زن و شهر پس از شهریور ۱۴۰۱

زن و شهر پس از شهریور ۱۴۰۱
۲۵ شهریور ۱۴۰۱ تبدیل به نقطه عطف دیگری در جامعه ایران شده است که بازگشت به پیش از آن غیر ممکن می‌نماید.
کد خبر: ۹۹۵۹
|
۱۵ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۸

روزنامه اعتماد در گزارشی تحت عنوان «زن و شهر پس از شهریور ۱۴۰۱»، نگاهی انداخته است به تغییرات الگوی خانواده در ایران معاصر. در بخشی از این گزارش نوشته  فربد افشار بکشلو می‌خوانیم:

۲۵ شهریور ۱۴۰۱ تبدیل به نقطه عطف دیگری در جامعه ایران شده است که بازگشت به پیش از آن غیر ممکن می‌نماید. یکی ازموضوعاتی که به خوبی این تغییر برگشت‌ناپذیر را نشان می‌دهد نوع عاملیت انسان در شهر است. اگر تا پیش از این تاریخ، فضای شهری محل بروز تشابهات بین شهروندان، به خصوص زنان بود، از این تاریخ به بعد، فضای شهری محل همنشینی تضاد‌ها است.

تضاد بین با حجاب و بی‌حجاب، بین دیندار و سکولار، مخالف حکومت و موافق حکومت، ... اگر تا پیش از این تاریخ، (شاید) خانواده می‌توانست محل امن شهروندان برای بروز آزاد عقاید و رفتارهای‌شان باشد، از این تاریخ به بعد، شهروندان به دنبال رهایی از قیودی هستند که برای هزاران سال عقاید و رفتارهای‌شان را در فضای شهری محدود کرده است. به بیان دیگر، شهروندان به دنبال از بین بردن تضاد بین خانواده و فضای شهری هستند، زیرا بی‌معنا بودن زندگی زیر نقاب بر آنها آشکار شده است.

اگر نگاهی دقیق‌تر به عاملیت انسان معاصر در شهر و خانواده بیندازیم با دو نکته رو‌به‌رو می‌شویم. در شهر، از شار مادی تا کلان‌شهر جمهوری اسلامی فضای شهری برای هزاران سال در خدمت خواسته‌ها و امیال حکومت (مردان) بوده است. ولی، از شهریور ۱۴۰۱ به بعد این امر قابل ادامه نیست؛ زیرا نوع رابطه بین شهروند و حکومت تغییر کرده است. اگر تا پیش از شهریور ۱۴۰۱ حکومت‌های مختلف سعی می‌کردند در نقش کارفرمای شهروند ظاهر شوند، پس از این تاریخ چنین رابطه‌ای بی‌معنا است، زیرا شهروند پذیرای چنین رابطه‌ای نیست. در مقابل، شهروند خواهان حکومتی است که کارگزار او بوده و مجری خواسته‌هایش باشد.

این تغییر پارادایم بدین معنا است که عاملیت اصلی در فضای شهری با شهروند است نه حاکم. شهروند است که تصمیم می‌گیرد چگونه در فضای شهری ظهور و بروز یابد و حکومت تسهیل‌گر این خواست است. از سوی دیگر نیز، تسلط هزاران‌ساله مردان بر خانواده ایرانی به پایان خود رسیده است. اگر پیشتر، مردان خانواده پیش از حکومت ظهور و بروز دیگر اعضای خانواده (زنان و کودکان) را در فضای شهری کنترل می‌کردند، چنین امری در ایران امروز معنایی ندارد. مانند رابطه حکومت با شهروند، رابطه مردان با اعضای خانواده نیز تغییر کرده است. مردان دیگر نه کارفرمای خانواده، بلکه کارگزار آن هستند.

در چنین شرایطی، اگر به تغییرات الگوی خانواده در ایران معاصر نگاهی بیندازیم، در می‌یابیم که با چهار موج از تحولات در الگوی خانواده، با محوریت خواست‌های زنان، در ۳۰ سال اخیر روبه‌رو هستیم:

۱- دهه ۷۰، که نمایانگر تمنای زنان برای فرصت برابر آموزشی است (میزان قبولی دختران در دانشگاه‌ها).

 ۲- دهه ۸۰، که نمایانگر تمنای زنان برای رسیدن به حقوق برابر در خانواده است (کمپین یک میلیون امضا).

 ۳- دهه ۹۰، که نمایانگر تمنای زنان برای رسیدن به فرصت برابر شغلی در بازار کار است (افزایش جمعیت نیروی کار زنان).

 ۴- و سرانجام آغاز قرن جدید، که نمایانگر تمنای زنان برای رسیدن به حقوق برابر در عرصه عمومی/ مدنی است (جنبش زن، زندگی، آزادی).

این تحولات حاکی از بروز طیف وسیعی از خواسته‌ها در خانواده بوده که پیش از آن سابقه نداشته است، خواسته‌هایی که مرز‌های عرصه خصوصی (خانواده) را درنوردیده و به دنبال تسخیر عرصه عمومی (فضای شهری) است. در نتیجه، محوریت زن در این تغییرات سبب شده است تا نقش «دیگری» در فضای شهری متولد شود. دیگری که می‌خواهد بر مبنای اصول خود به عنوان یک انسان آزاد، نه اصول تحمیلی مردان (و حکومت)، در عرصه عمومی حضور یابد و از حقوقی برابر بهره‌مند باشد.

حال اگر ابعادی شهری این تحولات را مورد واکاوی قرار دهیم، با این حقیقت روبه‌رو می‌شویم که فضای شهری در شهر ایرانی در فرآیند گذار از فضای شهری اختصاصی (Exclusive) به فضای شهری فراگیر (Inclusive) است، فرآیندی که از شهریور ۱۴۰۱ آغاز شده است و شتابان به سوی آینده می‌رود. این گذار، پیامد‌های پیش‌بینی نشده‌ای را در شهر ایرانی به دنبال دارد که نیاز است خود را برای آن آماده کنیم. نخست، تغییر جایگاه زن از نقش خانه‌داری در خانواده به نقش فعال در فضای شهری است، این تحول سبب می‌شود تا زنان بیش از پیش در عرصه عمومی حضور یابند و نیاز‌های جدیدی را مطرح کنند.

از این رو، ملاحظات طراحی و برنامه‌ریزی فضای شهری تنها نمی‌تواند بر اساس نیاز‌های مردان صورت بگیرد، بلکه لازم است تا با باز تعریف نقش کاربر در پروژه‌های خود پرداخته و ملاحظات زنان را نیز مد نظر قرار دهند. به عنوان مثال، کیفیت امنیت فضای شهری بیش از کیفیات زیبایی‌شناسی برای زنان اهمیت دارد، از این رو، انتظار می‌رود تا با ابزار‌های مختلف مانند افزایش روشنایی معابر، ایجاد فعالیت‌های شبانه... این کیفیت ارتقا یابد.

پیامد بعدی، تغییر رویکرد خانواده در برابر خواسته‌های جدید زنان است. اگر پیشتر، خانواده به عنوان مکانیسم کنترل‌گر و همسان‌ساز زن در فضای شهری نقش‌آفرینی می‌کرد، حال تبدیل به مشوق اصلی عصیان زنان علیه نظم یکسان‌ساز در فضای شهری شده است. این امر سبب می‌شود تا هر تلاشی از جانب نظم یکسان‌ساز در فضای شهری، چه در کوتاه‌مدت و چه در بلندمدت، به شکست بینجامد، زیرا شعله عصیان زنان همواره در داخل خانواده روشن می‌ماند و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. اگر نگاهی به اعمال نظم یکسان‌ساز در فضای شهری پس از شهریور ۱۴۰۱ بیندازیم، متوجه می‌شویم که دستاورد آن دقیقا «هیچ» بوده است.

توجه به این نکته ضرور است که عصیان علیه نظم یکسان‌ساز به معنای آن است که ما با یک الگو از زن در فضای شهری روبه‌رو نیستیم، بلکه با الگو‌های متفاوتی روبه‌رو هستیم (از باحجاب تا بی‌حجاب، از خانه‌دار تا شاغل، از متدین تا سکولار، ...)، که لازم است به نیاز‌های آنها توجه شود. از زن میانسالی که در جست‌وجوی محرمیت در فضای شهری است تا دختران جوانی که در جست‌وجوی شادی در همان فضا هستند، همگی باید این فرصت را داشته باشند تا پاسخ به نیازشان را در فضای شهری بیابند. اگر این امکان فراهم نشود فضای شهری دایما در معرض ناپایداری و تنش مداوم خواهد بود.

از سوی دیگر، این تغییرات به معنای تغییر مفهوم خانه در شهر است. اگر تا پیش از این، مرز مشخصی بین خانه و جهان خارج از آن وجود داشت (به‌خصوص برای زنان) این مرز در ایران امروز شکسته شده است. دورکاری، کلاس‌های آنلاین، ملاقات‌های دیجیتالی... به معنای درآمیختن عرصه خصوصی خانواده با عرصه عمومی فضای شهری است. به عبارت دیگر، با بازتعریف خانه، عرصه عمومی و خصوصی پذیرای فرصت نوع دیگری از تعامل اجتماعی را به شهروندان، به خصوص زنان، داده است که پیش از این در تاریخ شهر ایرانی سابقه نداشته است. پیامد آخر نیز به فرآیند طراحی باز می‌گردد.

با توجه به آنچه که در سطور بالا ذکر شد، طراحان و برنامه‌ریزان شهری با یک نوع کاربر رو‌به‌رو نیستند، بلکه باید پاسخگوی طیفی از کاربران و نیاز‌های جدید بوده که در مواردی متضاد هستند. تحت این شرایط، فرآیند طراحی عرصه خصوصی (خانه) و عرصه عمومی (فضای شهری) نیاز به بازنگری دارد، زیرا تنها یک نفر عامرانه نمی‌تواند برای این خواست‌ها تصمیم بگیرد، بلکه نیاز به مشارکت کاربران در فرآیند طراحی و برنامه‌ریزی است تا بتوان به راه‌حلی رسید که پاسخگوی این گستره وسیع از نیاز‌های کاربران باشد.

ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که نظم موجود شهر ایرانی با کج کارکردی شدیدی روبه‌رو است، زیرا دیگر نمی‌تواند مانند گذشته (۱۴۰۲-۱۳۰۴) رابطه بین زن و فضای شهری را مدیریت کند. پس از شهریور ۱۴۰۱، با صعود جایگاه شهروند به کارفرما و فرود حکومت به جایگاه کارگزار، شهروندان به دنبال رهایی از قید و بند‌های یکسان‌ساز هستند تا بتوانند آنگونه که می‌خواهند در عرصه خصوصی و عمومی حضور یابند.

اما نظم موجود پاسخی برای این خواست جدید ندارد، از این رو تبدیل به عنصر اصلی بی‌ثباتی نظم اجتماعی در شهر ایرانی شده است. پس، برای گذار از این نظم ناکارآمد به یک نظم پایدار لازم است تا به شناخت دقیقی از تغییر نقش زن در خانواده/جامعه و تاثیر آن بر فضای شهری برسیم. این شناخت یک فرآیند زمان‌بر بوده و به سرعت امکان‌پذیر نیست، ولی این نکته را به قطعیت می‌توان گفت که شناختی کمک‌کننده خواهد بود که به تبیین مفهوم «پذیرش دیگری» (زن و طیف‌های گوناگون آن) در عرصه خصوصی و عمومی بپردازد. هر شناخت دیگری تنها سبب بی‌ثباتی بیشتر شهر ایرانی شده و به زوال فضای شهری منتهی می‌شود.

سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: