خش خش جارو با صدای اذانش در هم تنیده میشود و میپیچد در میدان ولیعصر تهران. پیرمردی که ساعت زندگیاش با اذان گره خورده و آن را تقدیم به شهروند عجولی میکند که شب و روزشان را قاطی کردهاند.
به گزارش همشهری، ساعت ۱۲ و ۴ دقیقه که میشود، با همان جاروی بزرگی که در دست دارد، گوشه خیابان میایستد و با صدای بلند و البته نوای دلنشین اذان میگوید. صدایش شبیه صدای زنده یاد رحیم موذن زاده است و دقیقا همان تحریرها را در اذان دارد. رهگذاران، رانندگان تاکسی، کسبه و حتی کارمندان و مشتریان بانک ها، دوستش دارند و هر وقت که سید میر اعلا نعمتی پاکبان شهرداری را میبینند لبخند میزنند و میگویند: «التماس دعا» همیشه خنده به لب دارد و معتقد است باید کارش را درست و به موقع انجام دهد تا مردم راضی باشند. او را در محل کارش (حدفاصل میدان ولیعصر تا خیابان زرتشت) ملاقات کردیم و برای دقایقی پای صحبت هایش نشستیم تا از دغدغهها و درخواستها و آرزوهایش بگوید. با مهربانی پذیرایمان میشود و با لهجه شیرین آذری گپ و گفت میکنیم.
۵۷ ساله است، اما پیرتر به نظر میآید. میگوید: «حدود ۱۹ سال است که از خلخال به تهران آمده ام و در شهرداری کار میکنم. ۵ فرزند دارم و همیشه تلاش کردم تا نان حلال سر سفره خانواده بگذارم.» فرزندانش ازدواج کرده اند و اکنون بابا بزرگ ۱۰ نوه است و از این که خانواده پرحمعیتی دارد، خوشحال است و میگوید: «در مناسبتهای مختلف مثل تولد حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) بچهها جمع میشوند و دور هم شاد هستیم.»
اصالتا اردبیلی است و سالها در شهرستان خلخال زندگی کرده و گویا به دلیل نبود کار، به تهران آمده و جذب شهرداری شده است. خاطرات شیرینی از دوران کودکی اش در خلخال دارد و میگوید: «سلیم موذن زاده به شهرستان خلخال میآمد و مداحی میکرد. از بچگی به خانواده موذن زاده علاقه داشتم و همیشه در مراسم اش شرکت میکردم و همنوا با رحیم و سلیم موذن زاده نوحه و اذان میگفتم.» دلبستگی این پاکبان به خانواده موذن زاده آنچنان است که مداحی معروف مرحوم سلیم موذن زاده (زینب زینب) را به عنوان صدای زنگ تلفن همراهش انتخاب کرده و میگوید: «هر بار این نوحه را میشنوم حالم منقلب میشود.» برای اذان گفتن آموزش ندیده است و به گفته خودش از بچگی در مسجد شهرستان خلخال اذان میگفت و پس از کوچ به تهران این کار را ادامه داده است. او میگوید: «هرجا که باشم وقت اذان، حتما اذان میگویم. علاوه بر آن در گوش نوزادان دوست و آشنا و فامیل و حتی نوههای خودم هم اذان گفته ام.» صدایش چنان دلنشین است که رهگذران میایستند و گوش دل به اذان میسپارند.
خانه اش باقرآباد ورامین است و هر روز برای رسیدن به محل کارش در میدان ولیعصر بیش از ۵۰ کیلومتر را با وسیله حمل و نقل عمومی طی میکند و به گفته خودش: «هر روز ساعت ۵ از خانه بیرون میآیم تا به موقع سرکارم برسم. راهم خیلی دور است و ۸ میلیون تومان حقوق میگیرم که بخش زیادی را کرایه میدهم. خواستم در محل زندگی ام مشغول کار شوم، اما شهرداری ورامین و باقرآباد گفتند که از کارگران اتباع استفاده میکنند.» او جمله اش را با جمله اگر سرویس داشتیم خیلی خوب میشد، تمام میکند. دوری راه هم نتوانسته پاکبان مهربان اذان گو را خسته کند و او هر روز با روحیه و بشاش در محل کارش حاضر میشود و اگر روزی بنا به هر دلیلی دیر برسد یا نیاید، کسبه و رانندگان تاکسی نگرانش میشوند.
او هر سال با نیروهای شهرداری برای خدمت رسانی به زائران اربعین حسینی، عازم کشور عراق میشود. امسال در نجف اشرف و جوار بارگاه حضرت علی (ع) انجام وظیفه میکرد. اذان گفتن بخشی از وجود میر اعلا نعمتی است و میگوید: «در نجف مشغول اذان گفتن بودم که یکی از ماموران مانع این کار شد، اما من بی تفاوت به تذکراتش اذان گفتم و زائران دورم حلقه زدند و در نهایت همگی خودمان را به نماز جماعت رساندیم.» مسئولان وعده داده بودند پس از بازگشت به تهران محل کارش را تغییر دهند، اما این کار را نکردند. او میگوید: «قرار بود به عنوان آبدارچی در یکی از بخشهای شهرداری مشغول به کار شوم، اما نمیدانم مسئولان موضوع را فراموش کردند یا پیمانکار اجازه این کار را نداده است.»
تامین تجهیزات از جمله لباس مناسب و اقلامی مانند جارو و ... وظیفه پیمانکار است. هوا سرد شده، اما پاکبان اذان گو نه دستکش به دست دارد و نه لباس گرم به تن. او میگوید: «پیمانکار لباس مناسبی تهیه نمیکند و هر جا که نیرو کم است به من زنگ میزنند و اضافه کار هم نمیدهند.» نعمتی در پایان درخواستش را اینطور بیان میکند: «شهرداری باید روی عملکرد پیمانکاران و رفتاری که با نیروها دارد، نظارت داشته باشد.»