درخواست مهم برادر دانشجوی کشته شده در تهران
![درخواست مهم برادر دانشجوی کشته شده در تهران](/files/fa/news/1403/11/28/218284_494.jpg)
برادر امیر محمد خالقی دانشجویی که در کوی دانشگاه طعمه زورگیران خشن شد ناگفتههای زندگی برادش را بازگو کرد و گفت همه میگفتند او نابغه است.
به گزارش همشهری، چند ساعت از مراسم خاکسپاری امیرمحمد گذشته و خانوادهاش هنوز اتفاقی که افتاده را باور ندارند. برادر کوچکتر امیرمحمد با بغضی که در صدایش موج میزد از پشت تلفن به سختی حرف میزند و میگوید: باور نبودن امیر محمد که پر از شور زندگی بود و آرزوهای بزرگی در سر داشت، برایم خیلی سخت و طاقت فرساست. گفت و گوی همشهری با او را میخوانید.
امیر محمد فرزند چندم خانواده بود؟
ما ۳ برادر و دو خواهر بودیم که حالا با پرواز امیر محمد، تعدادمان کم شد. امیر محمد فرزند چهارم خانواده بود. او جوان بسیار مهربانی بود که همیشه هوای همه ما را داشت. با وجود اینکه فرزند چهارم بود، از نظر همه ما، پسری قوی بود که میشد همه به او تکیه کنند.
شما چه طور متوجه این اتفاق دردناک شدید؟
ما روز پنجشنبه متوجه شدیم. البته به ما نگفتند که امیر محمد هدف حمله زورگیران قرار گرفته و جان باخته است. برادرم شامگاه چهارشنبه چاقو خورد و برای درمان به بیمارستان انتقال یافت، اما صبح پنجشنبه فوت شد. وقتی فوت شد به ما اطلاع دادند که امیر محمد آپاندیسش ترکیده است و از ما خواستند تا فورا به بیمارستانی در تهران برویم. من هم به همراه پدرم راهی تهران شدیم، اما وقتی به بیمارستان رسیدیم تازه فهمیدیم که ماجرا از چه قرار است. برادر نازنینم پر پر شده بود و آن روز من و پدرم، یکی از تلخترین خبر زندگی مان را شنیدیم.
آخرین بار، چه زمانی با برادرت در تماس بودید؟
یک ساعت قبل از حادثه. به گمانم ساعت ۷ شب چهارشنبه بود. او به پدرم زنگ زده و احوالپرسی کرده بود. او معمولا هر روز به پدر یا مادرم زنگ میزد و احوالپرسی میکرد، اما پدرم خبر نداشت که آن روز آخرین تماس امیر محمد با او بوده و دیگر صدای او را نخواهیم شنید.
آخرین بار کی برای دیدنتان آمده بود؟
دو یا سه هفته قبل از این حادثه بود که امیر محمد برای دیدن ما به درمیان آمد. دو سه روزی پیش ما بود و بعد برگشت تهران. او عاشق درس خواندن بود. میخواست تا پروفسور شدن، درس بخواند. حتی برای قبولی در دانشگاه تهران هم خیلی زحمت کشید و در نهایت به آنچه که میخواست رسید. او آرزوهای بزرگتری در سر داشت که مرگ امانش نداد.
چه آرزوهایی داشت؟
او خدای هوش مصنوعی بود. برنامهنویسی میکرد. حتی برنامههایی مربوط به تحلیل بازار ارز دیجیتال مینوشت. همیشه میگفت از طریق هوش مصنوعی، به آرزوهای بزرگش دست خواهد یافت. از کودکی عاشق درس خواندن بود. تسلط کامل به زبان انگلیسی داشت، آنهم بدون اینکه کلاس رفته باشد. خودش یاد گرفته بود و به خوبی انگلیسی صحبت میکرد. همه به او میگفتند نابغه، چون هوش بالایی داشت. واقعا حیف شد، خیلی حیف شد که با بی رحمی جانش را گرفتند.
درخواست شما پس از این حادثه چیست؟
قصاص قاتلان برادرم است. امیدواریم که هرچه زودتر دستگیر شوند و به سزای اعمالشان برساند تا درس عبرتی برای بقیه شود. اینکه سارقان بی رحم، به خودشان اجازه ندهند که به سمت طعمه هایشان حمله کنند و با چاقو به جان بچههای بی گناه مردم بیفتند. درخواست خانواده ما فقط و فقط قصاص قاتلان امیر محمد است.
امیر محمد به جز تحصیل، کار هم میکرد؟
اوایل که دانشگاه قبول شده بود، نه. اما این اواخر یک پروژه کاری گرفته و خیلی خوشحال بود. فکر میکنم مربوط به برنامه نویسی یا هوش مصنوعی بود. درواقع برای تامین مخارج زندگی و تحصلیش پروژه کاری گرفته بود. البته شرایط مالی خانواده ما هم بد نبود. پدرم کشاورز و امام جماعت روستاست، اما برادرم علاقه خاصی به کار کردن و کسب علم و دانش دانشت.
آن شب خبر دارید که برای چه کاری از دانشگاه بیرون رفته بود که طعمه دزدان بی رحم قرار گرفت؟
نه. خبر ندارم. احتمال میدهم برای پروژه کاری اش بوده که لپ تاپش را همراهش برده بود. آنها به خاطر یک لپ تاپ، جان برادر نخبه و بی گناه مرا گرفتند. هنوز هم باورم نمیشود که امروز جسم برادر عزیزم را به دل خاک سپردم. مراسم خاکسپاری او خیلی با شکوه انجام شد. خیلی شلوغ بود و تعدادی از مسئولان هم حضور داشتند.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایر