روزنامه هممیهن در مطلبی به قلم لیدا عسکرنیا (وکیل دادگستری) نوشت: جمیله علمالهدی از رسانههای غربی دعوت کرده است که به ایران بیایند و از وضع بانوان ایرانی گزارش تهیه کنند. قبل از اینکه این پیام به رسانههای غربی ابلاغ شود و آنها به وی لبیک گویند، یک گزارش میدانی به اطلاع ایشان میرسانم؛ شاید ایشان در تصمیمشان تجدیدنظر کنند.
اول گزارشم را با اظهارات همکارم شروع میکنم. حدود یک هفته پیش در حوالی میدان سعادتآباد گشتهای ارشاد با ونهایشان که فکر کردهاند اگر اسم ارشاد را از روی آنها پاک کنند، عملکردشان نیز پاک خواهد شد؛ جلوی هر ماشینی را که رانندهی خانم داشته است، میگرفتهاند. کاری هم به حجاب نداشتهاند.
با حجاب یا بیحجاب، و بدون استعلام باید سوئیچ را تحویل میدادند و راهی پارکینگ میشدند. چهار مامور نیروی انتظامی و یک لباسشخصی جلوی ماشین ایشان را میگیرد. او که خود وکیل بوده است، توضیح میدهد برابر قانون توقیف خودرو نیاز به دستور قضایی دارد.
در واکنش به سخن این بانوی فرهیخته و شریف، یکی از آن چهارنفر با روشن کردن دوربین لباسش و تهدید فرد لباسشخصی او را مجبور به تحویل دادن سوئیچ میکند، هرچه توضیح میدهد که خریدهایم در ماشین است، توجه نمیکنند و میگویند با اسنپ بفرست خانهات! به ناگزیر کل خریدهایی که کرده بود را وسط خیابان پیاده کرده و اسنپ میگیرد.
همسر محترم ریاستجمهوری، چون به امور خانهداری علاقهمند هستند، حتماً درک خواهند کرد حال یک بانوی شریف را که خریدهایش را از ماشین شخصیاش پیاده کند وسط خیابان بگذارد و بردارد که عدهای میخواهند حجاب را ریشهای حل کنند. در قانونی که من و این همکار گرامی خواندهایم، اصل قانونی بودن جرم و مجازات جزء اصول اولیهی کیفری آن است.
پایبندی به قانون اقتضا میکند که کسی که مرتکب جرم نشده است، نباید مجازات شود. جرم این خانم چه بوده و چرا باید یک زن در مملکتی که شما به رسانههای غربی اعلام میکنید بهشت زنان است، آنقدر امنیت نداشته باشد که سوار ماشین خود بشود و به امور روزمرهاش بپردازد؟
براساس کدام قانون و برپایهی چه توجیهی یک زن ایرانی باید چنین روح و روانش فرسوده شود که یک عدهای میخواهند به بهانهی حجاب در کشور رعب و هراس ایجاد کنند. از عدم آرامش جامعه چه کسی و چه کسانی سود میبرند؟ کجا شارع مقدس حجاب الزامی را آن هم با این وضعیت، آنقدر امر الوهی دانسته است که منجر به چنین جفاهایی به حقوق و کرامت انسانها بشود.
این مورد اول بود و، اما مورد بعدی. زیر پل سیدخندان در حال پیادهروی بودم. به ناگهان پنج خانم نیروی انتظامی یکباره بر سر یک دختر جوان که روسری بر سر نداشت، ریختند و اصلاً مجال اینکه روسریاش را بر سر بگذارد، ندادند و کشانکشان به سوی ون بردند که لابد ارشادش کنند. نه تذکری در میان بود و نه درخواستی. حملهای بود غافلگیرانه به دشمن! ویدئوی وایرالشدهی روز پیشین را هم شاید به دلیل اشتغالات فراوان ندیده باشید، برای حضرتعالی توضیح میدهم تا زحمت دیدنش را نکشید.
ضمن آنکه آنقدر این صحنه دردآور بود که دل نازک شما را یقیناً به درد خواهد آورد. مادری در کنار مرکز خریدی درحالیکه دخترش را نیروی انتظامی دستگیر کرده بود، بر سرشان فریاد میزد که پارهی تنش را نبرند. از این صحنهها به کرات این روزها در سراسر ایران دیده میشود. یک فرض وجود دارد؛ همسر محترم ریاستجمهوری، چون با اسکورت در شهر تردد میکنند، امکان دیدن این صحنههای دلخراش و غیرقانونی و غیراخلاقی و غیرشرعی را ندارند.
بهعنوان یک بانو و یک شهروند این اطلاعات ذیقیمت در اختیار شما قرار داده شد. شاید بهراستی اطلاع از اوضاع واقعی جاری در جامعه را نداشته باشید و کسانی که شما را در جریان اوضاع و احوال کنونی قرار میدهند، از صداقت کافی برخوردار نباشند.
موارد بالاگفته، گوشهای از لشکرکشی خیابانی علیه زنان این دیار است که شما نهتنها بهعنوان یک زن بلکه بهعنوان همسر بالاترین مقام اجرایی این مملکت باید دغدغهی کرامت و امنیت و آرامش آنها را داشته باشید. هر وجدان بیداری این رویه را محکوم میکند و شک نکنید که این طرح موسوم به نور همانند طرحهای ۴۵ سال گذشته در حوزهی حجاب با شکست مواجه خواهد شد.
البته ممکن است هزینههای غیرقابل جبرانی نیز به همراه داشته باشد. این را همسر شما و بنا به گفتهی رئیس پلیس کشور، پشتیبان این طرح، به یاد داشته باشند و از هماکنون مسئولیت عواقب آن را بپذیرند. ۲۴ تیر سال ۱۴۰۱ از این تذکرها بسیار داده شد ولی گوش شنوایی نشنید تا شهریور همان سال که دیدیم آنچه نباید میدیدیم.
بسیار بعید است بانوی قلم بهدست و هوشیاری، چون حضرتعالی همچنان با شنیدن این اوضاع تمایل به دعوت از رسانههای غربی داشته باشد. اجازه دهید فقط دیدههای آنها منحصر به ویدئوهای وایرالشده باشد؛ نه چیزی بیش از آن...