«ولت پارک»؛ شغل مناسب عشق‌ماشین‌های ساکن تهران

«ولت پارک»؛ شغل مناسب عشق‌ماشین‌های ساکن تهران
شهر تهران پر از حوادث و رویداد‌های عجیب و غریب که گاهی برای مردم این شهر هم باورپذیر نیست!
کد خبر: ۱۹۷۶۳
|
۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۲

شهر تهران پر از حوادث و رویداد‌های عجیب و غریب که گاهی برای مردم این شهر هم باورپذیر نیست! در جدیدترین مورد آن، روزنامه همشهری، از یک پدیده جدید در تهران رونمایی کرده است به نام «ولت پارک»!

روزنامه همشهری با این مقدمه گزارش خود را آغاز کرده است:

* عشق ماشین است و اسم خودروی دنای کارکرده بژ رنگش را «آریون‌خان» گذاشته، ولی قد و بالا و حتی بند و بساط اتاقک‌تر و تمیز آریون‌خان به ظاهر و تجهیزات خودروی «تویوتا آریون» شباهت چندانی ندارد. همین عشق ماشین بودن گرفتارش کرده و باعث شده لباس کارکنان واحد تشریفات هتلی پرآوازه را به تن کند تا دقایقی کوتاه پشت فرمان خودرو‌های لاکچری و مدل بالای مهمانان هتل بنشیند. پژمان «ولت پارک» است، اما حقوق و مزایایش آنقدری نیست که بتواند گاهی برای آریون‌خان ریخت و پاش کند و با پوشاندن رخت و لباس پلوخوری بر تن خودروی قدیمی‌اش لذت نشستن در اتاقک خودرویی شبیه تویوتا آریون را تجربه کند.

* میز ارائه خدمت ولت پارک مقابل در لابی هتل قرار گرفته و پژمان و مصطفی آماده و شق و رق کنار میز ایستاده‌اند تا اگر مهمانی برای پارک کردن یا بیرون آوردن خودروی خود از پارکینگ به کمک آنها نیاز داشت، معطل نشود. کت و شلوار سرمه‌ای رنگی که به تن دارند و لباس فرم آنها به شمار می‌آید نو و آب نخورده به‌نظر می‌رسد و قد و بالای متناسب و هم‌اندازه آنها نشان می‌دهد اگر چند پره گوشت اضافه روی استخوان‌شان بنشیند یا روزگار زود و پیش از موعد معمول قامت‌شان را بخماند، دیگر این رخت و لباس به تن آنها برازنده نخواهد بود.

* مهمانی عرب‌زبانی که تازه از راه رسیده، راننده ندارد و در حال پیاده شدن از خودروی پورشه فسفری رنگش، سوییچ خودرو را به طرف مستخدمی می‌گیرد که به استقبال او آمده است. وظایف و نوبت ولت پارک‌ها مشخص است و پژمان باید خودروی خوش بر و روی میهمان عمانی را به پارکینگ گل و گشاد و جادار هتل که پشت ساختمان اصلی قرار دارد، برساند. پژمان عاشق تویوتا آریون است، ولی انگار از نشستن پشت رل این خودروی فول آپشن که فرمان و چهار چرخ گران‌قیمتش سربه‌راه‌تر و فرمان‌پذیرتر از دم و دستگاه آریون خان می‌چرخند، بدش نیامده است. پورشه‌سواری پژمان چندان طولانی نیست و وقتی آن را توی ردیف اول پارکینگ هتل و کنار یک لکسوس ملوس سفیدرنگ پارک می‌کند و پشت رل آن با تلفن همراه آیفون دست دومش چند عکس سلفی می‌گیرد، دوباره به میز ولت پارک برمی‌گردد.

* چند سالی است که پژمان در مسابقات رالی شرکت نمی‌کند، اما تا ۴ سال پیش که درس خواندن و دانشگاه رفتن تنها مشغله‌اش بود، وقت آزادش به کورس گذاشتن با همسالانش می‌گذشت و در رالی هم با همان خودرو‌های کارکرده مدل پایین‌اش روی بسیاری از حریفان نام و نشان‌دار خود را کم کرده است. در آن سال‌ها عشق پژمان این بود که خودرو‌های زار و نزار کارکرده ارزان قیمت را بخرد، رینگ اسپرت زیر چهار چرخ‌شان بیندازد، بوق و موتورشان را خوش‌صدا کند و با کشیدن روکش‌های چرمی خوشرنگ روی سردنده و دستگیره و داشبوردشان از آنها عروسکی دلربا بسازد که بعد از یک‌بار هنرنمایی در پیست اتومبیلرانی، مشتریان عشق ماشین برای‌شان سر و دست می‌شکستند، اما از ۴ سال پیش که لباس ولت پارک‌ها را به تن کرده دیگر از نشستن پشت فرمان خودرو‌های معمولی و تازاندن آنها چندان لذت نمی‌برد. البته حساب آریون‌خان از بقیه خودرو‌ها سوا است و او به پشت‌گرمی خوش‌مرکب بودن آریون‌خان می‌تواند برای پورشه‌سواران هم کری بخواند!

* مصطفی بعد از پایان دوران دبیرستان، تحصیلاتش را ادامه نداده و وقتی در هتل بین‌المللی دیگری پیشخدمت بوده، زبان انگلیسی را دست و پاشکسته یاد گرفته است. دست‌فرمان مصطفی هم خوب است، اما به قول خودش هیچ‌وقت جنون سرعت ندارد و قانونمند رانندگی می‌کند. او وقتی آوازه استخدام ولت پارک در چند هتل شمال شهر را شنیده به فکر آزمودن شانس و اقبالش افتاده تا شاید بتواند شغلی اتوکشیده‌تر از پیشخدمتی هتل پیدا کند.

حتی مدتی هم حسابی به خورد و خوراکش رسیده و ورزش کرده تا قد کشیده و هیکل قلمی‌اش دیلاق به‌نظر نرسد و یونیفورم ولت پارک‌ها برازنده تنش باشد. پراید مدل ۹۷ مصطفی که ۲ سال پیش خریده به خرج افتاده و هر روز تا او را به هتل می‌رساند، ۱۰ بار سروصدای دم و دستگاهش در می‌آید، البته مسیرش هم کوتاه نیست و گذراندن چندین تونل و بزرگراه و کمربندی شلوغ و پرترافیک که منزل او را در ته تهران به سر تهران و محل کارش وصل می‌کند، چندان آسان نیست. مصطفی در نیمی از ماه که در شیفت شب بخش ولت پارک کار می‌کند، وسط خمیازه‌های شامگاهی و صبحگاهی شهر در رفت‌وآمد است و ماشین خسته‌اش چندان آزار نمی‌بیند.

* فقط ۲۶ سال از عمر مصطفی گذشته، ولی آرزوهایش پخته‌تر از سنش است و برخلاف پژمان و بسیاری از همکارانش بیش از آنکه خواب خرید خودرو‌های فراری و گوردون موری را ببیند، به فکر دست و پا کردن شغلی است که اگر در سنین میانسالی قد و قامتش به رعنایی امروزش نبود دلهره از دست دادن کارش را نداشته باشد. انعام دلاری که بعضی از مشتریان دست و دلباز به ولت پارک‌ها می‌دهند، پایین بودن حقوق آنها را جبران می‌کند، اما مسئول بخش انعام گرفتن را برای راننده‌ها قدغن کرده است.

سایر اخبار
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰ | در انتظار بررسی: ۰ | انتشار یافته: