ایران که نیابتی هایش با استفاده از نقاط قوت خود دست به حمله میزنند و برنامه هستهای اش هم ناگهان احیا شده، چالشهای تازهای را برای غرب پدید میآورد و این بار، روسیه و چین هم در کنارش هستند.
به گزارش خبرآنلاین روزنامه نیویورک تایمز در مقالهای به قلم دیوید سانگر و استیون ارلانگر نوشت:
بایدن و دستیارانش در تابستان گذشته به این باور رسیده بودند که امکان منازعه با ایران و نیابتی هایش محدود شده است. آنها در پی گفتگوهایی محرمانه، توافقی را به سرانجام رساندند که به آزادی پنج زندانی آمریکای در برابر شش میلیارد دلار از داراییهای مسدودشده ایران و آزادی چند زندانی ایرانی انجامید. در آن زمان، به نظر میرسید که پیکارجویانی که ایران آنها را از نظر مالی و تسلیحاتی حمایت میکند، نسبتا آرام هستند. حتی ایران، روند غنی سازی اورانیوم را کُند کرد و پیشرفت به سوی سلاح هستهای را به تاخیر انداخت.
حمله هفتم اکتبر حماس و واکنش سخت اسراییل، همه اینها را دگرگون کرد. اکنون مقامهای آمریکایی و اسراییلی و حدود ده کشور دیگر که در تلاش برای حفظ جریان تجارت از دریای سرخ گردهم آمده اند، با یک ایران پرخاشگر تازه روبرو هستند. گروههای نیابتی تهران، پس از دهها حملهای که از دریای سرخ تا لبنان و عراق را در بر میگرفت، هفته گذشته دو بار مستقیما با نیروهای آمریکایی درگیر شدند و واشنگتن آشکارا تهدید کرد که چنانچه این خشونتها متوقف نشود، از حملات هوایی استفاده خواهد کرد.
در این میان برنامه هستهای ایران هم ناگهان سرعت گرفته است، هرچند دولت بایدن چندان بحثی در این باره نمیکند. سازمان بین المللی انرژی هستهای اواخر دسامبر اعلام کرد که ایران سیر غنی سازی اورانیومِ نزدیک به درجه مورد نیاز برای بمب هستهای را سه برابر کرده است. بیشترِ برآوردها میگویند که ایران اکنون از سوخت لازم برای سه بمب هستهای برخوردار است و مقامهای اطلاعاتی آمریکا بر این باورند که غنی سازی بالاتر برای تولید سوخت بمب هسته ای، تنها چند هفته زمان میخواهد.
نیکولاس دو ریویره Nicolas de Rivière، یک دیپلمات ارشد فرانسوی که عمیقا در گفتگوهای مربوط به توافق هستهای ۲۰۱۵ مشارکت داشت میگوید: "ما به نقطه اول بازگشته ایم. "
در مجموع، از زمان گروگانگیری آمریکاییها در سال ۱۹۷۹، پویشِ با ایران، اکنون از هر دوره دیگری پیچیدهتر است. مقامهای اطلاعاتی آمریکایی و اروپایی میگویند که باور ندارند که ایران خواهان یک درگیری مستقیم با آمریکا یا اسراییل باشد، چرا که میداند پایان خوشی نخواهد داشت. اما به نظر میرسد که تهران بیشتر تمایل دارد تا حملاتی را سامان دهد و در حال هماهنگی برای هدف گرفتن پایگاه آمریکاییها و کشتیهایی است که کالا و سوخت را منتقل میکنند. همزمان تلاش دارد که توانمندی هستهای خود را به آستانه برساند.
آنچه این مشکل را پیچیدهتر میکند، گسترش شدید دایره کمک ایران به روسیه است. جریان محدودی که با ارسال پهپادهای شاهد برای بکارگیری در جنگ علیه اوکراین به راه افتاد، اکنون به یک سیل تبدیل شده و مقامهای اطلاعاتی آمریکا باور دارند که، ایران به رغم همه هشدارها، آماده ارسال موشکهای برد کوتاه برای بکارگیری علیه اوکراین میشود، آنهم درست در شرایطی که کی یف، با کمبود دفاع هوایی و گلولههای توپ دست به گریبان است.
این چرخش، نشاندهندهی یک تحول ناگهانی در پویش قدرت است: از زمان حمله روسیه به اوکراین، ایران دیگر خود را در انزوا نمیبیند. ناگهان، ایران در نوعی اتحاد، هم با مسکو و هم پکن قرار گرفته، یعنی دو عضو شورای امنیت سازمان ملل که در همین گذشته نزدیک، در کنار واشنگتن برای محدود کردن برنامه هستهای ایران تلاش میکردند. اکنون، توافق برجام که پنج سال پیش توسط رئیسجمهور وقت، دونالد ترامپ، پایان یافت، مرده است و ناگهان ایران، دو قدرت بزرگ را نه تنها به عنوان متحدان خود، بلکه به عنوان مشتریانی که تحریمها را دور میزنند، دارد.
صنم وکیلی، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در اندیشکده چاتام هاوس میگوید: "درک من این است که ایران، جایگیری خوبی کرده و توانسته آمریکا و منافع آن در خاورمیانه را کیش مات کند. ایران در تمام مرزها فعال است، در برابر هرگونه تغییر داخلی مقاومت میکند، در حالی که غنیسازی اورانیوم را در سطوح بسیار نگرانکنندهای انجام میدهد. "
برخی تحلیلگران معتقدند که آن توافق نانوشته میان تهران و واشنگتن، یک آرامش موقت و فریبنده بود. سوزان مالونی Suzanne Maloney، مدیر برنامه سیاست خارجی در مؤسسه بروکینگز و کارشناس مسائل ایران میگوید: "آن توافق یک گام نومیدانه بود که امید داشتند آرامش منطقه را تا زمان انتخابات آمریکا حفظ کند. "
مقامهای اطلاعاتی آمریکا میگویند که ایران حمله حماس به اسرائیل را کلید نزد و حتی ممکن است از آن اطلاعی هم نداشت. احتمالا حماس نگران بوده که خبر حمله از طریق ایران فاش شود، چرا که سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل و غرب به شدت در ایران نفوذ کردهاند.
اما به محض آغاز جنگ علیه حماس، نیروهای نیابتی ایران حملات خود را آغاز کردند. با این حال، نشانههای قابل توجهی وجود داشت که نشان میداد ایران، که با مشکلات داخلی خود روبرو است، خواستار محدود کردن درگیریهاست. در ابتدا، کابینه جنگی اسرائیل در مورد ضربه پیشگیرانه به حزبالله در لبنان بحث کرد و به آمریکاییها گفت که حمله به اسرائیل قریبالوقوع است و این بخشی از یک طرح ایرانی برای حمله همه جانبه به اسرائیل است. اما مشاوران آقای بایدن مقاومت کردند و با این استدلال که ارزیابی اسرائیل اشتباه است، از حمله به حزب الله جلوگیری کردند. آنها باور دارند که موفق به جلوگیری از — یا دستکم به تأخیر انداختن — یک جنگ گستردهتر شدهاند.
در روزهای اخیر، تهدید یک جنگ با حزبالله دوباره مطرح شده است. این گروه دهها راکت را در روزهای جمعه و شنبه به یک پاسگاه نظامی اسرائیلی شلیک کرد و آن را "واکنش اولیه" به کشته شدن رهبر ارشد حماس، صالح العاروری، خواند.
پنتاگون در حال تکمیل جزییات برنامههای خود برای چگونگی هدف قرار دادن سایتهای پرتاب حوثیها در یمن است و مقامهای آمریکایی در هشداری قاطع با هدف بازدارندگی حوثیها اعلام کرده اند که احتمالاً نوعی حمله به داراییهای حوثیها در یمن هم به محض وقوع حملهی دیگری انجام خواهد گرفت.
جیمز جی. استاوریدیس، یک دریادار بازنشسته آمریکایی میگوید: "در این نقطه، یک پاسخ نظامی قابل توجه علیه حوثی ها، ضرورت دارد. تجربه ما با دزدان دریایی سومالی در سالها پیش نشان میدهد که نمیتوانید فقط دفاع کنید؛ باید به ساحل بروید تا چنین مشکلی را حل کنید. این تنها راهی است که ایران پیام را دریافت خواهد کرد. " او میگوید: "این ایده که ما فقط قرار است دریای سرخ، به اندازه کالیفرنیا را، با شش دستگاه خودروی پلیس - منظور کشتیهای ما در آنجا -" گشت زنی کنیم، یک ایده غیرواقع بینانه است. "
بایدن با انتخابهای دشواری روبرو است. او از خاورمیانه عقبنشینی کرد تا بر رقابت با چین و بازدارندگی آن تمرکز کند. اکنون او دوباره به این منطقه کشیده شده است. هاگ لوآت Hugh Lovatt، کارشناس خاورمیانه در شورای اروپایی روابط خارجی، میگوید: "آمریکا یک ماتریس بازدارندگی ایجاد کرده و علامت میدهد که علاقهای به جنگ منطقهای ندارد، اما آماده است تا در پاسخ به تحریکات ایران مداخله کند، اما حضور ناوهای آمریکایی و نیروهای نظامی، واشنگتن را بیشتر در معرض درگیری قرار میدهد. " وی میگوید: "بنابراین این ماتریسِ بازدارندگی میتواند عاملی برای تشدید تنشها باشد. "
بر فراز تمامی این تنشهای احتمالی، آینده برنامه هستهای ایران با پتانسیل طولانیمدت برای رویارویی مستقیم با غرب سایه افکنده است. سالها گفتگوی دیپلماتیک، اقدامات مخفیانه برای از کار انداختن سانتریفیوژهای هستهای ایران و ترور دانشمندان ایرانی توسط اسرائیل، همه متمرکز بر یک هدف بودهاند: افزایش زمان لازم برای ایران برای تهیه سوخت یک بمب هسته ای. وقتی توافق ۲۰۱۵ به دست آمد، این زمانبندی، به گفته آنها، بیش از یک سال بود.
امروزه، همانطور که نیکولاس دو ریویره، که اکنون سفیر فرانسه در سازمان ملل است، توجه میدهد "ما در مورد چند هفته یا همین حدود صحبت میکنیم"، وضعیتی که در سالهای قبل، قطعاً بحرانی را دامن میزد. (البته، تبدیل این سوخت به یک بمب عملیاتی، احتمالاً یک سال یا بیشتر طول میکشد، که زمان بیشتری را برای واکنش غرب فراهم میکند.)
مقامهای آمریکایی در گفتگوهای خصوصی اذعان میکنند که دولت بایدن کمتر اظهارنظری میکند چرا که گزینههایش بسیار محدود است. با توجه به اینکه ایران به روسیه سلاح میفرستد و نفت را به چین میفروشد، شانسی برای اقدام شورای امنیت وجود ندارد. همچنین، دستیاران بایدن علاقهای به احیای توافق ۲۰۱۵ ندارند، زیرا شروط این توافق، اکنون منسوخ شده و همانطور که در ابتدا مذاکره شده بود، برجام به ایران اجازه میدهد از سال ۲۰۳۰ به هر مقدار که بخواهد سوخت تولید کند.
مالونی میگوید: "ایران غنیسازی میکند، چون میتواند. هدف آنها همیشه این بوده که زیر فشار صبر کنند و گزینه ساخت سلاحهای هستهای را فراهم آورند. "