به طور معمول، انسانها وقتی به آدمخواری روی میآوردند که در فقر و قحطی قرار گرفته باشند، اما محاصره کشورهای دیگر نیز ممکن بود باعث خوردن گوشت انسان شود.
جالب است بدانید در برخی قبایل مرسوم بود که برای گرفتن انتقام، گوشت انسان خورده شود.
قحطی و فقر نخستین دلیلی است که برخی از مردم را به سمت خوردن گوشت همنوع، سوق میداده است. این مسأله به ویژه در کشورهای فقیر یا بیابانی، بیشتر رخ میداد. باستانشناسان بقایای استخوانهای انسان را در کنار ظروف غذاخوری در برخی قبایل جنوب غربی آفریقا کشف کردهاند. جالب است بدانید در قبایل آدمخوار، معمولا افراد قبیلهی دیگر خورده میشدند که ربوده یا به زور برده شده باشند.
افرادی که قرار بود خورده شوند، به چند قسمت تقسیم میشدند، پاها، دستها، شکم و سینه. سر معمولا دور انداخته میشد چرا که از نظر آنان، مزهی خوبی نداشت. آنها پس از پختن جسد، گوشت آن را بین افراد قبیله، تقسیم میکردند. این عادت به دلیل فقر و گسترش قحطی در قارهی آفریقا وجود داشته، اما به آنجا محدود نمیشود و آثاری از آن در آسیا و آمریکای شمالی نیز یافت میشود.
یکی از دلایلی که منجر به گسترش رسم آدمخواری در قرون گذشته شد، محاصرهی دشمنان بود. در بسیاری از نبردها پس از حملهی یک کشور یا یک قبیله به قبیله یا کشور دیگر، محاصره صورت میگرفت. مردمی که داخل شهر و پشت دروازهها میماندند، پس از مدتی دچار کمبود آذوقه و قحطی میشدند و اولین قربانیان، افراد ساده و فقیر بودند که سلاخی شده و گوشت آنها صرفا برای حفظ جان، استفاده میشد. این حالت بیشتر در نبردهای طولانی رخ میداد.
برخی قبایل در گذشته بر این باور بودند که وقتی گوشت اقوام، اعضای خانواده، رهبران و بزرگان را میخورند، توانایی ذهنی آنها، به دیگر افراد، منتقل میشود. این افراد در بیشتر مواقع، جسد بزرگان خود را دفن نمیکردند بلکه آن را برش داده و میخوردند! گفته میشد در برخی از قبایل نیوزلند، مغز مرده را بیرون آورده و به عنوان ادای احترام به او، میخوردند. در این مواقع، بلافاصله پس از مرگ فرد، کشیش یا جادوگر قبیله میآمد و مراسم خاصی را انجام میداد سپس مغز متوفی به صورت مساوی بین خانواده و دوستدارانش تقسیم میشد. در باور افراد این قبایل، این کار برای احترام به فرد فوت شده انجام میشد.
گاهی آدمخواری به دلیل انتقام شدید از دشمن صورت میگرفت. به عنوان مثال، گاهی پادشاهی به حاکم سرزمین دیگر، دستور خراج یا تسلیم میداد، اما حاکم سرزمین مقابل، تسلیم نمیشد یا پاسخی گستاخانه میداد. پادشاه از رفتار حاکم برانگیخته شده و آمادهی حمله به کشور او میشد و وقتی باز هم تسلیم صورت نمیگرفت، محاصره شدت پیدا میکرد تا شهر سقوط کند. در این زمان، حاکم یاغی به بدترین شکل ممکن شکنجه میشد؛ سر او بریده شده و بدن او به عنوان غذای سربازان، پخته و سرو میشد.
منبع: صبح من