پسر کرجی فرشته نجات بیماران شد

پسر کرجی فرشته نجات بیماران شد
خانواده نوجوان کرجی که دچار مرگ مغزی شده بود، با اهدای اعضای بدن او به یک دختر نوجوان و ۳مرد فرصت زندگی دوباره دادند.
کد خبر: ۴۰۴۷۸
|
۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۹

این دانش‌آموز پایه هشتم که محمدرضا رجب‌نیا نام داشت، بعداز ظهر روز ۲۸آبان امسال در حادثه‌ای عجیب دچار مرگ مغزی شد.

رشید رجب‌زاده، پدر محمدرضا به همشهری می‌گوید: پسرم مدتی بود که وقتی به پیاده‌روی می‌رفت، دچار نفس‌تنگی می‌شد، اما مشکل جدی‌ای نبود. با این حال به بیمارستان مراجعه کرده بودیم و پسرم تحت مراقبت بود تا اینکه آن اتفاق افتاد.

او درباره روز حادثه توضیح می‌دهد: آن روز محمدرضا نزد دوستانش رفته بود که در راه برگشت به خانه در تاکسی حالش بد شد. مسافران دیگر با دیدن وضعیت پسرم او را پیاده کردند و روی زمین خواباندند تا بتواند نفس بکشد و اورژانس خبر کردند. تکنیسین اورژانس تلفنی نکات لازم را به آنها آموزش داده بود و یکی از مسافران نیز با ماساژ قلبی توانسته بود ضربان قلبش را بازگرداند. بعد از رسیدن اورژانس پسرم را به بیمارستان منتقل کردند و ما تا چند ساعت بعد از این ماجرا خبر نداشتیم.

او ادامه می‌دهد: وقتی چند ساعت گذشت و از پسرم خبری نشد، نگران شدیم و به‌دنبالش گشتیم. کمی بعد یکی از دوستانم عکسی از محمدرضا درحالی‌که روی زمین افتاده بود، برایم فرستاد و گفت که به بیمارستان شهید سلیمانی فردیس برو ومحمدرضا را آنجا پیدا خواهی کرد. بعدا متوجه شدم یکی از شاهدان حادثه محمدرضا را شناخته و زمانی که بقیه در حال نجات او بودند، آن عکس را برای دوستم فرستاده تا به من خبر بدهد.

رجب‌زاده می‌گوید: با دیدن عکس محمدرضا دنیا روی سرم خراب شد. همراه دخترم به‌سرعت خود را به بیمارستان رساندیم. وارد اورژانس که شدیم، او را روی تخت دیدم که خوابیده بود. محمدرضا فقط ضربان داشت و همان‌جا پزشکان به ما اعلام کردند که او در تاکسی به‌دلیل نارسایی تنفسی دچار مرگ مغزی شده و فقط قلبش ضربان دارد.

پسر کرجی فرشته نجات بیماران شد

اهدای عضو

مرگ مغزی محمدرضا شوک بزرگی به خانواده او وارد کرد. با این حال وقتی پزشکان درخواست کردند تا برای اهدای اعضای بدن او رضایت دهند، این کار را از صمیم قلب انجام دادند.

پدر محمدرضا می‌گوید: می‌دانستم که دیگر پسرم برنمی‌گردد. رفتن او داغ بزرگی بر دل من و بقیه اعضای خانواده گذاشت، اما نمی‌خواستم رفتنش بی‌هدف باشد. دلم می‌خواست اسم پسرم سال‌ها ماندگار شود و برای همین رضایت دادم که اعضای بدنش اهدا شود.

به این ترتیب، یک روز به همراه خانواده به بیمارستان رفتیم و برای آخرین بار پسرم را که روی تخت بیمارستان بود، دیدیم و از او خداحافظی کردیم. آن روز چهره محمدرضا آرام بود. انگار خودش هم راضی بود. بعد از خداحافظی، او را به اتاق عمل بردند و اعضای قابل پیوند بدنش را جدا کردند و پس از آن پیکر پسرم را به خاک سپردیم.

با رضایت خانواده این پسر نوجوان، اعضای بدنش ازجمله کلیه‌ها و کبد او به دختری ۱۷ساله، و ۳مرد ۲۲، ۲۷ و ۴۷ساله پیوند زده شد تا آنها فرصت دوباره برای زندگی داشته باشند.

پدر محمدرضا می‌گوید:خوشحالیم که اعضای بدن پسرمان زنده‌اند و زندگی بخشیده‌اند.

tags # بیماری
سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: