صدای فریاد چند جوان توجه همه عابران را به سمت آن گوشه خیابان جلب کرده بود. آنها داشتند با هم جر و بحث میکردند که کمکم این جر و بحثها به درگیری فیزیکی کشیده شد و ناگهان صدای دردناک یکی از آنان بلند شد و کف خیابان افتاد. ردی از خون، آسفالت خیابان را قرمز کرد و به دنبال آن چند جوان دواندوان از محل فرار کردند. بعد از مدتی پلیس و اورژانس به محل درگیری رسیدند، جوان را به بیمارستان اعزام کردند، اما وقتی کنجکاوی مردم در مورد علت درگیری به پاسخ رسید، عابران سری از روی تأسف تکان دادند؛ نگاه دو جوان به هم گره خورده و دیگری این نگاه را توهین تلقی کرده بود؛ همین.
این روزها وقتی در محل زندگی، مرکز شهر یا نقاط دیگری تردد میکنیم هر چند وقت یکبار به صحنههای زشت و زننده نزاع برمیخوریم که تأسف همه را جز نزاعکنندگان، بهدنبال دارد. افزایش بیش از هفت درصدی نزاعهای خیابانی در سال ۸۹ نسبت به سال ۸۸ نشاندهنده این است که با توجه به رشد جمعیت شهری و همچنین گسترش حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ از توسعه فرهنگی و اجتماعی متناسب با این رشد فزاینده خبری.
شاید بررسی رتبه بندی استانها در بحث نزاعهای خیابانی و مشاهده رتبه ۲۷ برای استان خوزستان در سال ۸۹ گزارش رئیس مرکز تحقیقات پزشکی قانونی در گفتگو با واحد مرکزی خبر خشنود کننده باشد، اما این، همه واقعیتها نیست، زیرا چنین آماری بر مبنای مراجعات به پزشکی قانونی استان خوزستان ثبت شده، اما واقعیت امر این است که با توجه به بافت قومیتی استان خوزستان، در خیلی از موارد مسأله نزاع به روش کدخدامنشی و عشیرهای حل و فصل میشود و هیچگاه این حوادث به پزشکی قانونی یا دادگاهها نمیرسد.
علی سلیمی، حقوقدان، در این باره میگوید: «اینکه خوزستان در رتبه ۲۷ نزاعهای خیابانی قرار دارد از دیدگاه پزشکی قانونی با توجه به مراجعات کاملاً درست است، اما این، همه واقعیتها نیست بلکه واقعیت امر این است که مراجعات ۷۵ درصد بیشتر از این آمار است که در صورت ثبت این آمارها خوزستان باید در رتبه ۱۲ قرار گیرد.»
سلیمی تأکید میکند: «بافت قومیتی و عشیرهای خوزستان باعث شده است که خیلی از دعواها، اختلافات و نزاعها به صورت عشیرهای و کدخدامنشی حل و فصل شود و با این روش دیگر نیازی به حضور در دادگاهها وجود ندارد و همین وضع باعث میشود، بسیاری از نزاعها هیچگاه در مراجع رسمی حقوقی و کیفری ثبت نشود.»
سلیمی میگوید: «عوامل زیادی در بروز این ناهنجاری دخیل هستند که مهمترین آنها میتواند خلأهای تربیتی، فرهنگی، اقتصادی یا وجود ذهنیتی مبنی بر نبود امنیت باشد. شاید برخی از نزاعها به درگیری فیزیکی یا ضرب و جرح ختم نشود، اما این نزاع به ظاهر ساده سرآغاز شروع نوعی بیاعتمادی نسبت به جامعه میشود که شخص با این دیدگاه بدبینانه، در پی اثبات و دفاع از موجودیت متحول شده خویش است و حمل سلاح سرد اولین ایدهای است که در فکرش نقش میبندد.»
چاقو، چوب و چماق، گلوله یا تصادف عمدی؟ شما که از روی خشم درگیر یک نزاع خیابانی میشوید، کدام را برای مردن انتخاب میکنید؟ اگر فکر میکنید طرح این سوال بیمعنی است بهتر است بدانید در دهه هشتاد، بیش از ۱۱ هزار نفر در کشورمان به همین دلیل، جان خود را از دست دادهاند و در یک سال اخیر ۳/۶۹ درصد از قتلها بدون برنامهریزی قبلی و در اثر یک حادثه ناخواسته بهدلیل ناتوانی در کنترل خشم رخ داده است.
در این میان تعداد مراجعهکنندگان به مراکز پزشکی قانونی استان همدان که سال ۸۹ بعد از استانهای اردبیل و کرمانشاه، رکورددار تعداد پروندههای نزاع در کشور بود، در شش ماهه اول سال ۸۹ با ۲/۴ درصد افزایش به ۱۰ هزارو ۵۵۶ نفر رسید و دلیل اصلی این مراجعهها آسیبهای ناشی از نزاعهای فردی و جمعی بوده است. سال گذشته ۱۷ هزارو ۲۴۵ نفر در استان همدان به علت نزاع به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کردند و در سه سال اخیر تاکنون بیش از ۵۰ نفر در این استان در جریان نزاع جان خود را از دست دادهاند. منبع: (به نقل از مدیر کل پزشکی قانونی استان همدان در نشست خبری)
صدای مهیب برخورد دو خودرو توجه همه را به خود جلب میکند؛ رانندگان بعد از شوکی که به آنان وارد شده از خودروی خود پیاده میشوند وهریک به سمتی میروند تا از میزان خسارت آگاه شوند.
سپر و گلگیر اتومبیلها به هم خورده و خسارت قابل توجهی را برای هریک ایجاد کرده است. رانندگان، عصبانی به سوی هم میروند و هر یک دیگری را مقصر میشمارد. صداها بالا میرود، گلاویز میشوند، اما کوتاه نمیآیند، به یکدیگر توهین میکنند و آن کسی که عصبانیتر است دیگر چیزی نمیفهمد؛ وقتی به خود میآید که چاقویی خونین در دست دارد و پیکر نیمه جانی روی زمین افتاده است؛ و این سرآغاز ماجرای هولناکی میشود که چاقو برای راننده عصبانی رقم زده است. نظیر این اتفاقات که بعد ازآن هزارای کاش و، اما و اگر در پیش دارد، در نزدیکی ما بسیار رخ میدهندکه بعضی را عزادار و برخی را گرفتار میکنند.
بعید است روزی را در شهر پرسه بزنیم و با صحنه نزاع و دعوا روبهرو نشویم؛ این را رانندگان تاکسی که روزشان را در خیابانها به شب میرسانند، تأیید میکنند.
روزگاری نه چندان دور، اگر در شهری مانند اراک قدم میزدید باید به اجبار برای عربده کشان، کلاه از سر بر میداشتید. روزگار، روزگار بی منطقی در رفتار اجتماعی بود و کلاه مخملیها که القابی هم برای خود دست و پا کرده بودند، در کوچه پس کوچه ها، تخت شاهی داشتند و در گوش فرزندان می خواندند که آینده در دست قلدران و سینه ستبران است. مردانی خشن که در ذهن کودکی ما نقشهای بزرگ شهر بر دوش آنان بود.
تاریخ شفاهی شهر پر است از خاطرات این افرادی که قانون را و البته بی قانونی را در کف خیابان پیاده میکردند و منطق و استدلال آنها قمه بود و مشت و لگد. رفتار جمعی در ذهنمان می کاشت که برای زندگی، بیشتر از تدبیر و منطق و اخلاق، قاطعیت و خشونت لازم آمده است، اما چندان که ذهنمان از این تاریخ برساخته لات مسلکان رهایی یافت و با روشهای زندگی شهری و اجتماعی آشنا شد دانستیم مردان چاقوکش و قتال درست است که گاه افسانهها از خود به خورد ما داده اند، اما انسان امروز نتیجه رفتار آنان نیست بلکه سازندگان اصلی تاریخ شهر افرادی دیگرند.
آنهایی که در زمان یخزده انجماد فکری از اعتدال و اخلاق گفتند و به مردم اندیشیدند. روزگار خشونت ورزی به تاریخ پیوسته و عربده کشی، دملی چرکین، به جا مانده از تاریخ شفاهی شهر است.
امروزه کمتر کسی است که از تقبیح این رسم ناخوشایند اکراه داشته باشد. وقتی قانون وجود دارد عربده کشان گوشه رینگ زندگی اخلاقی؛ گیر افتاده اند، اما متأسفانه گاه شاهدیم که این دمل چرکین سر باز میکند و آنچه بر جای میگذارد چهره خشن از زندگی مدرن است؛ نزاع خیابانی محصول عصبانیت آنی است، اما جلوه ساز صحنههای تلخی است که کمتر کسی دوست دارد یادآور آن باشد.
هرچند امروزه هنوز آدمیان همگی آنگونه زندگی نمیکنند که دانایان تاریخ وعده دادند و هنوز خشونت و یقهگیری از صفحه روزگار به تمامی برنیفتاده است....
این مطلب آرشیوی ست و در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و همشهری ماه منتشر شده است.