جزئیات جدید و گفته نشده درباره سریال طوبی

جزئیات جدید و گفته نشده درباره سریال طوبی
سریال طوبی روایتگر زندگی یک دختر ایرانی در دهه ۵۰ است که تا دهه ۸۰ قرار است مخاطبان زندگی او را در قالب این سریال ببینند.
کد خبر: ۳۲۷۳۰
|
۱۳ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۴

این روز‌ها سریال طوبی در حال پخش از تلویزیون است، سریالی که با اقتباس از کتاب «اربعین طوبی» نوشته محسن امامیان ساخته شده است. امامیان فیلمنامه‌نویسی را همزمان با نویسندگی ادامه داده و اولین رمان درباره پیاده‌روی اربعین را نوشته است

 مخاطبان تلویزیونی سعید سلطانی را هم با «پس‌از باران» و سه فصل «ستایش» و «بوم و بانو» و این اواخر هم با «یاور» می‌شناسند. باشگاه خبرنگاران درباره بازیگران سریال نوشت: سلطانی برای نقش اصلی‌اش، یعنی طوبی، سراغ یک چهره نسبتاً جوان و تازه رفته است. شبنم قربانی که سال گذشته برایش در عرصه بازیگری فوق‌العاده بود. قربانی با «عشق کوفی» به شهرت رسید و برای بازی در فیلم سینمایی «مجنون» برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از جشنواره فیلم فجر شد.

طوبی

با وجود اینکه برخی از اختلاف سن قربانی با سن طوبی انتقاد کرده‌اند، نگاهی به نمونه‌های مشابه از سریال‌های تاریخی و حتی معاصر در دهه‌های اخیر نشان می‌دهد کم نبوده‌اند بازیگرانی که سنشان با سن نقشی که بازی کرده‌اند، تفاوت داشته و ضربه‌ای هم به سریال وارد نشده است. قربانی در نقش طوبی برای مخاطب‌باورپذیر است و نشان داده که در بازیگری دارای تعریف و چارچوب است.

هومن برق‌نورد در چند سال اخیر پرکارتر از قبل شده است. حضورش در قامت نقش‌های جدی و کمدی در سینما، پلتفرم‌ها و سریال‌های تلویزیون موفقیت‌آمیز بوده است. برق‌نورد در «طوبی»، عماد پدر طوبی است و ظاهراً نقش کوتاهی دارد؛ اما در نقش یک پدر مهربان که دلش پسر می‌خواسته و حالا صاحب سه دختر است و البته مقتدری که با سختی‌های زیادی مواجه است، عملکرد قابل‌دفاعی دارد. از برق‌نورد در سال جاری، دو سریال طنز «زیرخاکی ۴» و «دربندون» را هم دیده بودیم و حالا او با یک نقش جدی به تلویزیون برگشته و «طوبی» فرصتی است برای نمایش مجدد توانایی‌های یک بازیگر کاربلد.

بیشتر بخوانید:

داستان سریال طوبی درباره چیست؟ طوبی زندگی واقعی کدام شخصیت مبارز زن را تعریف می‌کند؟


فرهاد آئیش نیازی به اثبات خودش ندارد و در هر اثری استانداردش را حفظ می‌کند. این بار و در طوبی هم در قامت یک بزرگ خانواده با ویژگی‌های پیچیده، آن‌چنان درخشیده که برای مخاطبانش دلبری می‌کند و به‌عنوان قطعه قابل‌توجهی از یک پازل بزرگ‌تر، جا و جایگاهش را تثبیت کرده است.

 اگر بپذیریم که امین زندگانی و رحیم نوروزی اکثر شهرتشان را مدیون قاب تلویزیون‌اند، حضور چند‌باره‌شان در سریال‌های تلویزیونی را می‌توان تثبیت یا ارتقای این شهرت و محبوبیت دانست. از هردوی این بازیگران، سریال‌ها و نقش‌های به‌یادماندنی کم ندیده‌ایم و در فهرست بازیگران خوش‌نقش و موردعلاقه مخاطب تلویزیون قرار می‌گیرند. این دو بازیگر البته دو روی سکه بازیگری‌اند؛ اگر امین زندگانی را بیشتر با نقش‌های مثبت به یاد می‌آوریم، سهم نوروزی از یاد و خاطرات بینندگان تلویزیونی، نقش‌های منفی است و البته حضور قوی در این نقش‌ها. این دو بازیگر در طوبی حضوری گرم و باورپذیر دارند و بازی بدون ادا و به‌اندازه‌شان به مسیر صحیح روایت داستان، کمک قابل‌توجهی کرده است.

طوبی

پرویز فلاحی‌پور و فریبا متخصص هم از آن دسته بازیگرانی‌اند که در هیچ اثری از استاندارد بازیگری‌شان پایین‌تر نمی‌آیند و در همان فهرست بازیگران گرم و محبوبِ مخاطبان قرار می‌گیرند. این دو در طوبی هم با تکیه بر تجربه و دانش بازیگری و همچنین دیالوگ‌ها و داستانِ روان و گیرا حضوری درخشان و باورپذیر دارند و تماشاگر را همراه نقششان و خودشان می‌کنند و در مجموعه جذاب بازیگر‌های «طوبی» جایِ درستی قرار گرفته‌اند.

 رامین راستاد و سودابه بیضایی هم از دسته بازیگران قدرتمندی‌اند که آنها را بیشتر با نقش‌های منفی شناخته‌ایم و در طوبی هم شاهد بازی‌های دقیق و درستشان هستیم. از راستاد «داریوش» هم درحال پخش است و با مقایسه این دو، شاهد یک اندازه انرژی و تکنیک بازیگری از سوی راستادیم. راستاد و بیضایی در «طوبی» این پازل بازیگری را کامل کرده‌اند و کمتر مجموعه تلویزیونی را سراغ داریم که چنین ترکیب دلنشین و قدرتمندی از بازیگران را جمع‌آوری کرده باشد و طوبی از این منظر هم سریالی قابل‌اعتنا و دیدنی است. سریالی که هرچه جلوتر می‌رود، جذاب‌تر می‌شود و تماشاگران بیشتری را جذب خودش می‌کند.

در گفت‌وگویی فرهیختگان با نویسنده سریال درخصوص کتاب، اقتباس صحبت شده است بخش هایی از این گفت و گو در اینجا می خوانید:

شما از طیف فیلمنامه‌نویسانی بودید که به سمت نوشتن رمان آمدید یا اول از نوشتن داستان شروع کردید؟

به‌صورت حرفه‌ای بله، بعد از فیلمنامه‌نویسی به سمت ادبیات داستانی آمدم.

نوشتن فیلمنامه را از کجا و چه سالی شروع کردید؟

مدرسه اسلامی هنر، سال ۱۳۸۴. شاگرد آقای امیدوار بودیم، اما من با داستان‌نویسی شروع کردم. دوستانی که می‌گویند سیدمحسن امامیان فقط فیلمنامه‌نویس است و داستان‌نویس نیست، اشتباه می‌کنند. من با داستان‌نویسی شروع کردم. اولین چیزی که نوشتم و احساس کردم می‌توانم در این مسیر قدم بردارم، داستانی بود که درواقع کپی بود.

قصه «ظهر جمعه» از آقای رهگذر را شنیدم و همان را نوشتم و بردم کلاس انشاء خواندم. معلم گفت: «خوب است، این را برای مسابقه دهه فجر بفرست.» فرستادیم و رفت ناحیه، اول شد. درحالی‌که قصه اصلا مال خودم نبود. البته عین داستانی که آقای رهگذر تعریف کرده بود هم نبود. ولی اشکالی ندارد؛ چون من نقاشی تدریس می‌کنم و به بچه‌ها می‌گویم: «قدم اول کپی است. کاغذ را بگذارید روی یک الگو و از روی آن بکشید تا دست‌تان راه بیفتد.»

طوبی

در خوش‌نویسی هم همین‌طور است. می‌گویند کپی در ابتدای کار هنری، نه‌تن‌ها مذموم که مقبول هم هست.

دقیقا! خلاصه اولین موفقیتم در حوزه داستانی بود. بعد هم دوباره مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه نوشتم که برای خودم بود. آنها را روی برد خوابگاه‌مان می‌زدیم. بعد یکی از بچه‌ها خوشش آمد و بردیم نمایشگاه دفاع مقدس و آنجا تصویرگری و منتشرش کردیم. یعنی خیلی جدی نبود، ولی من ابتدا داستان می‌نوشتم. به‌خاطر علاقه‌ای که به سینما داشتم، به سمت فیلمنامه‌نویسی رفتم. حالا اینکه دوستان فکر می‌کنند من از فیلمنامه‌نویسی به سمت داستان‌نویسی آمده‌ام، تا حدی درست است، ولی قبل از فیلمنامه‌نویسی فقط داستان می‌نوشتم. 

بیشتر بخوانید:

ساعت پخش و تکرار سریال طوبی از شبکه تماشا؛ دو بار تکرار در روز بعد

در سال‌هایی که فیلمنامه‌نویسی می‌کردید، داستان هم می‌نوشتید؟

بله، همان سالی که شاگرد آقای امیدوار بودم، برای جشنواره «هنر آسمانی» یک قصه فرستادم. آقای آقایان هم قصه فرستاد. از بچه‌های «داستان و مدرسه هنر» هم قصه فرستاده شد. سه نفر از مدرسه اسلامی هنر آن سال در جشنواره هنر آسمانی که آن زمان به آن جشنواره «شعر و قصه طلاب» می‌گفتند، برگزیده شدند.

من و آقای آقایان از گروه فیلمنامه‌نویسی بودیم و آقای فرید از حوزه داستان‌نویسی. یعنی با اینکه ما در بخش فیلمنامه بودیم، قصه‌های گروه ما به مراحل بعدی راه یافتند. این هم باز برمی‌گردد به نحوه تدریس آقای امیدوار. نمی‌دانم چقدر با روش تدریس آقای امیدوار آشنا هستید. ما در کلاس‌های ایشان مجبور بودیم از روی متن، مشق بنویسیم. مثلا به ما به‌عنوان تکلیف می‌گفت: «از کتاب تاریخ بیهقی ۱۰۰ صفحه بنویسید و هفته بعد بیاورید.» هر هفته باید یک رمان می‌خواندیم، یک نمایشنامه می‌خواندیم و یک افسانه یا متل می‌خواندیم. خیلی درگیر داستان بودیم.

این‌طور نبود که آقای امیدوار مباحث فیلمنامه، مثل «روز-داخلی» و... را به ما بگوید. ایشان فقط با ما روی قصه کار می‌کرد. بعد هم که به دوره آقای براهنی رفتیم، آنجا هم همین‌طور بود. در بحث «نگارش خلاق» خیلی کار کردیم که مبنایش قصه بود. ما خیلی با داستان سر و کار داشتیم، اما نه مثل خود بچه‌های حوزه داستان که همه‌اش دنبال مباحثی مثل پیرنگ، زاویه دید و... باشند. ما بیشتر با دل و براساس تمرین نگارش خلاق و نگارش آنی پیش می‌رفتیم. به همین دلیل هم گاهی ایرادی که به کار‌های ما می‌گیرند این است که مثلا «اینجا چرا پیرنگ تغییر کرده؟» ما اصلا دنبال این چیز‌ها نبودیم و فکر می‌کردیم این مسائل ذهن نویسنده را محدود می‌کند. اگر ذهن نویسنده را در فرم محدود کنی، مسیرش درست نیست. 

بیاییم سراغ «اربعین طوبی». جایی گفته بودید کتاب اربعین طوبی بخشی از زندگی خودتان است. می‌توانید کمی بیشتر درباره این موضوع صحبت کنید؟ اولا کدام بخش‌ها مربوط به زندگی شماست و درواقع تجربه زیسته شماست؟ دوم اینکه اساسا تجربه زیسته در نوشتن چه نقشی دارد؟

دقیقا یادم نمی‌آید کجا و چه زمانی این حرف را زده‌ام.

‌زمانی خصوصی و شخصی به خودم گفته بودید.

منظورم این بود که تجربه زیسته نویسنده در آثارش دیده می‌شود و تاثیرگذار است. بگذارید با یک مثال توضیح دهم. مثلا برادرم به من گفت «راجع به فلان چیز و فلان موضوع هم می‌نوشتی، مثلا اسم قرچک را می‌آوردی!» من درباره نیشابور و اصفهان نوشته‌ام. برادرم که با من بزرگ شده، این نشانه‌ها را دریافت کرده بود که آنچه نوشته‌ام، شاید به خاطرات مشترک ما اشاره داشته باشد. یعنی در کلاس‌هایم هم به دانشجویان می‌گویم نوشتن مبتنی‌بر تجربه و تمرین است. تجربه چیست؟ «زندگی». هرچه انسان بیشتر زندگی کند، راحت‌تر می‌تواند بنویسد.

سپس به دانشجویان می‌گویم که چگونه می‌توانیم بیشتر زندگی کنیم. هرچه می‌نویسیم و شروع به نوشتن می‌کنیم، این قلم و شعور قلم به ذهن ما می‌رود، ارتباطات را برقرار می‌کند و آن چیز‌هایی که در خاطرات‌مان وجود دارد، روی کاغذ می‌آیند. اربعین طوبی تقریبا همین‌گونه است. اگر من جایی از کتاب درباره خوراکی یا حرکتی یا خاطره‌ای نوشته‌ام، تقریبا همه چیز‌هایی بوده که یا خودم تجربه کرده‌ام یا جایی دیده‌ام یا شنیده‌ام. یکی از دوستانم می‌گفت: «جلوی فلان نویسنده خیلی سفره دلت را باز نکن، شاید بعدا در فیلم یا کتابش از آن استفاده کند.»

طوبی

من هم از این قاعده مستثنی نیستم. مثلا اگر شما الان چیزی به من بگویید، ممکن است در ذهنم بماند و بعد‌ها به‌طور ناخودآگاه در نوشته‌هایم استفاده شود. «طوبی» با اینکه زندگی یک خانم است، اما ما که از جزئیات زندگی ایشان مطلع نیستیم، این جزئیات را از زیسته خودمان پر می‌کنیم. یعنی حدس می‌زنیم که این خانم در آن موقعیت چگونه رفتار می‌کند و این رفتار را با مادربزرگ، مادر، افرادی که می‌شناسیم یا فیلم‌هایی که دیده‌ایم، کتاب‌هایی که خوانده‌ایم و خاطراتی که شنیده‌ایم تطبیق می‌دهیم؛ بنابراین می‌توان گفت: «بله، تجربه زیسته خودم هم در آن وجود دارد.»

مساله دیگر این بود که در مسیر پیاده‌روی اربعین اتفاقاتی برای خودم رخ داد. مثلا زمانی که به موکب ترکمان‌ها (ترک‌های عراق) رفتیم، این خاطره را به‌عنوان جزئی از قصه طوبی (شخصیت اصلی رمان) در کتاب آوردم. یا خاطره‌ای که به زیارت مختار می‌روند و می‌بینند زیارتنامه‌ای نیست و می‌گویند «دمت گرم»؛ به‌جز آن قسمت زیارتنامه، همه اتفاقات واقعا برای خودم رخ داده است. پس بله، برخی جزئیات تجربه زیسته خودم بوده‌اند، حتی در کل مسیر. 

اربعین طوبی کار چندم‌تان بود؟

این کار اولین رمانی بود که از من منتشر شد، اما اولین داستان‌هایم را یادم می‌آید؛ دو سه تا قصه کوتاه بردم پیش آقای انصاری که الان مدیر بوستان کتاب هستند. آن زمان سردبیر مجله‌ای بودند. قصه‌ها را ایشان و مرحوم روح‌الله کاملی خواندند. یک‌سری تذکرات دادند، ولی درنهایت چاپ کردند. اولین کار‌هایی که چاپ شد، در مجلات منتشر شد، اما اولین کاری که به‌صورت کتاب درآمد همین رمان اربعین طوبی است. اول این را به‌عنوان طرح سریال نوشتم؛ چون آن سال در «خانه فیلمنامه» بودم. بعد از آن سناریوی سریال را نوشتم و دنبالش رفتم، ولی تولید نشد. 

گفتید که به دلیل شرایط، تولید سریال انجام نشد. چرا؟

گفتند شرایط تولید فراهم نیست. آن سال‌ها، سال‌های اولی بود که پیاده‌روی اربعین داشت متداول می‌شد و فکر می‌کردند اگر بخواهیم این سریال را بسازیم، باید به عراق برویم و به همین دلیل می‌گفتند شرایط سخت است. اما مستندش ساخته شد. سازمان اوج با ساخت مستند موافقت کرد. بعد از ساخت مستند، متوجه شدم که هنوز حرف‌های زیادی مانده و گفته نشده. آن موقع من در حوزه کتاب بودم و در انتشارات جمکران به‌عنوان ارزیاب کتاب فعالیت می‌کردم. به محض اینکه از انتشارات جمکران بیرون آمدم، شروع به نوشتن کردم، چون تا وقتی که ارزیاب انتشارات جمکران بودم، احساس می‌کردم نباید کار خودم را ادامه بدهم. 

بیشتر بخوانید:

همه‌چیز درباره سریال طوبی؛ از خلاصه داستان تا بازیگران و زمان پخش / کارگردان ستایش و پس از باران با سریال جدیدش در محرم می‌آید

گفتید که به پیاده‌روی اربعین رفته بودید. این تجربه زیسته‌ای که از حضور در پیاده‌روی اربعین داشتید، نقطه‌ای برای شروع این رمان بود؟

نه، درواقع یک قصه خوب داشتم و برای هرکسی هم تعریف کردم، خوشش آمد و گفت ایده خوبی است. بعد از آن، این قصه در ذهنم خیلی پرداخته شد. یعنی من شاید خیلی سریع و در سه ماه نوشتمش، چون پیش از این در ذهنم کاملا این اثر را پرداخته بودم.

طوبی

ولی بین پیاده‌روی اربعین و نوشتن رمان ۳ یا ۴ سال فاصله بود.

بله، این فاصله تقریبا به‌خاطر تلاش‌های من برای اینکه این قصه به یک سریال تبدیل شود، پر شد. همه صحنه‌ها در ذهنم بود که رمان از کجا شروع می‌شود و به کجا می‌رسد. وقتی تصمیم گرفته شد این داستان به یک رمان تبدیل شود، من به‌صورت «تدوین همزمان» کار کردم. روزی یک گام می‌نوشتم و سریع آن را برای ویراستار می‌فرستادم. یکی دو روز بعد متن ویرایش‌شده را دریافت می‌کردم و برای ناشر می‌فرستادم. ناشر همزمان می‌خواند و تایید می‌کرد. یعنی به محض اینکه رمان تمام شد، ظرف یکی دو هفته بعد، اثر برای چاپ آماده شد. این فرآیند خیلی طولانی نبود.

من خیلی اصرار داشتم که کتاب به اربعین برسد و برای زوار اربعین چاپ شود، اما آقای صمدی که اکنون هم مدیر انتشارات جمکران است، گفت: «نه! بهتر است که ۲۰۰ یا ۳۰۰ نسخه دیجیتال منتشر کنیم و بعدا سر فرصت کار را به تیراژ بالا برسانیم.»، اما من مخالفت کردم و اصرار داشتم که این‌طور خوب نیست. کتاب طبق نظر من چاپ شد با تیراژ هزار نسخه، ولی ۱۰۰ تا هم فروخته نشد، چون کسی که به اربعین می‌رود دیگر کتاب نمی‌خواند. بعد دیدم نظر آقای صمدی درست بود. ما باید صبر می‌کردیم تا نسخه دیجیتال به دست مخاطبان می‌رسید، بازخورد می‌گرفتیم، ویرایش مجدد می‌کردیم و بعد با تیراژ بالاتری منتشر می‌کردیم. الان کتاب هنوز ایرادات ویرایشی دارد، چون فرصت نشد آن را درست کنیم. 

فقط طرح جلدش طی این سال‌ها عوض شد؟

بله، یک بار عوض شد. طرح اولیه‌ای داشت که می‌گفتند به‌خاطر کپی‌برداری از جای دیگری، شخصی اعتراض داشت. 

حالا که توضیح دادید این رمان چطور نوشته شده و ایده‌اش چگونه بود، برویم سراغ سریالی که چند وقتی است از روی رمان ساخته شده و از تلویزیون هم پخش می‌شود. چقدر سریال به کتاب وفادار است؟

سه بار طرح و سیناپس سریال بازنویسی شد. طرح اولی که سیدحسین امیرجهانی (نویسنده فیلمنامه) نوشت، رد شد. طرح اول خیلی نزدیک به رمان بود، اما با هر بازنویسی فاصله بیشتری گرفت. اما خط و ربط‌ها، جوهره و شروع و پایان همان بود. 

اگر بخواهید به‌صورت درصدی بگویید، سریال چند درصد شبیه رمان است؟

ببینید شرایط تولید سریال ایجاب می‌کرد که تغییرات عمده‌ای برای تبدیل شدن آن به یک سریال اعمال شود. در رمان، داستان از دهه ۱۳۳۰ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آغاز می‌شود. اما در سریال تصمیم گرفتند از این تاریخ شروع نشود، چون طولانی خواهد شد. به همین دلیل، داستان را به دهه ۱۳۵۰ منتقل کردند. در دهه ۵۰، شرایط اجتماعی و سیاسی کاملا متفاوت است؛ ساواک وجود دارد و فعالیت‌های انقلابی بیشتر شده است؛ بنابراین داستان تغییر کرد و به آن یک خط داستانی امنیتی اضافه شد.

مثلا در سریال، پدر شخصیت اصلی مجبور می‌شود با مبارزان انقلابی همکاری کند، درحالی‌که در رمان چنین نبود. در رمان او فردی ساده بود و هیچ‌گونه درگیری انقلابی نداشت. همچنین در سریال شریک پدر مغازه قنادی را بالا می‌کشد، درحالی‌که در رمان، داستان ساده‌تر بود. این تغییرات دراماتیزه شده تا به نیاز‌های داستانی سریال پاسخ دهد. به‌عنوان مثال در سریال برای اینکه شریک پدر بتواند مغازه را تصاحب کند ماجرای تریاک و پاپوش دوختن برای پدر اضافه شده که در رمان به این عمق پرداخته نشده بود. 

یعنی می‌خواهید بگویید که تغییرات به دلیل شرایط تولید اعمال شد، نه به‌خاطر نواقص داستان؟

بله، تغییرات بیشتر به دلیل شرایط تولید بود. در رمان بسیاری از اتفاقات به‌سرعت رد می‌شوند؛ مثلا وقتی می‌گوییم که پدر در کوچه تیر می‌خورد و می‌میرد، این یک نگاه مینیمالیستی و گذرا به ماجراست. اما در سریال برای همین صحنه تیر خوردن، دو یا سه قسمت داستان‌پردازی شده و جزئیات بیشتری به آن افزوده شده است. برای مثال برای بالا کشیدن مغازه، ماجرا‌های مختلفی اضافه شده تا داستان بسط پیدا کند. از طرف دیگر، چون داستان به دهه ۵۰ منتقل شده ارتباط آن با انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق بیشتر شده است. من در رمان به جنگ اشاره‌ای کوتاه داشتم، اما در سریال بخش‌هایی از داستان به اردوگاه‌های اسیران جنگی منتقل شده که در رمان وجود نداشت. 

طوبی

سریال چند قسمت دارد و چند قسمت آن پخش شده است؟

سریال حدود ۵۳ قسمت است و تاکنون حدود ۲۰ قسمت از آن پخش شده است. هنوز به بخش‌های مربوط به زیارت اربعین نرسیده‌اند. البته خطوط اصلی داستان و پیام‌های مهم آن حفظ شده است. هدف اصلی این است که پیوند‌های میان ملت ایران و عراق و اهمیت زیارت اربعین نشان داده شود. 

بازخورد‌های رمان و سریال چگونه بوده است؟

رمان بازخورد‌های بسیار خوبی داشت. هر کسی که آن را خوانده رضایت داشته است. البته، چون این اولین کار من بود و با شور و هیجان جوانی آن را نوشتم شاید سرعت نوشتن بالا بود و برخی بخش‌ها نیاز به عمق بیشتری داشتند. یکی از نویسندگان نقد خوبی نوشته بود و گفته بود داستان به قدری جذاب است که نمی‌توان آن را زمین گذاشت، اما نویسنده با سرعت داستان را پیش می‌برد، گویی که یک نوجوان ۱۴‌ساله است که با شتاب داستان را روایت می‌کند. این را هم بگویم سریال هم تغییراتی نسبت به رمان دارد؛ مثلا در چاپ اول یکی از خانم‌ها به نام زهرا ذبیحی با هزینه شخصی خودش کتاب را به‌صورت کتاب صوتی درآورد و این خیلی برای من ارزشمند بود. این بازخورد‌ها نشان می‌دهند کتاب دیده شده، اما مساله‌ای که من را کمی نگران می‌کند این است که با وجود استقبال از کتاب هنوز آثار ادبی درباره اربعین بسیار کم است. 

طوبی

چرا این سریال تا این حد دیر به سرانجام رسید؟

خودم پیگیر بودم و به‌عنوان فیلمنامه‌نویس می‌خواستم کار را شروع کنم، اما می‌گفتند شرایط مناسب نیست. بعد هم که در سال ۱۳۹۸ کار تقریبا آماده شد من طرح را تصویب کردم، اما برای فیلمنامه‌نویسی سیدحسین امیرجهانی را معرفی کردیم. ایشان سناریو را نوشت، اما با تغییرات مدیریتی مواجه شدیم.

مثلا مدیر جدید که می‌آید، نمی‌خواهد کار‌های مدیر قبلی را ادامه دهد یا مدیری که می‌خواهد برود، نمی‌خواهد کار‌های خوبش به اسم مدیر بعدی تمام شود. البته نمی‌گویم این اتفاق حتما افتاده، ولی واقعا کار به تاخیر افتاد. «اربعین طوبی» هم به‌خاطر تغییرات مدیریتی دو سه سال معطل شد، حتی آقای وحید جلیلی هم از این طرح خبر داشت. هر سال تلویزیون وقتی محرم و صفر می‌گذشت، می‌گفتند چرا امسال کار مناسبی نداشتیم؟ این سریال «طوبی» چه شد؟ ما هم درنهایت گفتیم که این کار لزوما به محرم و صفر ربطی ندارد، می‌توانیم برای هفته دفاع مقدس تولیدش کنیم. چون تمام این مضامین در آن هست ولی باز هم می‌گفتند که ما ضعف‌مان در محرم و صفر است، چون در آن دوره تلویزیون برنامه ندارد. 

از نظر مالی چقدر دستمزد گرفتید؟

یادم است زمانی که قرار بود پول بدهند قسمت اول سریال «زخم کاری» تازه منتشر شده بود. از نویسنده کتاب «بیست زخم کاری» پرسیدند که بابت اقتباس از آن سریال چقدر دستمزد گرفته است؟ او هم گفت «به اندازه پول یک کت‌وشلوار». آن موقع کت‌وشلوار خوب دو سه میلیون تومان قیمت داشت. ما هم تقریبا به همان اندازه دستمزد گرفتیم. 

وقتی آدم می‌بیند نویسنده‌ها کتاب‌هایی را می‌نویسند و بعد از طی کردن مراحل مختلف در صداوسیما یا در شبکه نمایش خانگی از آنها اقتباس می‌شود، مثل کتاب خودتان یا کتاب‌های «بیست زخم کاری» و «سالتو» حس خوبی پیدا می‌کند. با این حال وضعیت کلی اقتباس را در سینما و سریال‌های ایرانی چطور می‌بینید؟

اتفاقا مدتی است که روی موضوع اقتباس کار کرده و فیلم‌های اقتباسی ایرانی را بررسی می‌کنم. یکی از نکاتی که به آن رسیدم، این است که برای فرار از ضعف فیلمنامه، یکی از راه‌های مطمئن اقتباس است؛ یعنی ما مرتب می‌گوییم مشکل سینمای ایران یا تلویزیون ضعف فیلمنامه است. چیزی که می‌تواند این مشکل را تا حد زیادی رفع کند، بحث «اقتباس» است. اگر یک رمان موفق و خوش‌خوان که بار تصویری زیادی دارد، پیدا شود و فیلمنامه از روی آن نوشته شود، به نظر من نصف راه را رفته‌ایم. 

حالا برگردیم به سریال خودتان. فرصت کرده‌اید چند قسمت آن را ببینید؟

نه متاسفانه! کمی دیر همراه شدم، ولی این چند روز اخیر که سریال پخش می‌شود پیگیرش هستم.

سریال را چطور دیدید؟ چقدر به تصورات شما به‌عنوان نویسنده نزدیک بود؟

با سریال همدل بودم و می‌دانستم اگر جایی تغییراتی ایجاد شده، به اقتضای شرایط درام بوده است. مثلا در قسمت اول لوس‌بازی‌های طوبی و پدرش خیلی برایم قابل‌قبول نبود؛ شاید یکی از دلایلی که قسمت‌های بعدی را ندیدم همین بود. به‌نظرم خیلی لوس بود. حتی در دهه ۵۰ هم باورپذیر نیست که پدر و دختری اینقدر با هم چنین رفتار‌هایی داشته باشند. الان هم چنین چیزی رایج نیست و جزء استثنائات است. اما حدس می‌زدم این پیوند عاطفی بین پدر و دختر که در قسمت‌های اول و دوم تقویت می‌شود، به جایی برسد که این رابطه عمیق، نقطه قوت داستان شود. کما اینکه بعدا دیدیم تنها عضو پیگیر کار پدر فرزندش طوبی است، چون تنها کسی بود که پیوند عاطفی قوی با پدرش داشت. 

اگر بخواهید از ۲۰ نمره به سریال نمره دهید، چه نمره‌ای می‌دهید؟

مسیری که سریال طی کرده مسیر درستی است و من به آن نمره مثبت می‌دهم، ولی نمی‌توانم نمره عددی به آن بدهم. آنچه در ذهن من بود، یک «اوشین ایرانی» بود. همان‌طور که در رمان می‌خوانید ساختار سریال شباهت زیادی به «اوشین» دارد. در سریال «سال‌های دور از خانه» می‌بینید اوشین با نوه‌اش از شهرشان شروع می‌کند و تا توکیو می‌آید و در طول مسیر داستان زندگی‌اش را برای نوه‌اش بازگو می‌کند. در این سریال هم طوبی و دامادش در مسیر پیاده‌روی با هم صحبت می‌کنند و خاطرات گذشته را مرور می‌کنند. من این ساختار را بیشتر می‌پسندیدم؛ شاید برخی بگویند کهنه است، اما این همزمانی پخش سریال «طوبی» با سریال «اوشین» از شبکه «تماشا» نشان می‌دهد این فرم هنوز جواب می‌دهد. اطرافیان من هر دو سریال را دنبال می‌کنند. 

اقتباس از رمان و حواشی‌ای که در تولید آن داشته، آیا نگاه ناشران و مخاطبان را به شما تغییر داده؟ مثلا درخواست کرده‌اند یک کتاب مشابه «اربعین طوبی» بنویسید؟ آیا این کار روی شهرت شما اثر داشته است؟

اینکه از من بخواهند کتابی شبیه «اربعین طوبی» بنویسم نه، اما بدون شک روی شهرت من اثرگذار بوده است. دوستان زیادی با من تماس می‌گیرند و از کتاب‌هایم تعریف می‌کنند. در گروه‌های خانوادگی گاهی خودم تعریف نمی‌کنم، اما دیگران پیگیر هستند و کار‌های من را تبلیغ می‌کنند. تلویزیون رسانه قدرتمندی است و باعث شده کار من بیشتر دیده شود. در مراسم امضایی که داشتم، برخی می‌پرسیدند «قصه کلی داستان را تعریف می‌کنی؟» وقتی می‌پرسیدم «سریال طوبی را شب‌ها می‌بینی؟» و آنها می‌گفتند «بله»، من می‌گفتم «این سریال از روی این کتاب ساخته شده.» و آنها دیگر کتاب را نمی‌خریدند. [با خنده]این تاثیر زیادی در دیده شدن من داشته است. ولی اینکه از من بخواهند دوباره چیزی شبیه به این بنویسم، نه.

هرچند طوبی برای من جایگاه خاصی دارد و عمومی‌ترین کارم است. بقیه داستان‌هایم شاید برای قشر خاصی مناسب باشد. مثلا کتاب «سنگی که سهم من شد» را خیلی دوست دارم دیده شود. البته با ماجرای غزه پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳، آن کتاب هم بیشتر دیده شد. قبل از آن برخی انتقاد می‌کردند داستانم خیلی دارای توهم توطئه است. ولی وقتی ماجرای غزه پیش آمد، همه فهمیدند اسرائیلی‌ها واقعا چنین جنایت‌هایی را انجام می‌دهند. 

با توجه به استقبال از سریال به فکر نوشتن «اربعین طوبی ۲» هستید؟

نه، فکر نمی‌کنم. رمان یک پایان باز دارد. کسانی که رمان را خوانده بودند، هنوز یکی از سوالات‌شان این بود که «خب چه می‌شود؟ بالاخره پیدایش می‌کند یا نه؟»، چون تمام داستان حول محور جست‌وجو می‌چرخد و امکان ادامه دادن را دارد. با این حال، در‌حال‌حاضر طرح‌های دیگری در نوشتن دارم که برایم مهم‌تر از ادامه دادن رمان «اربعین طوبی» هستند. به نظر من این رمان جایگاه خودش را پیدا کرده و اهمیتش جا افتاده است، اما موضوعات دیگری وجود دارند که فکر می‌کنم باید به آنها بپردازم. من خوشبختانه توفیق این را داشته‌ام تقریبا همه کار‌هایی که نوشته‌ام، اولین‌بار بوده که به آن موضوعات پرداخته شده است. مثل اربعین طوبی و پس از آن «سعی هشتم» که درباره زندگی حضرت هاجر است.

این داستان‌ها موضوعاتی را مطرح کرده‌اند که قبلا نویسندگان دیگر به آنها نپرداخته بودند. یا مثلا «سنگی که سهم من شد» که درباره نفوذ یهود در اسلام است. تا به حال کار داستانی درباره این موضوع نوشته نشده بود. همچنین کتاب «دشنام» که درباره سب حضرت امیرالمومنین (ع) است یا «پلمب» که به داستان گروه جهاد تبلیغ می‌پردازد. اینها اولین کار‌های من بودند و من دوست دارم در ادامه هم به موضوعاتی بپردازم که تاکنون به آنها پرداخته نشده است. 

با توجه به اینکه سریالش ساخته شده، شاید بخواهید به ادامه آن فکر کنید. خیلی از سریال‌های موفق ایرانی و حتی دنیا ادامه پیدا می‌کنند.

سریالی که از این رمان اقتباس شده، در سه فصل است. فصل اول در زمان قبل از انقلاب می‌گذرد، فصل دوم ماجرا‌هایی در دوران دفاع مقدس را روایت می‌کند و فصل سوم در زمان حال است. ولی ایده ادامه دادن رمان جالب است. شاید به آن فکر کنم و ببینم چه موضوعاتی در اربعین طوبی ناگفته مانده که می‌شود به آنها پرداخت و به رمان ربط داد. ایده خوبی است. ممنون که این ایده را دادید.

سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: