اردیبهشت سال ۱۴۰۰ زن جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی پاکدشت خبر ناپدید شدن همسرش را اعلام کرد.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: همسرم شهاب هر چند روز یکبار به خانه مادرش میرفت و کارهای خرید مایحتاج او را انجام میداد. صبح دیروز هم گفت به خانه مادرش میرود، اما دوساعت بعد که با تلفنش تماس گرفتم خاموش بود. بعد از آن تلفن خانه مادرش را گرفتم، اما گفتند از آنجا رفته و دیگر خبری از او ندارند. اما من نگرانش هستم و میترسم اتفاقی برایش افتاده باشد.
پس از ثبت شکایت، مأموران ردیابی شهاب را در دستور کارشان قرار دادند و از آنجا که آنتن تلفن همراه شهاب پیش از خاموش شدن در محدوده خانه مادرش روشن بوده پلیس به آنجا رفت و به پرس و جو از مادر و برادر کوچک وی به نام شهرام پرداخت.
برادر شهاب در توضیح به مأموران گفت: من و مادرم چند سالی است که باهم زندگی میکنیم. برادرم شهاب هم چند روز یکبار به ما سر میزند و برای مادرم خرید میکند. صبح دیروز او به خانه مان آمد. مادرم در آشپزخانه کار میکرد و من هم برای انجام کاری به زیرزمین رفتم، اما وقتی برگشتم برادرم رفته بود. وقتی همسرش هم تماس گرفت به او گفتم که به ما سر زد و از اینجا رفت.
در تحقیقات بعدی و همینطور رصد دوربینهای مداربسته محل ورود مرد جوان به خانه مادرش ثبت شده بود، اما برای مأموران محرز شد که او از خانه مادرش خارج نشده است.
در ادامه مأموران به پرس و جو از خواهر و برادرهای وی پرداختند که مشخص شد بین شهاب و شهرام اختلافات قدیمی و شدیدی وجود داشته و آنها اغلب مواقع باهم درگیر بودهاند. همچنین به نظر رسید که شهرام سعی دارد با تناقض گویی مسیر تحقیقات را منحرف کند. از این رو به عنوان مظنون بازداشت شد و تحت بازجویی فنی قرار گرفت.
او در ابتدا بازهم اظهارات اولیهاش را تکرار کرد، اما وقتی در برابر مستندات قرار گرفت به ناچار پرده از یک جنایت خانوادگی برداشت و به قتل برادرش اعتراف کرد. متهم در تشریح ماجرا گفت: ما سالها باهم مشکل و آنقدر از هم کینه داشتیم که یک روز شهاب چالهای در حیاط خانه حفر کرد و وقتی از خواهرم پرسیدم این چیست به من گفت شهاب گفته قصد دارد تو را در این چاله دفن کند.
وی افزود: روز حادثه من و خواهر و مادرم در خانه بودیم که شهاب به خانه ما آمد و از من خواست تا به او یک میلیون تومان پول بدهم. از آنجایی که ۵۰ هزار تومان بیشتر نداشتم به او گفتم همین قدر پول دارم، اما برادرم فکر کرد دروغ گفتهام و بعد با یک سیم به من حمله کرد و چند ضربه به من زد. من هم عصبانی شدم و همان سیم را گرفتم و دور گردنش انداختم و خفهاش کردم.
وی در پاسخ به این سؤال که چگونه مادر و خواهرت متوجه جنایت نشدند، گفت: خواهرم داخل اتاق تلویزیون میدید و مادرم هم مشکل شنوایی دارد به همین خاطر هیچکدام متوجه درگیری ما نشدند. بعد از اینکه او را خفه کردم جسدش را داخل گونی انداختم و منتظر شدم تا خواهرم از خانه ما برود. به محض اینکه خواهرم رفت جسد را در داخل گودالی که برای دفن من حفر کرده بود، گذاشتم و رویش را با خاک پوشاندم.
بعد از اعتراف صریح متهم مأموران محلی را که جسد شهاب در آنجا دفن بود باز کردند و جسد را بیرون کشیدند و با دستور قضایی آن را به پزشکی قانونی انتقال دادند.
در ادامه پسر دیگر خانواده به مأموران گفت: خانهای که مادرم و شهرام در آن زندگی میکردند متعلق به شهاب بود. برادرم میترسید بعد از فوت مادرمان شهرام آنجا را تخلیه نکند. به همین خاطر همیشه آنها باهم اختلاف داشتند و موضوع اصلی اختلافشان هم بر سر همین خانه بود.
با تکمیل تحقیقات متهم صحنه جرم را بازسازی کرد و پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی بزودی پای میز محاکمه بایستد. این در حالی است که اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کردهاند.
منبع: روزنامه ایران