زیسان: در اطراف خود حتما افرادی را میشناسیم یا دیدهایم که در اصطلاح عامیانه قلدر یا لات خیابانی نامیده میشوند. شاید شنیده باشید که برخی از آنها لقب «عقاب ایران»، «هانی کُرده»، «پلنگ ایران»، «یاغی»، «یاغیتنها»، «ببر مازندران» و... را بر خود مینامند.
به گزارش «زیسان»، شما ممکن است از خودتان بپرسید که چه اتفاقی در زندگی این افراد افتاده که آنها را به سمت یک زندگی غیرمعمول سوق میدهد؟ چرا برخی افراد به سمت سبکی از زندگی گرایش پیدا میکنند که مملوء از خطرات جدی، مضیقه مالی و آزار خود و دیگران است؟ چرا این افراد زندگیای پرمشقت را انتخاب میکنند که در اغلب موارد با ترس دستگیر شدن، کشته شدن در دعواهای خیابانی و شاید عمر کوتاه مواجه هستند؟
در اغلب موارد این افراد از نظر ظاهری، هیکلی درشت و اندامی عضلانی دارند که آنها را برای جنس مخالف نیز به شدت جذاب میکند. شکی در این وجود ندارد که یکی از پیششرطهای لازم برای ورود به حلقه جماعت قلدرها داشتن هیکل نسبتا درشت است، اما صرف جذابیت عضلانی، تنها علت برای گرایش آنها به سمت زورگویی، قلدری و یا در نسخه منفیتر آن خلافکار شدن نیست.
برای توضیح دقیقتر این موضوع روانشناسان و رواندرمانگران بعد از مطالعه مراجعان مختلف دلایلی علمی را مطرح میکنند که شرح آنها در ادامه نوشته حاضر در ۶ مورد آمده است:
یک) در بخش ابتدایی استدلال روانشناسان این است که ریشه گرایش به سوی قلدری یا در نسخه بدتر آن خلافکاری بزرگ، ریشه در زمینه ژنتیکی دارد. به نظر میرسد در اکثر این افراد تمایلات به این نوع زندگی در دیگر افراد خانواده و اقوام آنها وجود داشته است. فرزندان یک پدر و مادر خلافکار یا فرزند یک پدر که خود به قلدری یا زورگویی مشغول بوده، به شدت مستعد گرایش به سوی کارهای خلاف و البته قلدری در جامعه هستند.
دو) علاوه بر موضوع ژنتیک، مهمترین مولفه دیگر ساختار اجتماعی است که فرد دوران کودکی خود را در آن بزرگ شده است. اگر افراد مهم زندگی آنها در دوران کودکی سابقه رفتارهای پرخاشگرانه اجتماعی و آنچه عامیانه قلدری نامیده میشود را داشته باشند، به شدت یک فرد را از نظر ذهنی به سمت تکرار همان الگو میکشاند. تجربههای اصلی دوران کودکی که در روان و ذهن یک فرد نیز نهادینه میشود، بسیار موثر است.
سه) در سطحی دیگر اغلب مطالعات اثبات میکند افرادی که به سمت قلدری و کارهای خلاف با مایه زورگویی متمایل میشوند، غالبا در خانوادههایی بیثبات و فاقد قوانین صریح، رشد یافتهاند که در آن والدین همواره در میانه آسانگیری و سختگیری افراطی نوسان داشته و در بسیاری از این موارد افرادی بیرحم، پرتوقع و بددهن بوده است.
چهار) این افراد با داشتن والدینی مسئولیت ناپذیر که در اغلب مواقع در دسترس آنها نبودهاند، از همان کودکی میآموزند که رو پای خود بایستند و در راه رسیدن به اهاف خود از دیگران سوءاستفاده کنند. برای چنین فردی حفظ بقای خود تنها چیزی است که اهمیت دارد.
پنج) در پیشینه کودکی و نوجوانی افراد خلافکار، آثاری بلندبالا از سرقت، دروغگویی، شیادی و پرخاشگری نسبت به افراد و حیوانات، آتشافروزی، تخریب اموال دیگران، ستیزهجویی، مصرف مواد مخدر و چندین مورد درگیری با عوامل قانون را میتوان مشاهده کرد.
شش) دیگر عوامل مهمی که موجب گرایش پیدا کردن یک شخص به سمت و سوی قلدری و زورگویی میشود عبارتند از: والدین مسامحهکار و بیاعتنا به فرزندان، وجود یک الگوی مشابه به عنوان پدر، مادر یا یکی از افراد نزدیک به خانواده و رشد در محیطی که کودک تنها با سرکشی و نافرمانی میتوانسته توجه دیگران به ویژه والدین را به نیازهای خود جلب کند. ناگفته نماند زمانی از بحث قلدری و زورگویی سخن میگوییم درصد مردان به نسبت بسیار چشمگیری بیشتر از زنان است.