سیدعبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: من در نوجوانی ام پای صندوق رای بوده ام و این هر سه مورد را به چشم دیده ام. آراء ناخوانا اغلب به آدمهای کم سواد و بی سواد مربوط میشد که به گمانم در سالهای اخیر، کمتر و کمتر شده است. آراء سفید هم اغلب کار دو دسته بود. آنهایی که هیچ اعتقادی به انتخابات نداشتند، اما از توهم آن که مبادا فردا روزی شناسنامه هایشان را بررسی کنند و پدرشان را بابت عدم شرکت در انتخابات در بیاورند پای صندوق میآمدند و آدمهایی که حقیقتا صلاحیت هیچ یک از نامزدها برایشان مسجل نشده بود. اما جالبتر از همه آنهایی بودند که همت میکردند و میآمدند و نامی غیر از نام نامزدهای تایید شده را در صندوق میانداختند.
این آدمها در انتخابات شرکت میکردند و اغلب با خطی خوش و از سر عمد و آگاهی چیزی را مینوشتند که میدانستند رای محسوب نمیشود. با این کار چه میخواستند بکنند؟ حرفی را به گوش کسی یا کسانی برسانند؟ کنشی سیاسی انجام دهند؟ نمیدانم. بعضی از این آراء حقیقتا بامزه اند و اگر کسی همت کند و آنها را گردآوری کند مجموعهای از شگفتترین طنزهای این مملکت را تدوین کرده است، اما جدای از خوشمزگیها که تعدادشان اندک هم نیست آنهایی که با نیت سیاسی نوشته میشوند به شدت قابل مطالعه اند.
در زمان نوجوانی من یعنی در دهه شصت بیشترین اسمی که جزو آراء باطله محسوب میشد اسم خانم گوگوش بود. به خاطر ندارم کسی نام رضا شاه و محمد رضا شاه را روی کاغذ رای نوشته باشد. یعنی در زمانی که مردم درگیر جنگ و دفترچه اقتصادی و اجناس کوپنی و صفهای گاز و قطعی مکرر برق بودند کسی یادی از خاندان پهلوی نمیکرد، اما کسانی بودند که دلشان برای گوگوش تنگ شده بود. با این حال آراء باطله، باطله به حساب میآمدند و شمارشان آن قدر اندک بود که نه تعدادشان توجهی را برمی انگیخت و نه محتوایشان. هرچند من فکر میکنم اگر قاعدهای در کار میبود و سیاست ورزی بر خرد و تدبیر استوار، باید از همان روز اول آراء باطله را جدی میگرفتیم. بگذریم.
همان طور که گفتم باطلهها به حکمِ: النادر کالمعدوم، گویی اصلا وجود نداشتند. هیچ کس درباره باطلهها حرفی نمیزد و فقط گاهی کسانی از قول آدمهای دهن لق و فضولی مثل من که پای صندوق بودند خاطراتی را میشنیدند و نقل میکردند. در سال ۹۸ برای اولین بار میزان مشارکت طبق آمار رسمی به زیر پنجاه درصد رسید. سیر نزولی جمهوریت رسما شروع شد، اما هنوز کسی باطلهها را جدی نمیگرفت تا این که انتخابات ۱۴۰۰ از راه رسید و برای نخستین بار باطلهها با ۱۴ درصد مشارکت توانستند رتبه دوم را در انتخابات ریاست جمهوری به دست بیاورند.
حالا دیگر باطلهها خیلی هم باطل نبودند. این را دیگر همه فهمیده بودند. شاید به همین دلیل در انتخابات مجلس کنونی سعی وافری شد تا نقش باطلهها خیلی به چشم نیاید. سید حسن رسولی معاون پیشین وزارت کشور میگوید: (آنچه امروز ستاد انتخابات اعلام میکند، خلاف قانون نیست، اما دو ایراد بر آن وارد است. نخست اینکه مردم عادت کرده بودند گزارش عملیاتی حوزههای انتخاباتی و اخذ رای را دریافت کنند، اما هماکنون تنها اسامی برندگان و به دور دوم کشیدهشدهها اعلام میشود.
نکته دوم اینکه انتخابات یک رویداد مهم سیاسی است و برای پژوهشکدهها، مراکز تحقیقاتی، دانشگاهها و سایر مراجع، دسترسی به آمار دقیق بهعنوان منابع معتبر قابل استناد تحلیل رویدادهای سیاسی مورد نیاز است؛ بنابراین با عدم محاسبه آرای باطله اگرچه روال غیرقانونی نیست، اما روال کنونی مجابکننده و قابل بهرهبرداری برای بخشهای مطالعاتی و تحلیلی نیست.)
عنایت فرمودید؟ این که محتوای باطلهها چیست به کنار، حتی وجود باطلهها هم اندک اندک دارد انکار میشود. این که در شهری تعداد آرای باطلهها بیش از نفر اول آن شهر بوده و یا این که در شهر دیگری نفر اول در رقابتی تنگاتنگ و نفس گیر با آرای باطله توانسته مجوز ورود به مجلس را دریافت کند یعنی چه؟ این که کاندیدای رد صلاحیت شده بیشترین رای را در یک حوزه انتخاباتی میآورد چه معنایی دارد؟ یعنی شما چه بخواهید و چه نخواهید نمیتوانید آرای باطله را نادیده بگیرید.
یعنی آرای باطله حالا یک قدرت سیاسی به شمار میآید. یعنی با انکار باطلهها نمیتوانید آنها را از بین ببرید. احتمالا آن روزی که داشتید طرح مشارکت اندک، اما باکیفیت را به زعم خودتان در میانداختید به این جایش فکر نکرده بودید. حالا هم فکر میکنید با سرپوش گذاشتن بر آمار و ارقام درست باطلهها میشود برای آینده فکری کرد؟ نخیر. نمیشود.
هرچه آمار و ارقام مشارکت پایین بیاید و از انتخابات به معنای حقیقی اش دورتر شویم و جمهوریت بیشتر رنگ ببازد، باطلهها حضورشان قویتر و قویتر خواهد شد. از ما گفتن بود. اگر شیوه دیگر نکنید و با همین دست فرمان به حکمرانی تان ادامه دهید باطلهها کار دستتان خواهد داد. بدجوری کار دستتان خواهد داد.