زیسان: از زمانهای قدیم از سم برای کشتن استفاده میشده است. سمومی که به راحتی در طبیعت در دسترس هستند، اغلب میتوانند به درون بدن انسان راه پیدا کنند و به اشتباه به عنوان حشرات گوارشی یا آلرژن تلقی میشوند.
افسانهها حاکی از آن است که شاه مهرداد ششم یا میتریدات (Mithridate))، که از سال ۱۲۰ تا ۶۳ قبل از میلاد در شمال آناتولی حکومت میکرد، چنان از مسموم شدن میترسید که با مصرف دوزهای کمی از سموم متعدد در طول زمان، برای خود مصونیت ایجاد کرده بود. امروزه این عمل به نام او به «میتریداتیسم» معروف است. ناگفته نماند که این کار از نظر پزشکی توصیه نمیشود.
مسمومیتهای موجود در این فهرست شامل یک داستان معروف از یونان باستان، یک مورد بدنام که ظاهراً سم بر او کارساز نبود و یک حادثه به نسبت جدید که در آن خودکشی یک جنایتکار جنگی در سراسر جهان به صورت زنده پخش شد، هستند.
در سال ۳۹۹ قبل از میلاد، دولت آتن، سقراط فیلسوف را محاکمه کرد. اتهامات او، فاسد کردن جوانان و امتناع از به رسمیت شناختن خدایان دولت شهر یونان عنوان شد.
سقراط مجرم شناخته شد و به جای انکار عقایدش، حکم اعدام خود را پذیرفت. گزارشهای معاصر میگویند این فیلسوف تقریباً ۷۰ ساله با نوشیدن سمی که مورخان به طور سنتی آن را شوکران میدانند، خود را کشت. دو قرن بعد، هنرمند فرانسوی ژاک لوئیس دیوید این مسمومیت معروف را در نقاشی خود در سال ۱۷۸۷ با عنوان «مرگ سقراط» به تصویر کشید.
در سال ۱۵۱۳، خوان پونسه د لئون (Juan Ponce de León)، فاتح اسپانیایی، یک گروه را در فلوریدا کنونی رهبری کرد و ظاهراً در جستجوی افسانهای به نام چشمه جوانی بود. تلاش او برای استعمار این قلمرو برای اسپانیا زمانی پایان یافت که مردم بومی کالوسا به او و مهاجمان دیگرش حمله کردند.
گزارش شده است که یکی از اعضای کالوسا (یک گروه از سرخپوستان بومی آمریکا) با یک تیر آغشته به شیره سفید درخت مانچینیل (Manchineel)، معروف به سیبچه مرگ، که برای انسان بسیار سمی است به پونسه د لئون شلیک کرد.
یک تماس کوچک پوست با شیره این این درخت میتواند تاولهای دردناکی ایجاد کند، در حالی که یک لقمه از میوه آن میتواند کشنده باشد. مهاجمان پونسه د لئون و گروهش را به سمت کوبا راهی کردند، اما او وسط راه بر اثر جراحات جانش را از دست داد.
چارلز فرانسیس هال (Charles Francis Hall) آمریکایی یک کاشف قطب شمال و فرمانده مشترک یک گروه اکتشافی بود، گروهی که تلاشی ناموفق برای رسیدن به قطب شمال را تجربه کرد.
در اواخر اکتبر ۱۸۷۱ هال شروع به شکایت از مشکلات گوارشی و سایر مشکلات سلامتی کرد و اعضای گروهش را به مسمومیتکردن خودش متهم کرد. دو هفته بعد، او در کابین خود درگذشت.
در دهه ۱۹۶۰، محققان بدن او را کالبد شکافی کردند و مقادیر بالای آرسنیک را در قسمتهایی از موها و ناخنهای او که در دو هفته آخر زندگی رشد کرده بود، پیدا کردند که نشان میدهد شک هال درست بوده است. با این حال، هویت فردی که او را مسموم کرده همچنان یک راز باقی مانده است.
گوانگسو (Guangxu) در سال ۱۸۷۵، وقتی چهارسال بیشتر نداشت، امپراتور سلسله چینگ شد؛ آخرین سلسله امپراتوری که بر چین حکومت کرد. کودتای ۱۸۹۸ عملاً او را از قدرت برکنار کرد و او را در حصر خانگی قرار داد و باعث شد او بقیه عمرش را در آنجا بگذراند.
گوانگسو در سال ۱۹۰۸ در سن ۳۷ سالگی و پس از یک دهه حبس خانگی، درگذشت. بسیاری مرگ طبیعی او را باور نکردند و اعتقاد داشتند که او با مسمومیت به قتل رسیده است، اما سوابق امپراتوری نشان میدهد که او به مرگ طبیعی درگذشت.
تا اینکه در سال ۲۰۰۸، یک قرن پس از مرگ گوانگسو، محققان مدرن فاش کردند که این شایعات درست است: بررسیهای بدن او نشان داد که حاوی مقادیر بسیار بالایی آرسنیک است. این مورد هم همانند مرگ «هال کاشف آمریکایی»، در هالهای از ابهام مانده و کسی که او را مسموم کرد هرگز معرفی نشد.
گریگوری راسپوتین (Grigori Rasputin)، عارف جنجالی روسی، نه تنها به دلیل مسمومشدن، بلکه به دلیل زنده ماندن از این مسمومیت، شهرت زیادی بهدست آورد.
راسپوتین یک دهقان بیسواد بود که به خاطر رفتارهای غیرعادی خود شناخته میشد. با این حال او توانست با تزار نیکلاس دوم و خانوادهاش، آخرین خانواده امپراتوری که قبل از انقلاب در سال ۱۹۱۷ بر روسیه حکومت کردند، رابطه نزدیک برقرار کند.
در دسامبر ۱۹۱۶، شاهزاده فلیکس یوسوپوف و همکارانش برای کشتن راسپوتین با سرو غذا و نوشیدنی حاوی سیانید پتاسیم نقشه ریختند. اما او از این سم مرگبار به طرز حیرتانگیزی جان سالم به در برد.
در نهایت وقتی به نظر نمیرسید که سم بتواند راسپوتین را از بین ببرد، یوسوپوف و توطئهگرانش به این جادوگر جنجالی کاخ تزار، تیراندازی و او را در رودخانهای غرق کردند.
شرح یوسوپوف از وقایع کمک کرد تا راسپوتین به شخصیتی افسانهای تبدیل شود و نظریههای متعددی در مورد چگونگی جان سالم به در بردن او از مسمومیت ایجاد کرد.
استپان باندرا (Stepan Bandera)، مبارز ملیگرای برجسته اوکراینی، در دهه ۱۹۳۰ به دلیل دست داشتن در ترور یک مقام لهستانی به زندان رفت. باندرا که در سال ۱۹۳۹ پس از حمله آلمان به لهستان از زندان آزاد گشت، با نازیها متحد شد. نازیهایی که در مورد یهودستیزی و مخالفت او با اتحاد جماهیر شوروی شریک بودند.
باندرا در سال ۱۹۵۹ در آلمان غربی درگذشت و در ابتدا پلیس مونیخ مشکوک شد که او با سیانور خودکشی کرده است. با این حال، زمانی که «بوهدان استاشینسکی» مامور KGB دو سال بعد به آلمان غربی فرار کرد، اعتراف کرد که باندرا را با شلیک گاز سیانور به صورتش با یک تپانچه بادی کشته است. استاشینسکی در آن عملیات برای محافظت از خود ماسک گاز پوشیده بود.
در نوامبر ۲۰۱۷، اسلوبودان پرالژاک (Slobodan Praljak)، فرمانده سابق ارتش کروات بوسنیایی در مقابل دادگاه سازمان ملل در لاهه ایستاد تا به حکم ۲۰ سال زندان خود برای جنایات جنگی اعتراض کند. هنگامی که قاضی حکم او را تایید کرد، پرالژاک اعلام کرد که جنایتکار جنگی نیست و سپس به سرعت چیزی از یک شیشه کوچک که به همراه خود داشت را نوشید.
او سپس به دادگاه که در بهت فرو رفته بود اعلام کرد که همینجا و مقابل چشم قضات و حاضران در دادگاه زهر خورده است. همه شوکه شدند.
پرالیاک ساعاتی بعد در بیمارستان درگذشت، اما ویدیوی مصرف سم خوردن او در دادگاه پخش شد. فیلم خودکشی پرالجاک در فضای مجازی به سرعت بازنشر شد و جنجالهای زیادی را به راه انداخت.
تحقیقات نشان داد که او خود را با سیانید پتاسیم مسموم کرده است. سرویس دادستانی عمومی لاهه هرگز مشخص نکرد که پرالیاک که در آن زمان در بازداشتگاه سازمان ملل زندانی بود چگونه این سم را به دست آورده است.