حمید پورمحمدی با نام اصلی حمید پورمحمدی گل سفیدی رییس سازمان برنامه و بودجه شد.
این سازمان که مغز متفکر سیاستگذاری اقتصادی ایران است و تدوین و اجرای بودجههای سنواتی و البته برنامههای توسعهای را عهدهدار است، از نظر بسیاری از کارشناسان مهمترین دستگاه اجرایی کشور تلقی میشود.
حمید پورمحمدی پیش از این نیز در سازمان برنامه و بودجه، وزارت امور اقتصادی و دارایی و حتی بانک مرکزی دارای سمت بوده است.
همکاران وی در سازمان برنامه و بودجه میگویند او نسبتی به حجت الاسلام مصطفی پورمحمدی ندارد. مصطفی پورمحمدی هر چند در قم متولد شده است، اما اصالتا اهل رفسنجان است در حالی که حمید پورمحمدی گل سفیدی اهل استان چهارمحال و بختیاری است.
سید حمید پورمحمدی گلسفیدی سال ۱۳۴۶ در چهارمحال و بختیاری به دنیا آمده است و از سال ۱۳۶۸ فعالیت خود را به عنوان کارشناس حقوقی معاون اداره کل وزارت جهاد سازندگی (سازمان امور عشایر) اغاز کرد.
از اواسط دهه هشتاد پورمحمدی به سمتهایی بالاتر در سطح معاونت در وزارت امور اقتصادی و دارایی رسید و در زمان فعالیت دولت محمود احمدینژاد تا قائم مقامی بانک مرکزی نیز پیش رفت. او در اوایل دهه هشتاد به عنوان معاون امور بانکی و بیمهای وزارت امور اقتصادی و دارایی منصوب شد. در دولت اول محمود احمدینژاد، پس از آنکه دانش جعفری از سمت خود به عنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی استعفا داد و حسین صمصامی به عنوان سرپرست به ین وزارتخانه رفت، طرحی تازه در دستور کار قرار گرفت که موقعیت پورمحمدی را در این وزارتخانه متزلزل ساخت.
صمصامی طرح ادغام همه بانکها را در دستور کار قرار داد که با مخالفت برخی کارشناسان وزارت اقتصاد از جمله پورمحمدی مواجه شد. صمصامی بعد از ایستادگی پورمحمدی بر نظر خود وی را از وزارت اقتصاد اخراج کرد. پس از این اتفاق طهماسب مظاهری، رییس کل وقت بانک مرکزی او را به عنوان مشاور عالی خود منصوب کرد. بعد از معرفی نشدن صمصامی به مجلس برای کسب سمت وزیر اقتصاد، پورمحمدی با دعوت و دستور رئیسجمهور و حکم وزیر جدید اقتصاد یعنی شمس الدین حسینی دوباره به وزارت اقتصاد برگشت.
حمید پورمحمدی البته در سال ۱۳۹۰، در حالی که قائم مقام بانک مرکزی بود، پس از کشف سوء استفاده مالی موسوم به سه هزار میلیارد تومانی از سوی قوه قضاییه دستگیر شد و مدتی را در بازداشت گذراند. وی بنا بر اعلام رسانههای ان زمان با قرار وثیقه آزاد شد.
درست در همان روزهای داغ سال ۱۳۹۰، وقتی محمود بهمنی بر صندلی ریاست کلی بانک مرکزی تکیه زده بود، در همایش پولی و بانکی از سوی خبرنگاران با سئوالی در خصوص دستگیری قائم مقامش مواجه شد و ترجیح داد سئوال را با گلایهای آشکار پاسخ دهد و فشارهای تحریمی بر بانک مرکزی را مورد استناد قرار دهد. وی در پاسخ به خبرنگاران از دستگیری پورمحمدی سخت اظهار تاثر و ناراحتی کرده بود و گفته بود: هجمههای وارده به بانک مرکزی بیانصافی است، بانک مرکزی نگران تحریم نیست بلکه نگران هجمههای داخلی است و این بانک را تحت فشار قرار دهند کل نظام با مشکل مواجه میشود.
وی با بیان اینکه فردی سیاسی نیستم ولی باید برخوردها با بانک مرکزی اصولیتر باشد و به دشمنان دست آویزی ندهیم، از رسانهها در برخورد با اخلال در شبکه بانکی انتقاد کرد و گفت: ایران هم اکنون با محدودیتهای بین المللی مواجه است و باید این امر را مد نظر قرارداد.
سال ۱۴۰۰، وقتی عبدالناصر همتی، با هدف حضور در رقابتهای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، از سمت خود به عنوان رییس کل بانک مرکزی استعفا داد، زمزمههایی در خصوص انتصاب پورمحمدی به ریاست کلی بانک مرکی به گوش رسید. در نهایت چنین اتفاقی رخ نداد. او خود در گفتگویی تاکید کرده بود که پیشنهاد برای حضور وی در جایگاه رییس کلی بانک مرکزی مطرح شده است، اما شخصا این پیشنهاد را نپذیرفته است.
او در جایگاه معاون اقتصادی سازمان برنامه و بودجه از جمله منتقدان تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی بود و در نوزدهم دی ماه، یعنی چند ماه قبل از حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و همچنین اجرای برنامه موسوم به جراحی اقتصادی اعلام کرده بود: با ادامه سیاست ارز ۴۲۰۰ تومانی دولت برای تامین ارز کالاهای اساسی اقدام به خرید از سامانه نیما میکند و این کار منجر به چاپ پول و تحمیل تورم به مردم میشود.
حالا با حکم مسعود پزشکیان، پورمحمدی به عنوان رییس کل بانک مرکزی منصوب شد. پزشکیان در حکم انتصاب رئیس سازمان برنامه و بودجه، پورمحمدی را موظف به تحقق اهداف سند چشم انداز، سیاستهای کلی مصوب مقام معظم رهبری و قانون برنامه توسعه کرده است.
وی که دارای دکترای علوم اقتصادی از دانشگاه تهران بوده و معاون امور اقتصادی و هماهنگی برنامه و بودجه و معاون امور تولیدی سازمان برنامه و بودجه، قائم مقام بانک مرکزی، معاون امور بانکی وزارت اقتصاد و معاون برنامه ریزی و اداری و مالی استانداری چهارمحال و بختیاری از جمله سوابق رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور است.