سیدجواد نقوی در روزنامه فرهیختگان نوشت: مهدی نصیری که در سالهای گذشته تلاش کرده است خود را اصلاحگر یا میانجی اجتماعی یا نماینده خیر اجتماعی نشان دهد و هر چند وقت یکبار هم به سمت یک اردوگاه سیاسی یا نحله فکری متمایل بوده است؛ در آخرین اظهار نظر خود در مصاحبه با شبکه بیبیسی فارسی مدعی شده است که اپوزیسیون ایران اگر میخواهد موفق شود باید شکاف بین شاهزاده پهلوی و مصطفی تاجزاده را از میان بردارد.
در نگاه اول مشخص است نصیری دیگر توان فکر کردن و یا ایده تازهای به همراه ندارد و سرخورده از وضعیت فعلی به رادیکالیسمی تند روی آورده است. قرار دادن پهلوی وتاجزاده دقیقا همان پازلی است که برخی از رسانههای حکومت هم سال گذشته به آن اشاره داشتند و حالا نصیری آن را به صراحت بیان میکند به وضوح مشخص میکند همایش آینده ایران دقیقا طراحی و پازل دستگاههای غربی برای براندازی بوده است. آنچه رسانههای حکومت بیان میکردند فقط یک تحلیل نبوده و کاملا مصادف است با صحنهای واقعی؛ چراکه یکی از سخنرانان اصلی آن جلسه مهدی نصیری بوده است.
اما به نظر بحث نصیری دارای فرامتن پراهمیتی است. نصیری در واقع با زدن چنین حرف شاذی نشان میدهد که اپوزیسیون ایران نه از شکستهای گسترده در سالهای اخیر بلکه از تحولات جهانی که در حال شکلگیری است هم حیرتزده شدهاند و نمیدانند چطور خود را از وضعیت به شدت سختی که در آن قرار گرفتهاند نجات دهند. به همین جهت روی به توهم آوردهاند تا بلکه بتوانند نسبت به شرایط پیش رو راه فراری پیدا کنند ولی در واقع این توهم رادیکالیزهشده چند سطح بحث به همراه دارد که در ادامه به آن اشاره میکنم.
۱. ایده پیوند یعنی لشکرکشی خارجی را قبول داریم: هنگامی که بین شاهزاده و تاجزاده ارتباط بر قرار میشود نشان میدهد که این ایده نه تنها از قبل طراحی و به آن فکر شده است بلکه حالا در حال مرور است. در واقع در چنین روزهایی که لشکر اوباش پهلوی دست در دست نتانیاهو و اسرائیل علیه ایران لابی میکند و حتی حمله خارجی را مشروعیتبخشی کردهاند، معنی ندارد جز اینکه ظاهرا ایده اپوزیسیون خارج و داخل، در برگیرنده دفاع از لشکرکشی خارجیها است و آنچه سالها مهدی نصیری و دوستانش با نامهایی مثل «عدالتخواهی»، «اصلاح امور» و موارد دیگر به زبان میآورند واقعی نبوده و یک تکنیک برای تسخیر بدنه اجتماعی بوده است.
۲. قدرت بالاتر از پادشاهی و جمهوریخواهی است: جریانی که نصیری سعی کرده است برای آنها خوراک تهیه کند به گونهای همیشه بر قدرت بوده است وچون نقدهای رادیکالی همیشه صورت داده است از سوی برخی بدنههای اجتماعی حمایت هم شده، اما هنگامی که دو فرم از ساحت حکمرانی بدون در نظر گرفتن تفاوتهای خونین آن در دل تاریخ کنار هم قرار میگیرند نشان از آن دارد نصیری نه برایش جمهوریت بلکه هیچ فرمی موضوعیت ندارد. او تنها سعی دارد با توهم رادیکالیزهای که کل ذهن او را در برگرفته است به مقابله با حاکمیت وقت برود و این نشان از یک ذهن تمام خشونتبار است که هر لحظه میتواند خود را جایی منفجر کند تا به مقصد خود برسد.
۳. سطح سواد تاریخی در حد کلاس سوم دبستان: نصیری در حالی با اعتماد به نفس از بسته پیشنهادی خود رونمایی میکند که در دل تاریخ ۲۰۰ ساله کشور ما عمده اختلافات بر سر فرم جمهوریت و پادشاهی بوده است و حکومت پهلوی با اعمال زور و خشونت وسیع و حتی کودتا تا آخرین لحظه که در قدرت بود اجازه نمیداد حتی ملیگرایی به نمایندگی امثال مهدی بازرگان که میتوانستند نماینده جمهوریت باشند در قدرت نقش حتی جزئی داشته باشد. حال در چنین شرایطی مهدی نصیری واقعا چگونه و با چه اعتماد به نفسی چنین بحثی را مطرح میکند؟ یا نصیری بیاطلاع از تاریخ است یا او به درستی درکی از معرفتهایی که در دل تاریخ باز تولید شده است ندارد.
۴. ژست فضیلتگرایی در پیوند با نماینده ساواک: مهدی نصیری همیشه سعی کرده است خود را با گفتاری فضیلتگرایانه و یا نوعی نصیحت نسبت به حاکمیت مطرح کند تا نشان دهد او نماینده خیر درمقابل شر است، اما هنگامی که او در طرح خود فرزند دیکتاتور سابق را گزینهای برای آینده مطرح میکند درحقیقت در کنار رژیم سرکوب ساواک ایستاده است و ظاهرا ژستهای فضیلتگرایانه او واقعی نبوده است. برای آنکه نشان میدهد در افق ایران آینده قطعا نمیتوان از فرزند یک دیکتاتور به عنوان یک گزینه یاد کرد؛ چراکه بالاخره در دوره طولانی پدر این فرد و دستگاه سرکوب او جان انسانهای زیادی گرفته شدهاست و چند نسل را به صورت ویژه سرکوب کرده است.
۵. بیرون از واقعیت جهانی حیرتزده ایستاده است: نصیری همیشه و در همه حال حیرتزده بوده است و در کتاب «عصرحیرت» خود هم قصد داشت ثابت کند که ما درمقابل مدرنیته حیرتزده شدهایم ولی ظاهرا او در این روزها اخبار جهانی را هم دنبال نمیکند. پهلوی که او به عنوان راهحل یاد میکند در پیوند با اسرائیلیها است؛ همان رژیمی که تقریبا در صحنه جهانی در سطح ملتها به نمادی از جنایت تبدیل شده است.
دانشگاههای آمریکا و برخی از دانشگاههای اروپا در اعتراض به این وضعیت در جهت دفاع از ملت فلسطین هستند. دادگاه لاحه در ۴ ماه اخیر چند بار علیه اسرائیلیها جلسه تشکیل داده و از کشورهایی مثل آفریقا و اسپانیا و ایرلند علیه اسرائیل موضع گرفتهاند که سابقه نداشته است، در چنین شرایطی نصیری از شازده پهلوی که در اتحاد استراتژیک با اسرائیلیها است یاد میکند. احتمالا نصیری مثل سابق از وضعیت جهانی فعلی حیرت کرده است و توان فهمیدن شرایط جدید را ندارد.
۶. حکمرانی و حکومتداری دعوا نیست: درک نصیری از مقابله با حکومت شبیه نوعی دعوای خیابانی است. او هرآنچه مخالف است را نام میبرد تا بتواند از طریق لشکرکشی نشان دهد وضعیت خوبی وجود دارد. حالآنکه نمیداند بسیاری از گروهایی که او نام میبرد اصلا نه توان اجتماعی دارند و نه حتی قدرت فکری حکمرانی. اما نصیری درکی از این مساله ندارد و صرفا برای اضافه کردن به لشکر خود سعی میکند هر آنکه تصور میکند با او میتوانند دعوا کنند را نام ببرد. نصیری هنوز نمیداند مساله در کیفیت است نه در کمیت و از درک چنین بحث سادهای غافل است.
موارد دیگری هم میتوان به این نوشته در رابطه با افکار واپسگرایانه نصیری اضافه کرد که حالا با توهم رادیکالیزه خود پیوند زده است، اما صرفا با یک توصیه به او سعی خواهم کرد این متن را به پایان برسانم؛ آقای مهدی نصیری سیاست محلی است که بیش از آنکه بیانهای پوپولیستی و عوامانه اعتبار داشته باشد درک و موقعیت دیدن است که اعتبار دارد. اگر گاندی روزی سختی را تحمل کرد یا اگر محمود طالقانی دست به تفسیر تازهای از قرآن در دوره خود زده است یا فردی مثل آیتالله خامنهای رهبر ایران روزی مانع جنگ ما با ملتهای منطقه شده و روزی با ۱۰۰ موشک بر بزرگترین نگهدارنده بمب اتم در منطقه حمله کرده است، صرفا به جهت آن است که درک و موقعیت دیدن در دوره خود را داشتهاند؛ کاری که شما اصلا توان آن را از ابتدا نداشتهاید و در آینده هم نخواهید داشت.
ما پیش از این هم توصیههای شاذتان را به جمهوری اسلامی شنیدهایم. از همین رو از اینکه همین جنس توصیهها را به پهلوی و امثالهم دارید تشکر و استقبال میکنیم.