ شامل جومونگ و امپراتور بادها که به داستان تولد تا مرگ و نهایتا امپراتوری پسر امپراتور جومونگ میپردازد، تصویری از لحظه مرگ جومونگ وجود ندارد. در مجموعه امپراتور افسانهها نیز به هیچ عنوان لحظهای تحت عنوان مرگ جومونگ پخش نمیشود.
در آخرین سکانس از سریال جومونگ یا همان جومونگ یک عنوان میشود که او در ۴۰ سالگی میمیرد و پسرش یوری جانشین او میشود. اما در یک شگفتی عجیب، آغاز سریال امپراطور افسانهها ما را میخکوب میکند. امپراطور جومونگ با سنی در حدود ۶۰ تا ۷۰ سال به نمایش گذاشته و بانو سوسانو نیز با چهرهای بسیار متفاوت از جومونگ ۱ و در ایام پیرسالی نمایش داده میشود.
در واقع، از یک سو زنده بودن جومونگ تا این سن برای ما عجیب است و از سوی دیگر، ماجرای داستان جانشینی و سن بازیگرانی که نقش پسران جومونگ و سوسانو را بازی میکنند، با روایت مجموعه اول این سریال محبوب کرهای همخوانی ندارد. همین موضوع دست مایه شوخی بسیاری از کاربران برای بیان چرایی عدم استقبال دیگر کشورها از جومونگ ۴ یا همان امپراطوری افسانهها تبدیل شده است.
طبق افسانههای کرهای جومونگ تقریباً هرگز به دنیا نیامده است. مادرش الهه یوهوا بود که تخمی به دنیا آورد. پادشاه «گیوموا» دومین پادشاه بویوی شرقی پس از هابورو که یکی از پادشاهیهای باستانی کره است، سعی کرد تخم یوهوا را از بین ببرد. او در ابتدا تخم را در یک اصطبل گذاشت تا اسبها آن را زیر پا بگذارند و از بین ببرند، اما هیچ کدام از اسبها این کار را انجام ندادند. سپس کیوموا تخم را در جنگل رها کرد تا حیوانات مختلف این تخم را از بین ببرند، اما باز هم، هیچ یک از حیوانات جنگل حتی به آن نزدیک نشدند. پادشاه سعی کرد یوهوا را از گرم نگه داشتن تخم دور کند تا تخم از درون از بین برود. با این حال، پدر تخم و همسر یوهوا، خدای خورشید «هموسو» بود. «هموسو» از یک پرتو نور برای گرم نگه داشتن تخم استفاده کرد و آن را گرم نگه داشت تا بچه بتواند از تخم خارج شود.
در این هنگام پادشاه گیوموا تسلیم شد و جومونگ از تخم بیرون آمد. جومونگ تنها در طی ۳۰ روز بزرگ و بالغ شد. جومونگ در بزرگسالی میتوانست تیر کمان را با دقت بسیار زیادی پرتاب کند و به همین دلیل در اساطیر کرهای جونگ خدای تیراندازی نامگذاری شده است. این استعداد بعدا برای او بسیار ارزشمند بود. در آن زمان، پسران پادشاه از استعداد جومونگ ناراحت بودند و این را به وضوح بیان کردند. پادشاه گیوموا جومونگ را به عنوان نگهبان اصطبل میگمارد و به قدری او را آزار میدهد که تصمیم میگیرد پادشاهی خود را تأسیس کند. از آنجایی که جومونگ مورد استقبال قرار نگرفت، تصمیم گرفت با سه همراهش آنجا را ترک کند. وی مادر و همسرش را رها کرد و میخواست سرزمینهای «گوجوسئون» را که توسط فساد سلسله هان تجزیه شده بود، متحد کند.
پادشاه گیوموا جومونگ را تعقیب کرد و او را در گوشه رودخانه «کائسا» گیر انداخت. جومونگ در رودخانه «کائسا» تبار آسمانی خود را اعلام میکند. از آنجا که خوش قلب بود و نمیخواست به شاه آسیبی برساند در عوض تیری در رودخانه پرتاب کرد. در همین هنگام ماهیها و لاکپشتها پلی روی رودخانه درست کردند و به او اجازه عبور دادند. پادشاه و افرادش او را تعقیب کردند، اما هنگامی که جومونگ به طرف دیگر رودخانه رسید، پل فرو ریخت و تعقیب کنندگان به رودخانه افتادند.
جومونگ در سال ۳۷ قبل از میلاد پادشاهی گوگوریو را تأسیس کرد. یک رئیس محلی به نام سونگ یانگ با او مخالفت میکند. پس از یک سری درگیری بین این دو، سونگ یانگ در نهایت پس از اینکه در کشور قدرمند میشود تسلیم میشود.
یوری، پسر جومونگ که در بویو شرقی ماند، از مادرش میپرسد که پدرش کیست؟ وقتی به او میگوید که او هیچ پدری ندارد، سعی میکند خود را بکشد و او را مجبور به افشای حقیقت میکند. یوری پس از حل معمایی که پدرش به جا گذاشته است، نشانه پدرش، یعنی نیمه شمشیر را پیدا میکند. او به گوگوریو میرود و با جومونگ ملاقات میکند. یوری و جومونگ نیمههای شمشیر خود را با هم تطبیق میدهند و در حالی که خون جاری میشود شمشیر یکی میشود. وقتی جومونگ از پسرش میخواهد که قدرتش را نشان دهد، پسر بر فراز نور خورشید سوار میشود. جومونگ سپس یوری را وارث خود میکند. در سال ۱۹ قبل از میلاد، پادشاه به آسمان میرود و دیگر باز نمیگردد. یوری برای پدرش مراسم خاکسپاری برگزار میکند.
من