وقتی جسد جوان شیشهای کنار پل پیدا شد، زن مورد علاقه او با پلیس بازی، به جست و جو پرداخت تا اینکه بعد از گذشت ۳ ماه پاتوق قاتل را که قاچاقچی مواد مخدر بود پیدا کرد و او را به پلیس معرفی کرد.
به گزارش همشهری آنلاین؛ بیست و چهارم مهر امسال جسد مردی جوان کنار پلی واقع در شرق تهران پیدا شد. او بر اثر خفگی جانش را از دست داده و به قتل رسیده بود. در این شرایط تیم جنایی تحقیقات خود را برای کشف اسرار این جنایت آغاز کرد.
ابتدا باید هویت مقتول به دست میآمد که با انجام تحقیقات میدانی مشخص شد که وی سعید نام داشت. او معتاد به شیشه بود و خانواده اش میگفتند این اواخر کارتن خواب شده و کمتر به خانه میرفت. پاتوق وی در محدوده نظام آباد بود و در آنجا با دوستانش جمع شده و مواد میکشیدند. بررسیهای میدانی نشان داد که او آخرین با مردی به نام رحمان قرار ملاقات داشته است. رحمان قاچاقچی حرفهای مواد مخدر بود که هر ازگاهی پا در پاتوق معتادان و کارتن خوابان میگذاشت و به آنها مواد میفروخت. رحمان پیش از این بارها به جرم حمل مواد مخدر به زندان رفته بود و شواهد نشان میداد که وی دست به جنایت زده است. او، اما فراری شده و سعی کرده بود ردی از خودش به جا نگذارد تا اینکه زن مورد علاقه مقتول، پاتوق وی را به پلیس لو داد.
چند روز قبل زنی جوان با اداره پلیس تماس گرفت و گفت: چند وقت قبل با مردی به نام سعید در یکی از پاتوقهایی که معتادان مواد مصرف میکردند، آشنا شدم. من و سعید تصمیم گرفتیم مواد را ترک و بعد با یکدیگر ازدواج کنیم، اما او به صورت ناگهانی به قتل رسید. خیلی زود پلیس، قاتلش را شناسایی کرد، اما این مرد آدمکش مدام پاتوقش را تغییر میداد. من تصمیم گرفتم هرطور شده قاتل مرد موردعلاقه ام را پیدا کنم و او را تحویل پلیس بدهم. به همین دلیل جست و جوهایم را خانه به خانه برای پیدا کردن رحمان قاتل مرد موردعلاقه ام آغاز کردم تا اینکه متوجه شدم او در یکی از پاتوقها پنهان شده است. چند روزی خانه قدیمی را زیر نظر گرفتم تا اینکه مطمئن شدم رحمان آنجاست. او هر ازگاهی از خانه بیرون میرفت و صورتش را با ماسک میپوشاند تا شناسایی نشود. حتی کلاه هم به سرش میگذاشت.
پس از این تماس بود که ماموران پلیس روز جمعه بیست و دوم دی ماه راهی خانه مورد نظر در یکی از محلههای پایتخت شدند و عامل جنایت را پس از گذشت ۳ ماه فرار و زندگی مخفیانه دستگیر کردند. او اگرچه در بازجوییهای اولیه منکر قتل بود، اما وقتی شواهد و مدارک را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و اسرار قتلی که مرتکب شده بود را فاش کرد.
وی گفت: سعید مشتری ثابت من بود. او شیشه یا کوکائین از من میخرید و همیشه پولش را پرداخت میکرد، اما آخرین بار حدود سه سوت از من شیشه خرید، اما پولش را پرداخت نکرد. به من گفت آخر ماه میپردازد، اما برای برگرداندن این پول مدام امروز یا فردا میکرد.
وی ادامه داد: چند روز گذشت و او با یک جفت کتانی نزد من آمد. میگفت وارد ساختمانی شده و یک جفت کتانی سرقت کرده است. کفشی که دزدیده بود، مارک دار و گرانقیمت بود و به من گفت آیا حاضرم در قبال پول شیشه، کتانی را تحویل بگیرم. من کتانی را پوشیدم و دیدم اندازه پاهایم است. میخواستم آن را بردارم، اما سعید پشیمان شد و گفت تا فردا پول مواد را تهیه میکند.
متهم ادامه داد: روز بعد رفتم سراغ سعید که یا پول را بگیرم یا کتانی را، اما او با پیچ گوشتی که در دستش بود مرا تهدید به قتل کرد. خیلی عصبانی شدم، چون بدهکار بود و توهین هم میکرد. از شدت عصبانیت دستانم را دور گردنش حلقه کردم و فشار دادم. بعد دیدم بی حال شد و من از شدت ترس رفتم برایش آب بیارم، اما او دیگر فوت شده بود و نفس نمیکشید. از ترسم فرار کردم و در این مدت سعی میکردم خیلی در خیابانها آفتابی نشوم. اگر هم میخواستم از خانه خارج شوم، صورتم را گریم میکردم تا شناسایی نشوم، چون میدانستم پلیس دنبالم است. تا اینکه در نهایت دستگیر شدم.
متهم پس از اعتراف به قتل بازداشت شد و تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد.