روز چهارم محرم به نام کیست و در کربلا چه گذشت؟

روز چهارم محرم به نام کیست و در کربلا چه گذشت؟
روز چهارم محرم الحرام به نام یکی از سرداران شهید کربلا نامگذاری شده است که در ابتدا با لشکر یزیدیان بود، اما توبه کرده و به لشکر امام حسین (ع) پیوست.
کد خبر: ۲۶۷۰۰
|
۱۹ تير ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۹

شب چهارم عزاداری محرم اختصاص به یکی از شهیدان سربلند کربلا یعنی حربن یزید ریاحی دارد. البته این شب را به فرزندان حضرت زینب نیز منسوب کرده‌اند.

چرا سوم ماه محرم به نام حضرت حر نامگذاری شده است؟

حر به سبب توبه و پیوستنش به امام، نزد شیعیان احترام خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن می‌دانند، به همین خاطر شب چهارم محرم را به نام حربن یزید ریاحی نامگذاری نموده اند و در این شب روضه حر ریاحی، نوحه حر ابن یزید ریاحی و... می‌خوانند.

حر بن یزید ریاحی که بود؟

حُرّ بْن یَزید ریاحی، از فرماندهان نظامی کوفه بود که پیش از واقعه عاشورا مأموریت یافت با سپاه هزار نفری، مانع حرکت امام حسین (ع) به سوی کوفه و نیز بازگشت او شود. حر در روز عاشورا، به سپاه امام حسین (ع) پیوست و در دفاع از او جنگید و به شهادت رسید.

دو طفلان حضرت زینب (س)

حضرت زینب (س) در سال ۱۷ ه. ق. با عبدالله بن جعفر طیار ازدواج کرد و دارای پسرانی به نام‌های علی، عون، عباس، محمد؛ و یک دختر به نام ام کلثوم بود. عون و محمد در واقعه عاشورا و در رکاب دایی بزرگوار خود حضرت سیدالشهدا (ع) به شهادت رسیدند.

روز چهارم در کربلا چه گذشت؟

در روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه‌‏السلام تشویق و ترغیب کرد. به دنبال آن ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه که عبارت بودند از: ۱. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛ ۲. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛ ۳. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛ ۴. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر به سپاه عمر بن سعد پیوستند. به‌هم پیوستن این نیرو‌ها از این روز تا عاشورا برقرار بوده است.

در این روز عمر سعد نامه‌ای به عبیدالله زیاد نوشت. در این نامه نوشته بود: «من همین که به کربلا رسیدم، رسولی را فرستادم تا با حسین مذاکره کند و از او بپرسد برای چه آمده است؟ پاسخ او این بود که مردم کوفه نامه نگاشته و از من درخواست آمدن کرده اند و من به درخواست آنان پاسخ گفته ام. اگر اکنون تغییر نظر داده اند بازمی گردم.»

حسان بن فائد بن بکیر العبسی گوید: در هنگام دریافت نامه عمرسعد من نزد عبیدالله بن زیاد بودم، همین که نامه را خواند این شعر را زمزمه کرد: «الان اذعلقت مَخالبُنا به یرجوا النجّاةَ ولاتَ حین مناص... اکنون که پنجه‌های ما در گلوگاه اوست به رهایی می‌اندیشد، اما دیگر گریزگاهی نیست.»

پاسخ عبیدالله زیاد: باری، نامه ات رسید و محتوای آن را دریافتم. همین که جواب را دریافت کردی، از حسین و یارانش برای یزید بن معاویه امیرالمومنین بیعت بگیر تا بیندیشیم چه کنیم. (در برخی مقاتل آمده است: وگرنه سر او و اصحابش را جداکن و بفرست.

عمرسعد با دریافت نامه گفت: می‌دانستم که عبیدالله سلامت و عافیت را نمی‌پذیرد.

ملاقات امام حسین (ع) و عمر بن سعد

امام حسین (ع) قاصدی نزد عمر بن سعد روانه ساخت که می‏ خواهم شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشیم.
 
ابتدا امام (ع) آغاز سخن کرد و فرمود: «ویلک‏ یابن سعد..؛ وای بر تو،‌ای پسر سعد، آیا از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست، هراس نداری؟ ابن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم می ‏ترسم خانه ‏ام را ویران کنند. امام (ع) فرمود: «أنا أبنی‌ها لک‏؛ من آن را برای تو می‏ سازم..».
 
امام فرمود؛ تو را چه می‏ شود! خداوند به زودی در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزی، نخوری»

سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته:
گوناگون