22/آذر/1403 | 08:35
۱۱:۰۸
۱۴۰۳/۰۹/۱۹
سناریوی سوریه پسااسد

قدرت در سوریه به چه کسانی می‌رسد؟

قدرت در سوریه به چه کسانی می‌رسد؟
سناریوی محتمل برای سوریه پسا‌اسد، تشکیل دولت اسلامگرای اخوانی تحت لوای ترکیه است. ترکیه در طول سال‌های گذشته، نقش عمده‌ای در تأمین تسلیحات، تقویت و حمایت لجستیکی از گروه‌های شورشی سنی سلفی در سوریه را ایفا کرده است. با توجه به روابط نزدیک بین دولت ترکیه و اخوان‌المسلمین، این احتمال وجود دارد که سوریه شاهد شکل‌گیری دولتی باشد که با منافع و ایدئولوژی‌های ترکیه بسیار همسو باشد
کد خبر: ۴۱۸۱۴

زی‌سان: در حالی که بسیاری در سوریه، از سقوط حکومت بشار اسد راضی به نظر می‌رسند، اما اینکه چه آینده‌ای در انتظار سوریه و مردم آن است، این رضایت را با نگرانی بزرگی مواجه می‌کند. آنها انقلابیون تونس، مصر و حتی لیبی را خوب به یاد دارند. 

به گزارش زی سان، در لیبی وقتی تصویر سقوط و کشته شدن قذافی از تلویزیون‌ها پخش شد، انقلابیون و مردم غرق در شادی لیبی گمان نمی‌کردند که پس از ۱۳ سال هیچ‌کدام از اهداف انقلابیون لیبیایی محقق نشود و در یک چرخه بی‌پایان خشونت گرفتار می‌شوند. این تجربه همه انقلابیون پس از آنچه بهار عربی خوانده می‌شود، بود. 

در سوریه هم شاید در رسانه‌ها، قدرت در اختیار تحریرالشام و رهبر آن محمد جولانی است، اما روی زمین، وضعیت فرق می‌کند و حداقل یک یا دو رقیب دیگر در صحنه حضور دارند. کنار زدن این رقبا به این سادگی نخواهد بود و می‌تواند سوریه را وارد چرخه بی‌پایانی از خشونت و یا حتی تجزیه نیز کند. اینکه سلفی‌ها می‌توانند با کرد‌ها و سایر اقلیت‌ها بر سر یک دولت فراگیر به توافق برسند، کمی دشوار به نظر می‌رسد. 

در صورت عدم تشکیل یک دولت واحد و به رسمیت شناخته شدن بین‌المللی در سوریه، بعید است وضعیت تغییر پیدا کند و زمینه برای لغو تحریم‌ها و بهبود اوضاع فراهم شود. در چنین شرایطی است که شکاف‌ها حتی در داخل گروه‌های مختلفی که دمشق را فتح کردند، سر باز می‌کند و سوریه تبدیل به بحرانی بی‌پایان و منشأ افراط‌گرایی در منطقه می‌شود. در گزارش پیش رو به بررسی ۳ سناریوی مختلف پیش‌روی سوریه پسا اسد پرداخته شده است. گزارش فرهیختگان را بخوانید

یک لیبی دیگر

یک سناریوی پررنگ برای سوریه پسااسد، تکرار سرنوشتی است که در لیبی پس از قذافی رقم خورد. تشکیل دولت انتقالی، یادآور «شورای ملی انتقالی» است که مخالفان حکومت معمر قذافی در جریان قیام سال ۲۰۱۱ لیبی تشکیل دادند تا از طریق آن به هدایت سیاسی انقلاب‌شان بپردازد.

اکنون با سقوط دولت اسد و خطر ایجاد خلأ قدرت، سوریه در برهه‌ای حساس قرار گرفته است؛ کشوری که هم از منظر جغرافیایی و هم اجتماعی حداقل بین سه جناح غالب با ایدئولوژی‌های متمایز، حامیان خارجی و اهداف سرزمینی خاص، تکه‌تکه شده است. 

کشوری که زمانی نمادی از تنوع فرهنگی و تاریخی بود، اکنون با زخمی عمیق مواجه است که می‌تواند آن را درگیر بی‌ثباتی طولانی‌مدت کند. آنچه این نگرانی را افزایش می‌دهد، حداقل سه‌ضلعی قدرتی است که بر این کشور سایه افکنده است. این سه‌ضلع که هرکدام به‌شکلی به‌عنوان نمایندگان قدرت‌های خارجی عمل می‌کنند، می‌توانند سوریه را با احتمال غم‌انگیز یک تجزیه غیررسمی مواجه کنند. این گروه‌ها را می‌توان این‌گونه تشریح کرد: 

قدرت در سوریه به چه کسانی می‌رسد؟

۱- نیرو‌های معارض مسلح سوری به رهبری هیئت‌تحریرالشام

نیرو‌های مخالف سوری، ازجمله هیئت‌تحریرالشام، به‌عنوان قدرتمندترین نیروی سوریه ظهور کرده‌اند. قلمرو آنها از مرز ترکیه در شمال تا اردن در جنوب گسترده شده و شامل مناطق حیاتی اقتصادی و کشاورزی است. تحریرالشام با ریشه‌هایش در گروه‌های تروریستی مانند القاعده، خود را به عنوان یک نهاد شبه‌حاکم بازتعریف کرده، اگرچه به‌نظر می‌رسد تسلطش بر سوریه شکننده باشد. 

درحالی‌که ترکیه حمایت نظامی و لجستیکی به این گروه‌ها ارائه داده، اما این گروه‌ها به هیچ‌وجه همگن نیستند؛ گروه‌هایی که ترکیبی از بقایای تروریست‌های تکفیری و سلفی مانند داعش و القاعده تا گروه‌های سکولار مانند ارتش ملی سوریه (SNA) هستند که از سربازان فراری ارتش اسد تشکیل شده‌اند. 

علی‌رغم هویت مشترک سنی، رقابت‌های داخلی میان این گروه‌ها به‌طور تاریخی تلاش‌ها برای ایجاد جبهه‌ای متحد را تضعیف کرده است. اختلافات داخلی نگرانی‌هایی در مورد توانایی این گروه‌ها در تشکیل یک دولت منسجم ایجاد می‌کند. واقعیت این است که هیچ دیدگاه واحدی در میان غالبان این نبرد وجود ندارد و در صورت عدم توافق بر سر ترتیبات تقسیم قدرت احتمال جنگ داخلی بیشتر را افزایش می‌دهد. 

۲-نیرو‌های کردی در شمال شرق

دومین بازیگران پسااسد در سوریه، متمرکز در شمال شرق این کشورند. گروه‌های کردی در سال‌های گذشته با استفاده از ضعف حکومت مرکزی، مناطقی نیمه‌مستقل ایجاد کرده‌اند و از اتحاد استراتژیک با ایالات متحده بهره‌مند شده‌اند.

این نیرو‌ها که تحت‌عنوان نیرو‌های دموکراتیک سوریه (SDF) سازماندهی شده‌اند، بخش‌های وسیعی از اراضی مرزی ترکیه و عراق را در کنترل دارند. حضور نظامی آمریکا در سوریه برای تسلط بر نفت دمشق، در منطقه نفتخیز التنف یعنی همین منطقه‌ای است که کرد‌ها حضور دارند. 

پنتاگون در نخستین بیانیه‌اش پس از سقوط اسد از عدم ترک مواضعش در سوریه خبر داد. واضح است پایگاه نظامی التنف در شرق سوریه، به محلی برای تحریک کرد‌های منطقه تبدیل خواهد شد. این دقیقاً نقطه نزاع و تقابل منافع میان آمریکا و ترکیه است. 

علی‌رغم توانایی نظامی و ساختار‌های حاکمیتی خودمختار، گروه‌های کردی با چالشی بزرگی به نام ترکیه برای دستیابی به شناسایی بین‌المللی یا مشروعیت گسترده در داخل سوریه مواجهند. 

قدرت در سوریه به چه کسانی می‌رسد؟

۳- نیرو‌های علوی و وفاداران به اسد

در مناطق ساحلی غربی، نیرو‌های علوی همچنان مستقرند. آنها به‌شکلی مرتبط با ایران، عراق و حزب‌الله بودند. شهر‌های کلیدی مانند لاذقیه و طرطوس، به‌عنوان پایگاه‌های اصلی وفاداران به اسد عمل می‌کنند که همچنان از حمایت ایران و روسیه برخوردارند.

اختلافات شدید بین این جناح‌ها، همراه با دخالت خارجی نشان می‌دهد سوریه به‌احتمال زیاد در کوتاه‌مدت به یک دولت ملی واحد دست نخواهد یافت. اتکای هر گروه به حامیان خارجی، برنامه‌های متضادی را وارد معادله می‌کند که در نهایت گفت‌و‌گو و همکاری را بی‌معنا می‌کند.

علاوه بر این، جامعه متلاشی‌شده سوریه زخم‌های جنگ را بر دوش می‌کشد. شکاف‌های فرقه‌ای، تنش‌های قومی و ویرانی اقتصادی، زمین حاصلخیزی برای افراط‌گرایی و بی‌قانونی ایجاد کرده حتی اگر طرف پیروز این نبرد، بتواند یک دولت انتقالی ایجاد کند، توانایی آن برای اعمال قدرت بر مناطق و جمعیت‌های متنوع همچنان تردیدآمیز است. دوران پس از اسد ممکن است شبیه تجربه لیبی باشد، جایی که شبه‌نظامیان رقیب عملاً کشور را به مناطق خودمختار تقسیم کرده‌اند.

تجزیه رسمی به ۳ کشور

یکی دیگر از احتمالات سوریه پس از اسد، تجزیه رسمی این کشور به سه کشور مجزاست. سناریویی که البته با توجه به وضعیت ژئوپلیتیکی منطقه احتمال کمتری دارد یا حداقل امکان تحقق آن به‌زودی وجود ندارد.

اکثریت سوری‌ها مسلمانان سنی عرب هستند. آنها حدود ۷۰ درصد از جمعیت را تشکیل می‌دهند. با این حال، این کشور همچنان میزبان گروه‌های اقلیتی قابل توجهی است که شامل ۸ درصد کرد‌های سنی، ۱۰ درصد علوی‌ها -که عمدتاً در مناطق ساحلی زندگی می‌کنند- ۱ درصد شیعیان، ۸ درصد مسیحیان و ۲ تا ۳ درصد دروزی‌ها می‌شود.

این تنوع، در حالی که ظرفیت‌های فرهنگی و توسعه‌ای وسیعی را ارائه می‌دهد، خطر تنش‌های فرقه‌ای و قومی را نیز به همراه دارند؛ به‌ویژه در کشوری که حکومت‌داری آن در تمرکز بشار اسد بوده است و به‌طور نامتناسبی اقلیت علوی را تقویت کرده است.

شاید در درون چندان نتوان احتمال این تجزیه را پررنگ دانست، اما نباید از طرح قدرت‌های بزرگ برای منطقه، چشم‌پوشی کرد. طرح «خاورمیانه جدید» غرب و همچنین چشم‌انداز اسرائیل از «خاورمیانه بزرگ» با هدف تجزیه کشور‌ها برای تسلط رژیم بر آنها و جلوگیری از تهدید منافع آمریکا، نگرانی‌هایی را در مورد تجزیه سوریه و کل منطقه به دنبال داشته است. 

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی، بار‌ها به ایده بازسازی خاورمیانه با هدف تضمین امنیت اسرائیل از طریق تضعیف کشور‌های منطقه‌ای مانند سوریه، عراق و ایران اشاره کرده است. این چشم‌انداز می‌تواند با تلاش‌ها برای تقسیم سوریه به کشور‌های مختلف هم‌راستا باشد، به‌طوری که هرکدام تحت‌تأثیر نیرو‌های خارجی مختلف قرار بگیرند. پیامد‌های بلندمدت چنین استراتژی‌ای می‌تواند به ایجاد موجودیت‌های متمایز در سوریه منجر شود که هرکدام تحت‌تأثیر قدرت‌های ژئوپلیتیک مختلف باشند.

قدرت در سوریه به چه کسانی می‌رسد؟

در این چهارچوب می‌توان سناریوی تجزیه سوریه به سه کشور مجزا را بدین شرح دسته‌بندی کرد: 

۱. دولت کُردی

نیرو‌های کُردی، خودمختاری قابل توجهی تحت نیرو‌های دموکراتیک سوریه (SDF) با حمایت نظامی و لجستیکی ایالات متحده داشته است. یک دولت کُرد مستقل احتمالاً در شمال شرقی سوریه که جمعیت کرد در آن متمرکزند، می‌تواند محقق شود. ایجاد یک دولت کرد، ضربه‌ای شدید به یکپارچگی سرزمینی عراق و ترکیه خواهد زد، زیرا هر دو جمعیت کرد قابل توجهی دارند. برای ترکیه به‌ویژه، یک دولت کرد در مرز جنوبی‌اش تهدیدی برای امنیت ملی خواهد بود، زیرا می‌تواند جنبش‌های جدایی‌طلب کرد در داخل مرز‌های خود را تقویت کند. 

۲. دولت سنی اسلامگرا

یک دولت سنی اسلامگرا در مرکز و شمال سوریه، احتمالاً تحت نفوذ ترکیه و قطر و همچنین اخوان‌المسلمین سروسامان خواهد گرفت. از آغاز جنگ داخلی سوریه، ترکیه حامی گروه‌های مختلف شورشی سنی بوده است. با ظهور گروه‌های اسلامگرای افراطی در سوریه، مانند داعش و شاخه‌های القاعده، ترکیه تلاش کرده است نفوذ خود را بر مناطق سنی‌نشین سوریه اعمال کند. این دولت سنی احتمالاً به‌عنوان یک نیروی نیابتی برای منافع ترکیه عمل خواهد کرد و می‌تواند به کانونی برای گسترش ایدئولوژی‌های اسلام‌گرایی افراطی و جنبش‌های سلفی تبدیل شده و باعث بی‌ثباتی بیشتر در منطقه شود. 

۳. کشور مسیحیان و علوی‌ها

کشور سوم در این تجزیه شامل تشکیل یک موجودیت مسیحی- علوی در سواحل مدیترانه‌ای سوریه است که پیرامون شهر استراتژیک لاذقیه متمرکز است. این منطقه که خانه اقلیت علوی است، به‌عنوان سنگر بقایای دولت اسد شناخته می‌شود. چنین موجودیتی ممکن است با هدف حفظ نفوذ روسیه در مدیترانه و همچنین ایجاد منطقه‌ای به‌عنوان یک حائل در برابر نفوذ غربی‌ها عمل کند. 

قدرت در سوریه به چه کسانی می‌رسد؟

تشکیل دولت اخوانی‌- ترکی

سومین سناریوی محتمل برای سوریه پسا‌اسد، تشکیل دولت اسلامگرای اخوانی تحت لوای ترکیه است. ترکیه در طول سال‌های گذشته، نقش عمده‌ای در تأمین تسلیحات، تقویت و حمایت لجستیکی از گروه‌های شورشی سنی سلفی در سوریه را ایفا کرده است.

با توجه به روابط نزدیک بین دولت ترکیه و اخوان‌المسلمین، این احتمال وجود دارد که سوریه شاهد شکل‌گیری دولتی باشد که با منافع و ایدئولوژی‌های ترکیه بسیار همسو باشد و اخوان‌المسلمین در رأس آن قرار گیرند. چنین دولتی تحت تأثیر ترکیه احتمالاً به‌گونه‌ای شکل خواهد گرفت که منافع ترکیه در منطقه و اهداف داخلی آن را تأمین کند. 

برای ترکیه، یک دولت اسلامگرا در سوریه می‌تواند منافع ژئوپلیتیکی آن را تقویت کند، به‌ویژه با تثبیت نفوذ آن در جهان عرب و مقابله با افزایش نفوذ ایران و روسیه در منطقه. در عوض، بعید به نظر می‌رسد که چنین دولتی تهدیدی برای منافع اسرائیل ایجاد کند. ترکیه در گذشته روابط استراتژیک خود را با اسرائیل حفظ کرده است. 

یک دولت تحت رهبری اخوان‌المسلمین در سوریه احتمالاً سعی خواهد کرد وضعیت موجود در روابط با اسرائیل را حفظ کند. با این حال، تأسیس چنین دولت اسلامگرایی در سوریه، نگرانی‌های جدی به‌ویژه در مورد ترکیب قومی و مذهبی متنوع سوریه به‌وجود می‌آورد. سوریه خانه گروه‌های اقلیت مختلفی است؛ ازجمله علوی‌ها، مسیحیان، کرد‌ها و دروزی‌ها که درمجموع حدود ۳۰ درصد از جمعیت را تشکیل می‌دهند. ظهور یک دولت اسلامگرای سنی ممکن است تفرقه‌های مذهبی موجود را تشدید کرده و منجر به سرکوب این اقلیت‌ها شود.

در حالی که اسلامگرایان سنی، به‌ویژه کسانی که تحت حکومت اسد سرکوب شده‌اند، احتمالاً دولت تحت رهبری اخوان‌المسلمین را به‌عنوان نوعی انتقام‌گیری می‌بینند، تحمیل یک دولت اسلامگرای سلفی می‌تواند شمشیری دو‌لبه باشد. در جست‌وجوی قدرت و انتقام، گروه‌های اسلامگرای سنی ممکن است سعی کنند چرخه سرکوب و خشونت را بازتولید کنند. 

این ممکن است منجر به حاشیه‌نشینی، آزار یا حتی اخراج جمعیت‌های علوی، شیعه، مسیحی، کُرد و دروزی شود، زیرا این گروه‌ها از سوی گروه‌های افراطی به‌عنوان دشمنان سیاسی یا کافران مذهبی شناخته می‌شوند.

در چنین سناریویی، سوریه ممکن است دوباره وارد چرخه‌ای از خشونت‌های مذهبی شود که مشابه با فجایع جنگ داخلی و تبعات پس از آن باشد. بازگشت چنین خشونت‌های فرقه‌ای می‌تواند جنگ داخلی دیگری را شعله‌ور کند، این‌بار بین اسلامگرایان سنی و اقلیت‌هایی که آنها را سرکوب می‌کنند. 

این نه‌تنها موجب بی‌ثباتی بیشتر سوریه خواهد شد، بلکه تهدیدی برای صلح منطقه‌ای خواهد بود، زیرا کشور‌های همسایه با جمعیت‌های اقلیتی مانند لبنان، عراق و ترکیه نیز درگیر این درگیری خواهند شد، چه به‌عنوان شرکت‌کنندگان مستقیم و چه به‌عنوان پناهگاه‌هایی برای آوارگان.

ارسال نظرات