رابین هود تهران به دام افتاد

رابین هود تهران به دام افتاد
سارق عجیب، نقش رابین هود را بازی کرد و پس از دستبرد ۱۰ میلیاردی به خانه همسر سابقش، همه اموالی که به سرقت برده بود را به کودکان کار و کارتن خواب‌ها هدیه داد.
کد خبر: ۲۲۷۵۸
|
۱۳ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۵

یکی از روز‌های فروردین امسال بود که سارقی به خانه زنی جوان دستبرد زد. این زن پولدار در زمینه خرید و فروش تابلو‌های نفیس و گرانقیمت فعالیت داشت که وقتی از سفر بازگشت با تخریب خانه و سرقت اموال قیمتی اش مواجه شد. وی سپس راهی اداره پلیس شد تا ماجرای دستبرد به خانه اش را گزارش کند. این زن توضیح داد: من برای تعطیلات نوروز به سفر خارجی رفته بودم که پس از برگشت متوجه شدم دزد به خانه ام دستبرد زده است. سارق، تمام طلا و جواهراتم که بیش از ۵ میلیارد تومان ارزش داشت را به همراه دسته چک ۲۵ برگی ام و ۱۲ تابلو فرش نفیس و گرانقیمت را به سرقت برده بود. ارزش این تابلو‌ها هم بیش از ۵ میلیارد تومان بود که به شدت متضرر شده ام.

تحقیقات با شکایت این زن شروع شد، اما این پایان ماجرا نبود چرا که پس از چند روز مشخص شد که سارق از چک‌های زن جوان سوء استفاده کرده و با آن مواد غذایی، پوشاک و لوازم التحریر و... خریده است. در یک مورد، سارق به رستورانی در پایتخت رفته و بیش از ۵۰ پرس غذا خریده و در ازای این خرید چک داده بود. همین موضوع زن مالباخته را به دردسر بزرگی انداخته و فروشندگانی که چک دریافت کرده بودند، به دلیل وصول نشدن چک‌ها از زن جوان شکایت کرده بودند.

سارق آشنا

وقتی در ادامه تحقیقات چهره سارقی که برای خرید به رستوران و فروشگاه‌های دیگر مراجعه کرده بود به دست آمد، مشخص شد که وی همسر سابق مالباخته بوده است. زن جوان تا تصویر وی را که در دوربین‌های مداربسته ثبت شده بود، دید، او را شناخت و گفت او رامین شوهر سابقش است که حدود ۵ ماه قبل از وی جدا شده بود. همین کافی بود تا ماموران متهم را در کرج دستگیر کنند. هرچند او در ابتدا منکر سرقت بود، اما وقتی شواهد و مدارک را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و به سرقت از خانه همسر سابقش اعتراف کرد. او انگیزه اش را انتقام جویی دانست نه مشکل مالی. به این ترتیب، سارق شکست خورده در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی تهران قرار گرفت و تحقیقات تکمیلی از وی، زیر نظر قاضی مصطفی تقی زاده بازپرس دادسرای ویژه سرقت ادامه دارد.

انتقام عجیب

سارق متولد سال ۷۰ است و رامین نام دارد. او هدفش از این سرقت، انتقام از همسر سابقش بوده نه به دست آوردن پول. وی پس از سرقت، اموال همسر سابقش را به کودکان کار، افراد بی خانمان، نیازمندان، معتادان و کارتن خواب‌ها بخشیده است. گفتگو با وی را می‌خوانید.

چرا می‌خواستی از همسر سابقت انتقام بگیری؟

چون دیگر مرا نخواست. دیگر عاشق من نبود و اهمیتی به من نمی‌داد در حالیکه ما زندگی خوبی داشتیم. بعد از دو سال که زندگیمان خوب بود و من دلم می‌خواست صاحب فرزند شویم، او ساز جدایی کوک کرد. گفت دیگر مرا نمی‌خواهد و درخواست طلاق داد. چون حق طلاق با او بود، وکیل گرفت و موفق شد به زندگی مان پایان بدهد و مرا حذف کند. این اتفاقات آتش کینه در دلم را روشن کرد و هر لحظه که به زندگی مان فکر می‌کردم، شعله‌های آتش شعله ور‌تر می‌شد. به دنبال راهی بودم تا از او انتقام بگیرم. خودم شکست خورده بودم و دوست داشتم همسرسابقم هم شکست را تجربه کند و زندگیش نابود شود.

حالا چرا سرقت را انتخاب کردی؟

چون هاله همسر سابقم به وسایل خانه اش خیلی اهمیت می‌داد؛ به طلاهایش، به تابلو فرش‌های گرانقیمتش. دلار که بالا رفت، وضع مالی هاله هم از این رو به آن رو شد. چون تابلو‌ها را با قیمت پایین خریده و بعد با فروش بخشی از آن با قیمت بالا به سود خوبی رسیده بود. هرچند خانواده اش هم پولدار بودند و هوایش را داشتند. تنها راهی که فکر می‌کردم به او ضربه وارد می‌شود، سرقت بود. البته خودم هم کار خوبی دارم و نیاز مالی نداشتم. هدفم این بود که به او ضربه بزنم، همین.

اما با چک‌های همسر سابقت، خرید انجام دادی؟

خرید برای خودم نبود. برای کودکان کار و نیازمندان بود. من بیشتر اموالی که سرقت کردم را به نیازمندان بخشیدم تا از مجازات گناهم کم کنم! بخش دیگری از طلا‌ها و تابلو‌ها در خانه ام کشف شده است. طلا‌ها را فروختم و برای کودکان کار، وسیله‌هایی که نیاز داشتند، خریدم. با چک ها، خوراکی و پوشاک خریدم و بین کودکان کار و کارتن خواب‌ها پخش کردم. یک شب رفتم رستوران و برای کودکان کار یک پرس چلوکباب ویژه خریدم!

حتی برایشان لوازم التحریر هم خریدم. حتی یادم است یک شب دیدم چند کارتن خواب در خیابان خوابیده اند. شب سردی بود که من فردای آن روز رفتم برای آنها پتو و بالشت خریدم. با این کار هم به هاله ضربه وارد می‌کردم و همه یک عده نیازمند را خوشحال! راستی یک شب هم مقابل یک بیمارستان چند نفر رادیدم که همراه بیماران بودم. بخشی از طلا‌ها را هم دادم به آنها تا هزینه درمان عزیزانشان را بپردازند. باور کنید یک ریال از این پول را برای خودم بر نداشتم. اما اصلا به اینجای ماجرا که دستگیری بود، فکر نکرده بودم. تصورم این بود که هرگز شناسایی نخواهم شد، اما در نهایت گیر افتادم.

منبع: همشهری آنلاین

سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته:
گوناگون