مریم برای جدایی از همسرش اقدام کرده است. این زن میگوید عاشق شوهرش بود و حالا از زندگیاش که به نابودی رسیده صحبت میکند.
مریم برای ما از زندگیاش میگوید:
*چند سال است ازدواج کردهای؟
پنج سال قبل با رامین آشنا شدم و ازدواج کردم. عاشقش بودم.
*شوهرت هم عاشق تو بود؟
بله. او هم من را دوست داشت. ما خیلی با هم خوب بودیم.
*پس چرا کار به اینجا کشید؟
مساله رفتارهای شخصی شوهرم است. از وقتی ازدواج کردیم متوجه شدم بهداشت فردی را رعایت نمیکند. حمام نمیرود. ریشاش را نمیزند. مسواک نمیکند. این کارها من را خیلی عذاب میدهد و مرتب به او گفتهام، اما حاضر نیست خودش را تغییر بدهد.
*وقتی اعتراض میکنی شوهرت چه میگوید؟
اوایل که با شوخی برگزار میکرد، اما وقتی کار به دعوا کشید به من گفت از اول همینطور بوده و اگر او را دوست دارم باید این وضعیت را تحمل کنم.
*اینکه میگویی نظافت را رعایت نمیکند وسواس تو نیست؟
ما خیلی جلسات مشاوره رفتیم، چون این کار زندگی ما را نابود کرده است. شوهرم دو هفتهای یک بار حمام میرود. حتی در تابستان نظافت نمیکند. بو میدهد و بقیه هم به او میگویند، اما توجه نمیکند و من را اذیت میکند.
*بچه هم دارید؟
من آنقدر نسبت به این کارهایش حساسیت دارم که نمیخواستم بچهدار شوم.
*شوهرت در جلسات مشاوره حاضر نشد قبول کند که باید نظافت کند؟
نه. او به حرفهای مشاور هم گوش نمیدهد. من هم دیگر از زندگی با او خسته شدم و درخواست طلاق دادم.
*بعد از طلاق میتوانی زندگیات را اداره کنی؟
بله. من خودم سر کار میروم. درآمد دارم. در این دو سال هم خودم زندگیام را تامین کردم. حتی یک ریال از شوهرم نگرفتم. حالا که توافق به جدایی داریم من هیچ چیز از او نمیخواهم به جز طلاق و امیدوارم هرچه زودتر اتفاق بیفتد.
منبع: سایت جنایی