به تازگی محمدرضا فروتن با فیلم «نیلگون» به پرده سینما بازگشته. فیلمی که نخستین تجربه حسین سهیلیزاده در سینماست. این دو نفر پیشتر در پروژهای مانکن و عقرب عاشق نیز همکاری داشتند که خب در مقایسه با آثار شاخص نمایش خانگی، به طور ویژهای مورد استقبال مخاطبان قرار نگرفت.
فیلم سینمایی «نیلگون» نیز در جایگاه نهم گیشه فروش سینماها قرار گرفته و در هفته دوم فروش، تازه توانسته از مرز دویست میلیون تومان عبور کند. این رقم برای فیلمی که محمدرضا فروتن را در کست بازیگری خود دارد انگار مثل یک شوخی تلخ است. به هر حال فروتن زمانی سوپراستار این سینما بود و احتمالا این مسیری که در آن قدم میزند کمی بیشتر به فکر نیاز دارد.
هادی اعتمادی مجد در مطلبی با عنوان "کجاست آن کاراکترِ جنتلمن «محمدرضا فروتن»؟! " به فول این بازیگر در آثار اخیرش پرداخته و مینویسد: سال ۱۳۷۶ است. دورهی رونق درامهای اجتماعی گزنده با مایههای رمانتیک. دست تقدیر، «محمدرضا فروتن» را بعد از چهار فیلمِ بی سر و زبان و کم اهمیت، صاف نشانده جلوی دوربین مسعود کیمیایی. سینماروها متعجب از اینکه جوانی به این خوش منظری، برومندی و خوش تیپی، با آن تُن صدای زنگدار لرزان که وقت فریاد، عصبانیتش را مثل پتک روی سر آدم هوار میکند، تا حالا کجا بوده!
به نقش اسفندیار، با آن خندههای ماسیده پر اِفاده! آدمِ تلخ زبان متلک گویی که وقتی مرجان شیرمحمدی خودش را به نفر پشت خط تلفن «زیبا» معرفی میکند، به طعنه و مسخره میگوید: «خیلی... توی این هیر و ویر»! قبلش هم در جواب سلیطگی او، حق به جانب توپیده که «کاری نکن یه تصادف ما رو به مرتیکه و زنیکه برسونه، یه تصادف ما رو نندازه بیرون تمدن»! (این دیالوگش همیشه در مواجهه با تصادفها گوشه ذهنم وول میخورد!)
در جمع دوستانش هم تفاخر و جدیتی را به نمایش میگذارد تا فاصلهاش با آنها توی چشم بیاید. تاکتیکهای هوشمندانه فروتن در جوار هدایت و توصیههای کیمیایی جواب میدهد و در نهایت توی گوش سیمرغ میزند. بعد از آن بیش از یک دهه، به طور مداوم فیلم مهم به تورش میخورد؛ دو زن، قرمز، زیر پوست شهر، اعتراض، متولد ماه مهر، شب یلدا، سربازهای جمعه، به آهستگی، اتوبوس شب، کنعان و... هر بار غافلگیر کنندهتر از قبل و جایزه پشت جایزه.
روانپریشیِ جنون آمیز ناصر در «قرمز» با وحشی گری تکان دهندهای که نسبت به همسرش روا میدارد یا سوز و گداز جگرسوز و عاشقانه حامد در «شب یلدا» با عصیانهای لحظه ای، در بازی فروتن نمود تحسین برانگیزی دارد. مرد رمانتیک و عصیانگر قصه ما، اما از اواخر دههی ۸۰ رو به افول گذاشت. فیلم کم اهمیت و فراموش شدنی پشت هم. دوران طولانی رخوت و نزول و یک جور رها کردن.
سه سریال اخیرش در شبکه نمایش خانگی، «مانکن»، «جزیره» و «عقرب عاشق»، جدا از ساختار ضعیف و درهم برهم هر یک، از حیث کیفیت پایین بازیگری او حیرت آورند! بی هیچ رنگ و بویی از فروتن کاریزماتیکی که میشناختیم. دو فیلم آخرش «فصل ماهی سفید» و این روزها هم «نیلگون» در یکی از تصنعیترین بازیهای او، روی هم یک میلیارد هم نفروختهاند. دوره فروتن به سر آمده یا او بی خیال ایستادن در جای درست سینما شده؟! هر چه که هست، جای آن کاراکتر جنتلمن فروتن در سینما بسیار خالی است!
مارچلو درباره این روزهای محمدرضا فروتن نوشته: محمدرضا فروتن یکی از سوپر استارهای بیحاشیه سینما بود که با قرمز جیرانی به اوج رسید و حدود یک دهه در اوج بود با همه بزرگان سینما کار کرد، اما هیچوقت ادا و ادعا نداشت و منتی بر سر تماشاچی نداشت حتی در دوران اوج به تلویزیون اومد و سریال بازی کرد، یک جنتلمن واقعی برای سینمای ما. کاش این روزها بتونه به همون مسیر گذشته برگرده. حیفه واقعا!
سهیل: اصلا نمیفهمم چرا محمدرضا فروتن باید به این روز بیوفته؟ چرا آخه مرد؟ این همه فیلمنامه بد بازی کردن از تو بعیده!
و رزیتا: من، محمدرضا فروتنِ فیلم کنعان رو میخوام. این فروتن رو اصلا نمیشناسم...
منبع: برترینها