از همکاری با دولت احمدینژاد پشیمان نیست، اما میگوید دیگر حاضر به همکاری با او نیست. بزرگترین اشتباه رئیس دولت بهار را این میداند که خودش و همه را فدای مشایی و بقایی کرد. صحبت به صادق محصولی و ثروت او که میرسد، تاکید میکند اگر فردی به جز او وزیر کشور بود، اتفاقات سال ۸۸ رخ نمیداد.
صحبت از عباس امیریفر، فعال سیاسی اصواگرا و از چهرههای نزدیک به احمدینژاد که سالهاست به منتقد جدی او تبدیل شده است. او که در آستانه نوروز سال ۱۴۰۳ مهمان ما بود، از خانه نشینی احمدی نژاد حرف زد، از ماجرای هولوکاست و پشت پرده طرح آن، از ناهارهای سه نفره احمدی نژاد، مشایی و بقایی، از...
او در این گفتگو که با حضور «حسن لاسجردی» برگزار شد، گریزی هم به افشاگریهای اخیر علیه قالیباف زد و گفت اگر او درباره فرزندش موضع میگرفت و سکوت نمیکرد بهتر بود. امیریفر، قالیباف را خیرالموجودین مینامند و از حمایتهای بیرونی برای ریاست او در مجلس میگوید.
امیری فر در این گفتگو به ثروت محصولی نیز اشاراتی داشت و درباره دوران حضورش در وزارت کشور گفت؛ «بهنظرم اگر فردی غیر از ایشان وزیر کشور بود آن اتفاقات سال ۸۸ پیش نمیآمد که بیایند زودتر از موعد اعلام رأی کنند. بالاخره همه میدانند که تقلبی در کار نبود، اگر هم از تقلب میگفتند بحثشان پولهای آقای محصولی یا دیگر بود که میگفتند و از قبل مقدمهچینی کرده بودند. بههر حال اگر یک نفر دیگر وزیر کشور بود، ان اتفاقات رخ نمیداد یا محدود پیش میآمد.»
مشروح گپ و گفت با عباس امیریفر، فعال سیاسی اصولگرا را در ادامه میخوانید.
آقای امیریفر! برخی هنوز شما را با عنوان عضو دولت احمدینژاد میشناسند، شما از حضور در دولت احمدینژاد دفاع میکنید یا از آن پشیمان هستید؟
خیر، من از همکاری با دولت ایشان پشیمان نیستم، چرا که ما با یک دولت کار میکردیم نه با شخص آقای احمدینژاد. دولت آقای احمدینژاد به طور کامل تایید رهبری را داشت و شرط من برای همکاری با او این بود که خط قرمز من رهبری است.
من ۲۲ سال شاگرد درس خارجه رهبری هستم، حکم نمایندگی حصبیه از ایشان دارم و سالها در سپاه فرمانده ما و فرمانده کل قوا هستند. بنابراین، ضمن احترام، مسئولیت کارهای فرهنگی را بهعهده گرفته و با دولت همکاری کردم. دولت آقای احمدینژاد چند ویژگی خوب داشت، به طور مثال، سفرهای استانی و دیدار با مردم که باب شد، ویژگی خوبی بود. خود ایشان هم این روحیه را داشت که در سفرهایش به روستاها رفته و با مردم گپ زده و شام و ناهار میخورد.
من نیز در کارهای فرهنگی به قشری که نیاز به بودجه و اقدامات فرهنگی داشتند، کمک میکردم؛ به طور مثال، به امام جماعت مساجد جنوب شهر مانند حسنآباد قم، شاهعبدالعظیم و ... کمک میکردیم که برخیشان میگفتند ۳۰ سال است که کسی حال ما را نپرسیده و شما برای اولینبار مبلغی را برای کارهای فرهنگی به ما دادید. بنابراین، من از همکاری با دولت ایشان پشیمان نیستم.
اما افراد دگرگون شده و تغییر میکنند. مخصوصا پس از انقلاب، افرادی که در مسئولیت بودند، پس از اینکه کنار گذاشته میشوند، اپوزیسیون میشوند و این مسئله بارها اتفاق افتاده است. در حالی که مسئولان باید برای کنارگذاشته شدن خود توضیح بدهند نه اینکه موضع اپوزیسیون بگیرند. اینکه فرد میگوید تا وقتی من هستم شرایط گل و بلبل است و زمانی که من رفتم بهم ریخته شده، نسبت به خدمت به نظام ناجوانمردانه است.
من از این همکاری پشیمان نیستم و به فرمایشات رهبر انقلاب لبیک گفتم. حتی رهبری آن زمان که دولت خدماتی داشت، فرمودند: «من بهطور ویژه از این دولت حمایت میکنم.» ضمن اینکه من انتقاداتم را به صورت خصوصی به آقای احمدینژاد میگفتم مانند ماجرای قهر ۱۰ تا ۱۲ روزه و مواضعی که گرفتند. این موارد را به صورت خصوصی تذکر میدادیم که بعضی از آنان را پذیرفته و برخی را نمیپذیرفت.
* اگر آقای احمدینژاد به عرصه سیاست بگردد، شما با او همکاری میکنید؟
خیر، چون احمدینژاد گذشته نیست. من قبل از سال ۹۵ که از ایشان جدا شوم و او موضع شدید بگیرد، مکررا با ایشان صحبت کرده و جلسات خصوصی داشتم. به او گفتم، اگر با آقای لاریجانی یا قالیباف و ... بخواهید در بیفتید شاید محبوب شوید، اما نمیتوانید با رهبری که در قانون اساسی و ولیفقیه است، در بیافتید. اگر با رهبری در بیافتید، نمیتوانید کار کنید و او رهبر نظام است. حتی برای او آقای خاتمی را مثال زدم که تا لحظه آخر با رهبری تعامل کردند. اما آقای احمدینژاد یک جملهای گفت که جمله خوبی نبود.
ایشان متحول شده است. او که برای خانواده شهدا قدم برداشته و آنان برایش اهمیت داشتند، میبینیم که سکوت کرده، اما برای مرگ یک رقاصه اطلاعیه آنچنانی میدهد. این تغییر رویه یعنی چه؟ معلوم است که او تغییر کرده یا باید بگوییم که آن حالت خدایی ناکرده نفاق بوده که مدام از رزمنده، جبهه و شهدا میگفت، اما الآن از یک همجنسباز دفاع میکند و اطلاعیه میدهد.
لذا، او برای انقلاب و نظام تمام شده است، شاید یک فرد عادی، معلم یا استاد باشد، اما دیگر اجازه نمیدهند در جایی بالاتر از مجمع تشخیص باشد و این اتفاق نخواهد افتاد.
* شما جزو کسانی هستید که معتقدید آقای احمدینژاد به قبل و بعد از ماجرای خانهنشینی تقسیم میشود؟
خیر، اینطور نبود. در دوره اول، ایشان دوشنبهها با رهبر انقلاب جلسه داشت و همه رهنمودها و فرامین رهبری را اجرایی میکرد. یعنی چهارسال اول، تا قبل از ماجرای قهر و وزارت اطلاعات، هر چه رهبری دستور میدادند را با جزئیات اجرایی میکرد. اما نزدیک به قهر و بعد از آن روش خود را عوض کرد.
* فکر میکنید اطرافیانشان در تغییر شخصیت ایشان تاثیرگذار بودند؟
خیر، من اینطور فکر نمیکنم، اما در آن زمان، برخیسایتها و گروههای سیاسی یک قداستی برای احمدینژاد قائل شده و به دلیل اینکه او یک محبوبیت خاصی پیدا کرده بود و رأی بالایی داشت، به این دلیل که نمیتوانستند او را بزنند و انتقاد کنند، میگفتند تاثیر اطرافیان بوده و طبیعی است.
البته بیتاثیر هم نیست و زمانی که سالها با یکی دونفر فقط زندگی و کار کنی، بالاخره تاثیر میگذارد. من تصورم این است که آقای احمدینژاد خودش بوده و فردی نیست که تحتتاثیر فرد دیگری قرار بگیرد. همان تفکری را که امروز مطرحکند، خودش است.
بهعنوان مثال، من یک معیار را عرض کنم، زمانی که ایشان میخواست نوار آقای مرتضوی را پخش کند، آقای مشایی مخالفت کرده و به او تذکر داد که؛ «اگر اینکار را انجام بدهی، برایت بد شده و حتی ممکن است رهبری علیه شما موضع بگیرد.»، اما احمدینژاد نپذیرفت.
احمدینژاد شاید مرید کسی بود، اما تحتتاثیر قرار نمیگرفت. آقای مشایی و آقای بقایی، دو نفری بودند که او نسبت به بقیه، برای آنان تبعیض قائل میشد. در واقع خودش و همه را فدای آن دو نفر کرد که بزرگترین اشتباه او، همین بود. غالبا هم، همه مخالف این دو نفر بودند، بهخصوص آقای بقایی که تاثیر زیادی روی ذهن آقای مشایی داشت و مشایی هم نظرات او را منتقل میکرد.
حتی احمدینژاد با بقایی و مشایی ناهار جداگانه خورده و کسی را هم به این ناهار راه نمیدادند؛ یعنی این سهنفر تصمیمگیرنده اصلی بودند و با این افراد درباره عزل یا انتصاب افراد مشورت میکرد.
این دو نفر هم بهخصوص آقای بقایی بیشترین ضربه را هم به دولت زدند. بقایی، سابقه خوبی در وزارت اطلاعات یا صداوسیما نداشت، نمیخواهم وارد جزئیات خلافهای او شوم، اما این سابقه باعث میشد، بقیه کسانی هم که در دولت بودند به این مسئله انتقاد کنند.
بارها نیز به آقای احمدینژاد تذکر دادیم که این روش درست نیست، شما خودتان روحیه مردمی دارید، به روستاها رفته و با مردم جلسه برگزار میکنید، اما آقای بقایی حتی در نهاد نیز آسانسور، غذا و جلسه اختصاصی دارد. من سالها امام جماعت نهاد بودم، انشاءالله که ایشان نماز میخواند، اما یکبار هم در مجامع عمومی جلسات مسجد نیامد و با مایی که از خودشان بودیم نماز نخواند. اما شخص احمدینژاد نماز میخواند. بزرگترین اشتباه او این بود که همه سرمایه خودش را روی این دونفر چید. اما بسیاری از همکاران آن زمان، امروز با دولت آقای رئیسی، همکاری میکنندو با ایشان قطع ارتباط کردند.
* یکی از مسائلی که برای مردم سوال است، موضوع هولوکاست است، این ایده را از چه کسی گرفت؟
طراح هولوکاست آقای رامین بود و یک جلساتی را آن زمان آقای رامین با آقای احمدینژاد داشت.
یعنی تحت تاثیر آقای رامین بود؟
آقای رامین استدلال کرده بود و ایشان هم پذیرفته بود. یعنی آقای رامین استدلال کرده بود که باید این موضوع را مطرح کنید، آقای احمدینژاد نیز بیان کرد. بعد هم به دلیل ناهماهنگیهایی که در وزارت ارشاد داشتند، آقای رامین هم از دور خارج شد. ولی خود آقای احمدینژاد از این گفتگوها جمعبندیهایی داشت و مطرح کردند.
* آقای امیریفر، بهنظر میرسد که اطراف آقای احمدینژاد خالی شده و یکسری ریزشهایی وجود داشته است. با این حال هنوز تفکرات ایشان از سوی برخی از افراد دنبال میشود ولی به دلیل حساسیتها در کنار آقای احمدینژاد دیده نمیشوند مانند آقای محصولی، نظر شما چیست؟
آقای محصولی اخیرا مصاحبهای داشت و تمام قد از احمدینژاد دفاع کرد. البته پروژه آقای محصولی مسئله دیگری است که ریشه آن به پولدار شدنش در زمان دولت احمدینژاد برمیگردند، زمانی که استاندار بود و به سوآپ نفت معروف است و همه روی سایتها دیدهاند. آقای محصولی هم مانند ما یک سپاهی بوده و حقوقی داشت، حتی من شنیدهام که مستاجر بود. اما یک دفعه چنین ثروتی دست و پا کرد و لیدر جبهه پایداری شد.
متاسفانه ایشان یکی از افرادی بود که آقای احمدینژاد به دلیل ثروت و داراییاش به او او نیاز داشته و ارادت داشت، بعد هم که به عنوان وزیر کشور با رأی شکننده انتخاب شد و حتی نمایندگان هم به آقای محصولی اعتماد نمیکردند.
شیوه مدیریتی آقای محصولی خوب نبود و در هرجا که مدیر بود، موفق نبود. بهنظرم اگر فردی غیر از ایشان وزیر کشور بود آن اتفاقات سال ۸۸ پیش نمیآمد که بیایند زودتر از موعد اعلام رأی کنند. بالاخره همه میدانند که تقلبی در کار نبود، اگر هم از تقلب میگفتند بحثشان پولهای آقای محصولی یا دیگر بود که میگفتند و از قبل مقدمهچینی کرده بودند. بههر حال اگر یک نفر دیگر وزیر کشور بود، ان اتفاقات رخ نمیداد یا محدود پیش میآمد.
* از مجموعه صحبتهایی که شما فرمودند، میتوان دو چهره از احمدینژاد مشاهده کرد. یکی از چهرهها به قول شما با مردم روستا مینشیند و نان و پنیر میخورد، چهره دیگر با آقای مشایی و بقایی ناهار خورده و با آقای محصولی ارتباط دارد. کدام یک از این چهرهها واقعی است؟
روحیه و ذات احمدینژاد اینطور است که واقعا مردمی بوده و کسی که با او گفتگو میکند، آن روحیه سادهزیستی و مردمی بودن را احساس میکند.
* یعنی نقش بازی نمیکند؟
خیر، نقش بازی نمیکند، اما شاید استدلالی داشته باشد. بالاخره کسی میخواهد کار سیاسی کند، پول میخواهد و چه بهتر که برای این پول از یاران نزدیک خودش استفاده کند. در حال حاضر نیز بسیاری از گروههای سیاسی اینگونه هستند و زمانی که کفگیرشان به تهدیگ میخورد، مجبور خستند اسپانسری برای خود داشته باشند.
* یعنی شما فکر میکنید که در تفکراتش به شعار معروف «هدف وسیله را توجیه میکند» معتقد است؟
آن زمان اعتقادی نداشت، اما الان معتقد است. آن زمان ما در جلساتی که برگزار میکنیم صادقانه برخورد کرده و موضع میگرفت. رهبری هم زمانی که ایشان در شهرداری یا استاندار بود، کار کرده بودند، شناخت داشتند و از ایشان دفاع میکردند. البته، برخیها میگویند حضررت آقا همه دولتها را تایید کردند و درست هم میگویند.
منتهی یک مسئلهای است و آن قدرت است. یعنی زمانی که انسان یک مسئولیت مهمی میگیرد، بهقدری دستش باز است که زمانی که از آن مسئولیت کنار میرود، سکته کرده و فوت میکند. نمیخواهم اسم بیاورم، اما افرادی بودند که تا این حد مسئولیت برایشان مهم بود، چون دستشان باز است. به عنوان مثال، من کارهای فرهنگی کرده و بودجه فرهنگی را در دست داشتم، احساس میکردم که کارهای زیادی را میتوان انجام داد و اگر فردی بیتقوا در این مسئولیت باشد، کارهای زیادی میتواند بکند.
افراد بسیاری به من مراجعه کرده و میخواستند که من را بخرند، اما با آنان برخورد کرده و میگفتم مسئله مالی، مسئله بیتالمال است. اگر وصیت پدرم و تدینی که داشتم نبود، ممکن بود که من هم فریب بخورم؛ لذا این اتفاقات نتیجه قدرت است.
از ۴۰ میلیون نفری که در انتخابات شرکت کرده بودند، ۲۵ نفر به احمدینژاد رأی داده بودند و او ناخودآگاه احساس قدرت میکرد. ما طلبهی مدرسه مجتهدی بودیم و هفتهای یکبار برای ما کلاس اخلاق گذاشته و میگفتند که وقتی بالای منبر رفته و ۲۰ نفر پای آن منبر نشستهاند، احساس غرور نکنید و این اختلاقیات را در حوزه علمیه برای ما تشریح میکردند.
فلذا، احمدینژاد زمانی که دید در لبنان، آنطور از او استقبال میکند، احساس قدرت کرد. من یک مثالی میزنم که ببینید غرور چه میکند، با یکی از محافظان او که صحبت میکردم به من گفت، زمانی که احمدینژاد به استان یزد رفته بود به یکی از محافظان خود گفته بود؛ «این مردم را ببینید چه استقبالی از من کردند، آیا زمانی که رهبری هم آمده بود، این اندازه استقبال کردند؟ از من استقبال بیشتری شد یا از ایشان؟»
یعنی ناخوادگاه است و انسان که معصوم نیست، احساس غرور میکند. همچنین او تمام تلاش خود را میکند که دوباره به قدرت برگردد و همچنین سرخورده است. زمانی که روسایجمهور کنار میروند، آقا یک مشاورتی به آنان میدهد، به آقای کروبی ساختمان بزرگی در بیت داده بودند یا به آقایان روحانی و خاتمی هم پیشنهاداتی دادند که آنان قبول نکردند.
احمدینژاد کمی سرخورده شده که چرا مقامی ندارد و به مجمع تشخیص رفته که بهطور کامل اپوزیسیون نشود. در مجمع تشخیص هم سرش گرم است، اما با چه کسی؟ با آقای صادق لاریجانی که سالها با هم درگیر بودند حال رئیس ایشان است.
برخی از دوستان به او میگویند به نوعی ذلت را قبول کردهای و کسی را که دوست نداشتی حالا رئیس تو است. این نکاتی است که بالاخره برای انسان پیش میآید و باید دعا کنیم که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.
* یعنی فکر میکنید حضور آقای احمدینژاد در مجمع تشخیص، صبر نظام بود؟
بالاخره خوبی مدیر همین است، یعنی رهبری چتر خود را برای همه باز کردند تا آنجایی که میتوانند نمیگذارند در دامن دشمن بغلتند. روش آقا همیشه همینطور بوده و نمیخواهند فردی را از خودشان دور کنند. برای ایشان تفاوتی ندارد که در انتخابات آقای خاتمی یا دیگری بیایند، البته رهنمودهایی را دارند، اما زمانی که مردم انتخاب میکنند، ایشان میپذیرد. آقای خاتمی علیرغم اینکه از جناح مقابل بود با رهبری تعامل میکرد، اما احمدینژادی که این همه حضرت آقا از ایشان حمایت کرد، در کمال ناجوانمردی به رهبری کنایه زده و علیه ایشان صحبت میکند.
احمدینژاد کمی سرخورده شده که چرا مقامی ندارد و به مجمع تشخیص رفته که بهطور کامل اپوزیسیون نشود. در مجمع تشخیص هم سرش گرم است، اما با چه کسی؟ با آقای صادق لاریجانی که سالها با هم درگیر بودند حال رئیس ایشان است. برخی از دوستان به او میگویند به نوعی ذلت را قبول کردهای و کسی را که دوست نداشتی حالا رئیس تو است.
لذا، صبر و حوصله حضرت آقا خیلی خوب است که ایشان را نگه داشتند تا به آن سمت نرود. آقا جذب حداکثری را در نظر گرفته و سعی میکنند حداقل دفع را کنند. در ماجرای سال ۸۸ نیز با خود آقای میرحسین موسوی چندینبار جلسه گذاشتند که ایشان، این موضعها نگیرد و به دامن دشمنان نرود ولی متاسفانه آقای موسوی نپذیرفت.
اگر ایشان مقداری صبر کرده و از بیانات رهبری تمکین میکرد، قطعا دوره بعد رأی آورده و رئیسجمهور میشدند. این یکی از اشتباهات آقای موسوی بود. معمولا بزرگان اشتباهاتشان زیاد است، یعنی کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباه میشود و باید مراقبت کنند. از این جهت بود که متاسفانه به دام فرد دیگری افتاد.
* این صبر ممکن است کدام نقطه به پایان برسد؟
صبر چه کسی؟
* صبر نظام دربرابر آقای احمدی نژاد.
این به عملکرد ایشان بستگی دارد. در حال حاضر ایشان رویهی خود را عوض کرده و سکوت پیشه کرده است. احتمالا ایشان دوباره برای انتخابات ریاست جمهوری خواهد آمد و علت سکوت او تشنه کردن مردم است. احمدینژاد متوهم بوده و یکی از توهمات او این است که دولت رئیسی زمین خورده و نظام مجبور میشود به من رجوع کند. بالاخره او پایگاههایی هم در مردم دارد؛ لذا او تصور میکند وقتی نظام به بنبست بخورد، مجبور میشود به من بگوید روی کار بیا. درصورتی که من این فکر را نمیکنم، یعنی بعید میدانم نظام به سمت کسی که خودش را نشان داده و تغییراتی کرده است، برود ولی ایشان این توهم را دارد.
* آقای علیرضابیگی از چهرههای نزدیک به آقای احمدینژاد، در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین بیان کردند که آقای احمدینژاد دیگر نمیخواهد کنشگری سیاسی کند، نظر شما چیست؟
خیر، آقای علیرضابیگی هم ابنالوقت است. ایشان در واقع با توجه به اینکه عملکردش در مجلس خیلی خوب نبود، مقداری جریانسازی کرد. با توجه به اینکه آقای مشایی به کوههای شمال رفته و آقای بقایی هم ۱۵ سال محکومیت دارد، آقای احمدینژاد حتی در قدرت هم باشد دیگر نمیتواند به آنان رجوع کرده و مهرههای سوخته هستند؛ لذا او بهدنبال مهرههای جدیدی است. آقای علیرضابیگی تصور میکند یکی از مهرههای نزدیک به ایشان و جای آقایان مشایی و بقایی است، اما زمانی که موقعیتش فراهم شود، احمدینژاد از او هم استفاده نمیکند.
با توجه به اینکه شوراینگهبان نیز آقای علیرضابیگی را ردصلاحیت کرده است، بنابراین ایشان نمیتواند مطرح باشد. ممکن است یکی از چهرههای نزدیک به ایشان باشد، اما نمیتوان به حرفهای استناد کرد. مقدمات کار مشخص است، احمدینژاد زمانی خودش را میتواند نشان بدهد که به عرصه و انتخابات ریاستجمهوری بیاید و قطعا هم خواهد آمد.
او تقریبا آماده است، مقدمات کار را فراهم کرده و تیم خودش را نیز تغییر داده است. آنان برای اینکه برای انتخابات سال ۱۴۰۴ بیاید، جلسات خصوصی برگزار میکنند. چون از نظر سنی هم ممکن است دیگر نتواند در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کند، پس این دوره قطعا خواهد آمد.
* آقای امیریفر، شما تیم جدید ایشان را میشناسید؟
من نمیشناسم، اما دورادور شنیدهام. یکی از این افراد آقای علیرضا بیگی است، اما آقایان جوانفکر، تمدن، شیخالاسلام یا آقای موسوی هم با او همکاری میکنند و یکسری افراد هم جدید هستند. شبیه آقای علیرضابیگی زیاد است.
* یعنی به صورت هفتگی جلسات مشخصی دارند؟
بله جلسات مرتبی دارند.
* روی بحث انتخابات متمرکز هستند؟
بله، اما این جلسات به صورت محرمانه در خانه آقای احمدینژاد یا ویلایی که در دماوند دارند، در شهرستانها و مکانهای مخفی برگزار میشود. کمابیش از روی ارتباطات با محافظان او میتوان فهمید که کجا میرود یا کجا نمیرود. همه شواهد نشان میدهد که ایشان برای آینده برنامه خواهد داشت و علت سکوت او همین است که در زمان خودش وارد صحنه شود.
* آقای امیریفر، انتخابات سال ۱۴۰۰ توسط آقای احمدینژاد تحریم شد و ایشان رأی ندادند. اما در انتخابات اسفندماه در لحظات آخر رفتند رأی دادند و حتی عکسی نیز از ایشان منتشر نشد. فکر میکنید این رأی دادن در لحظه آخر معنای سیاسی دارد یا ایشان کاندیدایی در مجلس داشت یا...؟
خیر، ایشان کاندیدای مثل آقای علیرضابیگی قطعا ندارد. یعنی کاندیداها هم میدانند که شوراینگهبان حساس است و اگر ارتباطی وجود داشته باشند، آنان را ردصلاحیت میکند. ممکن است بعدا تعدادی از افراد خودشان بیایند و از رأی احمدینژاد استفاده کنند و در آن شهرستان رأی بیاورند. چنانچه در انتخابات هم شاهد بودیم.
قالیباف یک شخصیت جهادی و فعال بوده و مانند احمدینژاد نیست که با نظام قهر کند. حتی اگر بهفرض قالیباف رئیس مجلس هم نباشد، حضرت آقا یک مسئولیت دیگری مانند صدا و سیما یا جای دیگری به او خواهند داد تا از او استفاده شود. هنوز هم آقای قالیباف چهره برجستهای است. انشاءالله در مجلس رأی آورده و رئیس خواهد شد، اما در هیأت رئیسه تغییراتی رخ داده میشود.
اما درباره اینکه پرسیدید چرا احمدینژاد در انتخابات شرکت کرد، برای اینکه او نمیخواهد خودش را حذف کند. یعنی اگر او اینبار نیز انتخابات را تحریم میکرد حذف میشد. منتهی اینکار را خیلی حساب شده انجام داد. چرا او صبح در انتخابات شرکت نکرد؟ برای اینکه او طرفدارانی دارد و آنان هم در انتخابات شرکت میکردند. احمدینژاد دلش میخواست که انتخابات سرد باشد و در لحظه آخر برای رأی دادن رفت که بگوید من هنوز با نظام هستم. در واقع امیدی داشته باشد که شوراینگهبان او را تایید کند.
همچنین او این تصور را دارد که یک تغییرات عمده در شوراینگهبان بهوجود خواهد آمد و مثلا آقای جنتی نیست و اعضای جدید شوراینگهبان ممکن است تجدیدنظر کنند. درحالی که اصلا بحث شوراینگهبان نیست و نظام اینجا رسیده که او فعلا یک کار مخصوصی مثل مجمع تشخیص مصلحت داشته باشد تا بتوان او را کنترل کرد.
ایشان با این تحلیل در آن ساعت رفت رأی داد و هدفش این بود. اما در دوره قبل روش دیگری داشت. اما بعد دید اگر بخواهد دوباره تعامل کند حداقل یک راهی دارد که بگوید من نیز به انتخابات لبیک گفتم. حضرت آقا به صراحت فرمودند که کسانی که در انتخابات شرکت نکنند، باید در اسلام آنان شک کرد و او نیز خواست بگوید من با رهبری هستم.
* میگویند که آقای احمدینژاد پایهگذار تفرقه و اختلاف میان اصولگرایان بود، آیا واقعا بود؟
بیتاثیر نبود و بالاخره این اتفاق افتاد دو سال آخری که معارضه با ایشان شدید شد، جای دفاع نگذاشت و من شنیدهام حضرت آقا در آن ۱۱ روزی که احمدینژاد به قهر رفته بود، فرموده بودند؛ «اگر میخواهید وزیر را بردارید، بردارید، اما اکنون زمان آن نیست، شما چند نفری را معرفی کنید ما بررسی میکنیم.»
قانونا نیز نظر آقا باید باشد ولی در آن ۱۱ روزی که ما با آقای احمدینژاد بودیم، تصور میکرد که مردم به خیابانها بریزند. یعنی توهم داشت که اگر قهری صورت بگیرد، باعث شده مردم به خیابانها بیایند که الا و بلا باید احمدینژاد باشد، اما در آن ۱۱ روز دید که از این خبرها نیست.
مجلس نیز بهطور جدی طرح عدم کفایت سیاسی احمدینژاد را مطرح و آماده کرده بود، بسیاری از اصولگرایان نیز امضا جمع کرده و نمیخواستند اجازه بدهند او دوسال آخر را بیاید و برای دومین بار عدم کفایت یک رئیسجمهور در تاریخ انقلاب اسلامی داشت اتفاق میافتاد که رهبری جلوی این قضیه را گرفتند.
حضرت آقا فرمودند: «تا آخر با ایشان همکاری کنید.» همینطور نیز شد و ایشان اجازه ندادند که جریان بنیصدر دوباره اتفاق بیافتد. اعمال ایشان باعث شده بود که اصولگرایان و نظام به جایی برسند که عدم سیاسی احمدینژاد را مطرح کنند، حتی برخیها الترناتیو هم مشخص کرده بودند که چه کسی رئیس جمهور موقت شود تا انتخابات جدید برگزار شود، اما حضرت آقا نگذاشتند و مسیر ادامه پیدا کرد.
* در حال حاضر کدام طیف سیاسی نماینده تفکر ایشان است؟
طیف سیاسی خاصی نیست، البته پایداریها کمابیش تداعی کننده تفکر ایشان هستند، اما موضع نمیگیرند. زمانی که آقای محصولی به عنوان دبیرکل این جبهه از آقای احمدینژاد تمام قد دفاع میکند، تداعی میشود که همه با تفکر احمدینژاد موافق هستند، اما من با تک تک اعضای این جبهه مانند آقاتهرانی و بقیه صحبت میکنم، میگویند اینگونه نیست و منتقد جدی احمدینژاد هستیم.
حتی میگویند که این گروه را هم تشکیل دادند که جبهه پایداری از احمدینژاد جدا باشد و افرادی که موافق نظام بوده و مخالف احمدینژاد هستند، به ما جذب شوند. تفکرشان این است، اما با مصاحبهای که آقای محصولی کرد و احمدینژاد نیز اظهارنظری نداشت، نشان از آن دارد که به آن سمت میروند که دوباره دور و بر احمدینژاد جمع شوند.
* شریان چطور؟
شریان که نمونه آن آقای بذرپاش است، زمانی که ایشان میخواست شریان را تشکیل بدهد، حضرت آقا نظرشان این بود که دولتیها نباید دخالت کنند و آقای بذرپاش در سایه شریان را اداره میکرد. بیشتر کارها را آقای سیدمهدی هاشمی انجام میداد و کمتر تداعیکننده تفکر احمدینژاد هستند مگر اینکه بخواهند از سبد رأی او استفاده کنند.
ولی این مسئله را بعید میدانم، آقای بذرپاش در دولت نیز با احمدینژاد اختلاف داشتند و کنار گذاشته شد. بعید میدانم که با او هماهنگ باشند. ممکن است در مجلس ختمی شرکت کنند و سلام و علیکی کنند، اما آقای بذرپاش به دلیل اعمال احمدینژاد نسبت به او موضع دارد. همانطور که در دولت نیز کنار گذاشته شد.
* آقای امیریفر، در انتخابات مجلس دوازدهم شاهد کاهش مشارکت مردم در پای صندوق آرا بودیم، این کاهش مشارکت چه پیامی داشت و اینکه برخی میگویند مردم از روز رأیگیری خبر نداشتند، این حرف توجیهپذیر است؟
خیر، مگر میشود، صدا و سیما از چندماه قبل شروع به اطلاعرسانی میکند. همیشه رهبر انقلاب وقتی درباره مشارکت صحبت میکردند، از ۳ یا ۴ ماه قبل از انتخابات میفرمودند که: «نباید فضای مملکت را انتخاباتی کنیم و بارها تذکر میدادند.»، اما اینبار ایشان از نوروز با مردم درباره مشارکت در انتخابات صحبت کردند. پس قابل قبول نیست که بگوییم مردم خبر نداشتند. آنان خیلی هم خوب از زمان انتخابات خبر داشتند؛ اما تحلیلهای مختلفی درباره عدم مشارکت آنان میشود.
بهنظرم یکی از عوامل شرکت نکردن مردم در انتخابات، عوامل اقتصادی است که میتوان روی آن تاکید کرد. گرانی گریبان همه را از منِ طلبه تا شما به عنوان خبرنگار گرفته و برایتان مشهود است. زمانی که به بازار یا مسجد میروید، مشاهده میکنید که مردم ناراحت هستند. آنان ناراحتی خود را اینگونه نشان دادند و گفتند چرا باید شرکت کنیم؟
همچنین به بیسیاستی دولت نگاه کنید؛ معمولا قبل از انتخابات ارزانی میشد که مردم شرکت کنند، اما اینبار درست شب انتخابات، دلار ۶۱ هزار تومان شد و اینطور نیست که دست دولت نباشد. کم و زیاد دلار دست دولت است، در بازار تزریق میکند و اینها نشانه بیتدبیری یا نفوذ است. در مسجد به من میگویند حاجآقا من به احترام شما که اخلاقتان خوب است، در انتخابات شرکت میکنم ولی چندبار؟ هربار که شرکت میکنیم، گرانی تمام نمیشود و گوشت و مرغ همچنان گران است.
طراح هولوکاست آقای رامین بود. آقای رامین استدلال کرده بود و ایشان هم پذیرفته بود. بعد هم به دلیل ناهماهنگیهایی که در وزارت ارشاد داشتند، آقای رامین هم از دور خارج شد.
اینکه برخی جناحها کاهش مشارکت را نفع خودشان تفسیر میکنند، نیست. یعنی اگر فرض کنیم، اصلاحطلبان هم در انتخابات بودند، میزان مشارکت همین بود. این نیست که مردم از اصولگرایان زده شده باشند و به سمت اصلاحطلبان بروند. بعضی میخواهند روی این موج سوال شوند، اما در واقع اینطور نیست. مردم ما از هر دو جناح ناراحت هستند. هر دو جناح مسئولیت داشتند، اما نتوانستند تورم را کنترل کنند. حالا نیز شایعه شده است بعد از عید دوباره قیمت دلار و تورم بالا میرود. برای همین فکر میکنیم بیشترین عامل عدم مشارکت مردم بحث اقتصادی بود.
* یعنی شما معتقد هستید که اگر اصلاحطلبان نیز میتوانستند لیست بدهند، مشارکت باز هم در انتخابات پایین بود؟
بله، مشارکت پایین بود و مردم در انتخابات نمیآمدند. شما نگاه کنید که ۱۱۰ نفر اصلاحطلب و روزنامهنگار و ... اطلاعیه دادند که در انتخابات شرکت کنید و مورد انتقاد قرار گرفتند. در لیست آقای مطهری، تعدادی از اصلاحطلبان حضور داشتند که اگر چه مشهور نبودند، اما مشاهده کنید که نتیجه انتخابات چه شد و نفر شصتم و شصت و چهارم به بعد شدند، در شهرستان هم همینطور است.
در مجموع اگر دربست اصلاحطلبان هم روی کار میآمدند همین اتفاق میافتاد، زیرا مردم از اقتصاد ناراحت هستند. در طول سالها، هر دو جناح روی کار بودند و بالاخره آقای هاشمیرفسنجانی، خاتمی، روحانی رئیسجمهور بودند. شخص آقای خاتمی تا روز آخر از آقای روحانی تا روز آخر دفاع کرد و به هر حال اینها را به اسم اصلاحطلبان زدند و گرانی هم در این زمانها کم نبود. همه اینها به این برمیگردند که مردم شعار میدهند؛ «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا». البته ممکن است، ضدانقلابها نیز این شعار را بدهند، اما به هر حال اینکه مردم از نظام خسته شوند، خطرناک است و باید کارهایی را انجام داد. من هم راهکارهایی را که دارم به دولت میگویم اگر گوش کند و مردم را برای انتخابات بعدی امیدوار کند.
حدود ۱۵ تا ۱۶ ماه دیگر انتخابات ریاستجمهوری است، حال مجلس را میگوییم یک مسئله است، اما اینکه مردم زیر ۲۰ میلیون در انتخابات شرکت کنند برای نظام خوب نیست و در مسائل خارجی خطرناک است. بهنظر من باید در نظام حکمرانی تغییراتی ایجاد شود. من در یک مصاحبه رادیویی گفتم که آقایان چمران، جنتی و حدادعادل، نمیگوییم محو شوید، اما کنار بروید تا چهرههای جدید بیایند و بگذارید انقلاب پوست بیاندازد. یعنی نباید کاری کنیم که فردی که از اول انقلاب مسئولیت داشته، خودش کنار برود و فرزندان و دامادهایش را بیارود، مردم این را نمیپسندند.
حکمرانی باید یک پوست بیندازد تا مردم امیدوار شوند. مردم دیگر از این چهرهها خسته شدند و آقایان باهنر، چمران و حدادعادل باعث میشوند مشارکت پایین بیاید. رأی آقای باهنر در کرمان و رأی آقای نوبخت در رشت این مسئله را نشان داد. آقای زاهدی، حسنوند و ... هم پایین بود، مردم با این رأیها دارند حرف میزدند. بر همین اساس، حکمرانان باید تغییر و تحول عمدهای در مسئولان بدهند. آن وقت مردم اگر چشمهای امید مشاهده کنند دوباره امیدوار شده و پای صندوقها بر میگردنند. بالاخره مردم این نظام را قبول دارند ولی از من و دیگران و چهرههای تکراری خسته شدند. انشاءالله این مسئله هم درست میشود.
ما ناچار هستیم که این کار را انجام بدهیم، این انتخابات این مسئله را نشان داد و بعد از آن بحث تغییر آقای جنتی مطرح شد. زمانی که انسان پیر میشود، اتفاقات زیادی رخ میدهد و دیگر نمیتواند تصمیم بگیرد. من اسم نمیبرم، اما ۱۰ سال پیش یکی از مسئولان عالیرتبه که الآن سن او بسیار بالا است، کنار من نشسته بود. به او درباره یک مطلبی توضیح داده و گفتم که تجدیدنظر کنید و او قبول کرد. چند دقیقه بعد دوباره از او پرسیدم که حاجآقا یادتان نرود، گفت چی گفتی؟ یادم رفت. من همانجا تکان خوردم.
کسی که این همه تصمیمات مهم و اساسی میگیرد، حرف من را در دو دقیقه فراموش کرد و معلوم است دیگران جلوی ایشان پرونده میگذارند. فلذا، باید ما تغییر نسل داشته باشیم، همه اینها که امروز حکمران شدهاند در ۲۰ سالگی به ریاست و وزارت رسیدند، چرا جوانان نباید اینکار را بکنند؟
پیامبر (ص) زمانی که اسامه را انتخاب کرد برخی با او مخالفت کردند که ۲۰ سالش است. اما انتخاب پیامبر جواب داد. ممکن است یک جوان اشتباه کند، اما جواب میدهد. لذا، در نظام ما باید تغییر ایجاد شود و مسئولان و چهرهها باید عوض شوند. قبل از آنکه اتفاقی رخ بدهد، باید خودمان کاری کنین، مسئولان اگر کاری بکنند، قطعا جواب میدهند.
* فقط چهرهها هستند که باید تغییر کنند یا ...؟
چرا آن هم هست، اما نظام حکمرانی باید در شیوه اجرا تغییراتی پیدا کند و این در همه چیز جاری و ساری است. اگر این اتفاق بیافتد یک رفرمی است و در همه کشورها این اتفاق میافتد. وقتی که مشاهده میکنند مردم از برخی مسائل مقداری زده شدند، اقداماتی برای امیدوار کردن مردم انجام میدهند و این در نظام اسلامی ما نیز باید رخ بدهد.
* آقای امیریفر، در طی سالهای اخیر، افشاگریها به سبک آقای احمدینژاد علیالخصوص علیه آقای قالیباف خیلی زیاد شده است، مواجه شما با این افشاگریها چیست؟
اگر این افشاگریها هدف خاصی داشته باشد و تهمت و افترا نباشد، خوب است. همانطور که در مجلس طرحی به عنوان شفافیت ارائه کردند که متاسفانه در لحظه آخر تایید نشد؛ چه اشکالی دارد رأی من نوعی درباره تورم، گرانی و ... شفاف باشد؟ این مسئلهای است که باید حکمرانی آن را انجام دهد و همه مسائل شفاف باشد. آقای قالیباف همکار و فرمانده ما در سپاه بود و روحیه جهادی و انقلابی دارد. ممکن است انتقاداتی نسبت به خانواده ایشان باشد، اما این مسئله برای همه ما پیش میآید. اگر نگاه کنید، آقای هاشمی را هم خانوادهاش نابود کرد و نظام درباره خودش حرفی نداشت. احمدینژاد نیز هنگامی که آمد بر روی موج ضدهاشمی سوار شد.
این گروههایی نیز که خلقالساعه درست شدند، میخواستند همان تجربه را تکرار کرده و قالیباف را زمین بزنند تا خودشان بیایند که البته تا حدودی موفق شدند و تعدادی از آنان رأی آوردند. بنابراین، اگر در افشاگری جرم، گناه و تهمت نباشد مسئله خوبی است.
متاسفانه، برخی بیتقوایی کرده و مسائلی را که برای چند سال گذشته است، در آستانه انتخابات مطرح میکنند تا کسی را که با او مخالف هستند را بزنند و تا حدودی هم موفق شدند. همانطور که آقای پزشکیان گفت قطعا آقای قالیباف دوباره رئیس مجلس خواهد شد. البته ممکن است در هیأت رئیسه یا نائب رئیسان تغییراتی ایجاد شود ولی قطعا نظر عوامل بیرونی نسبت به آقای قالیباف مثبت است. فکر میکنم ایشان رأی مجدد مجلس را داشته باشند، اما این افشاگریها بهطور عمده جواب نمیدهد.
* یعنی ممکن است یک فشار بیرونی برای ریاست آقای قالیباف وجود داشته باشد یا یک اجماعی در داخل مجلس شکل میگیرد؟
یک اجماعی در درون مجلس شکل میگیرد، اما در بیرون مجلس هم بخشی از سپاه از ایشان حمایت میکند. آن زمانی هم که آقای قالیباف به عنوان شهردار انتخاب شد، ایشان رأی نداشت و قرار بود که آقای علیآبادی انتخاب شود، اما بر اساس آنچه که خود ایشان بیان کردند، نظر این بود که قالیباف شهردار شود.
این اظهارات خود آقای قالیباف است که در مصاحبه گفته است. بههر حال حمایتهایی از بیرون مجلس تاثیر دارد، اما با توجه به شناختی که از نمایندگان دارم، با ایشان تعامل میکنند ولی ممکن است که آقایان حاجیبابایی یا نبویان نائب رئیس شوند. البته، آقای نبویان بهنسبت آقای رسایی موضع خوبی گرفت. از ایشان پرسیده بودند که آقای قالیباف ایراد دارد و پاسخ داده بود که اگر آقای قالیباف یک اشکال دارد، بنده ۱۰ ایراد دارم. این حرف بسیار حکیمانه بود و من فکر میکنم که ایشان به عنوان نائب رئیس در مجلس مطرح شود.
* یعنی سپاه پاسداران از ریاست آقای قالیباف حمایت میکنند؟
نه همه آنان و بخشی از آنان حمایت میکنند. در سپاه که ما حضور داریم، در حد مسئولان اطلاع داریم که از آقای قالیباف حمایت میکنند، اما به صورت قانونی صراحتا نمیتوانند این کار را انجام بدهند. بنابراین، ممکن است این حمایت در پشت صحنه رخ بدهد و بیتاثیر نیست. علاوهبر این آقای قالیباف خیرالموجودین است و ما فرد دیگری را نداریم. اگر آقای رسایی بخواهد برای ریاست بیاید با آن تفکرش همه شرایط را بهم میریزد.
بر همین اساس، تندروی بهخصوص در این شرایط اقتصادی به مصلحت نیست. نظر حضرت آقا این است که تنش نباشد و نباید اختلاف ایجاد کنید. اما آقای رسایی به تلویزیون آمد. تلویزیون مقصر است یا ایشان؟ معلوم است که ایشان مقصر است. صبح رهبری فرمودند که اختلاف ایجاد نکنید ایشان بعدازظهر برخلاف بیانات رهبری صحبت کردند؛ لذا این تندرویها ادامه پیدا نخواهد کرد.
* چرا آقای قالیباف تا به این اندازه هدف شریان، جبهه پایداری و دیگر جبهههای تندرو قرار گرفته است؟
بالاخره آنان حزبهای سیاسی هستند و بخشی از این اختلاف طبیعی است، اما همانطور که گفتم گروههای خلقالساعه مانند آقای رائفیپور و رسایی آمدند. حال نمیدانم قانونی هستند یا خیر. زیرا باید یک حزب یا جبهه باشند که بتوانند موضع بگیرند یا لیست تهیه کنند.
* بله، جبهه صبح ایران را تشکیل دادهاند.
یعنی مجوز گرفتهاند؟
دفاع سردار حاجیزاده از قالیباف
* بله
این افراد گفتند که نه به قالیباف مانند نه به آقای هاشمی است و به این شکل رأی خواهیم آورد که تعدادی هم رأی آوردند. البته انتقادات به آقای قالیباف وجود دارد و ما هم در سپاه، انتقاداتی را از قبل به ایشان داشتیم؛ اما ایشان خدمات زیادی هم دارد. شما اگر اظهارات سردار حاجیزاده را گوش کنید، واقعا از روی منطق دفاع کردند.
برخی از میگفتند که پدر موشکی آقای فلانی است، و سردار حاجیزاده پاسخ دادند که هرچه ما از این موشکها داریم بهخاطر حمایت آقای قالیباف بوده است. یعنی ایشان که در نیروی هوایی حضور داشتند، پروژههایی را شروع کرده و خدمات زیادی انجام دادند.
اما گاهی کنترل فرزندان از دست افراد خارج میشود، خداروشکر که فرزندان من اینطور نیستند، دوتا دخترم دکتر بوده و پسرم مهندس جاهای حساس است. اما گاهی اوقات مسئولان به دلیل گرفتاریهای خود به فرزندانشان خوب توجه نمیکنند و احتمالا به همین دلیل بحثها درباره فرزند آقای قالیباف ایجاد شد. درست است که این مسئله مربوط به الآن نبوده، اما اگر ایشان موضع میگرفت و سکوت نمیکرد، شاید تاثیر داشت.
آقای خاتمی علیرغم اینکه از جناح مقابل بود با رهبری تعامل میکرد، اما احمدینژادی که این همه حضرت آقا از ایشان حمایت کرد، در کمال ناجوانمردی به رهبری کنایه زده و علیه ایشان صحبت میکند.
زمانی که خواستند دو فرزند آیتالله گیلانی را اعدام کنند، ایشان مخالفت نکرد و، زیرا فرزندانش منافق و معارض نظام بودند، آیتالله جنتی هم پسر و عروسشان اعدام کردند و موضعی نگرفتند. آقای قالیباف میتوانست بگوید که فرزند من راه را اشتباه رفته و به او تذکر میدهیم. حضرت آقا مجلس را بررسی میکنند و میگویند؛ «مجلس انقلابی».
نمیگویم که همه نمایندگان انقلابی هستند، اما در مجموع به مدیریت برمیگردد. یعنی رهبری اظهار رضایت کردند که گفتند این مجلس، مجلس انقلابی است. بالاخره طرحهای خوبی داشتند و خوب عمل کردند. در مجموع این افراد بیشتر مخالفتشان با آقای قالیباف برای رأی آوردن بوده و جبهه و جناح برای آنان مهم است نه اینکه قصدشان برای خدا باشد.
* در انتخابات اخیر، رأی آقای قالیباف حدود ۸۰۰ هزار تا ریخت، با توجه به این اتفاق میتوان گفت آینده سیاسی ایشان بهخطر افتاده است؟
خیر، ایشان نیروی جهادی هستند و بعید میدانم آینده سیاسی او بهخطر بیافتد. آقای هاشمی در یک انتخابات نفر سیام شد، اما اگر انتخابات بعدی شرکت میکرد قطعا رأی بالاتری میآورد و این اتفاقات میافتد. این اتفاق برای آقای احمدینژاد هم افتاد. یک زمانی رأی بالا آوردند و ولی زمانی که خواهر ایشان کاندیدای انتخابات مجلس شد، چقدر رأی آورد؟ ۲۰ تا ۳۰ هزارتا.
* آقای امیریفر، یکسری شائبهها درباره سلامت انتخابات و مدل رأیگیری وجود دارد، برخی از افراد میگویند ما رفتیم رأی بدهیم، اما گفتند کد ملی شما ثبت شده است، نظر شما درباره این موضوع چیست؟
در هر انتخاباتی بالاخره خلافهایی پیش میآید، در یک انتخاباتی که ۶۱ میلیون نفر میتوانند در رأیگیری شرکت کنند، ۲۵ میلیون نفر پای صندوقهای رأی آمدند و این تخلفات پیش میآید. ضمن اینکه سیستم به صورت الکترونیک نبوده و دستی ثبت میشود. بهطور مثال ما در مسجد خودمان مشاهده کردیم که ۳ روز این بیچارهها زن و مرد خواب نداشتند، چون ۳ هزار و ۷۰۰ تا رأی را بشمارند و اگر به دو نفر رأی هم داده باشد، بنویسند. حال ممکن است یک جایی هم خوابشان بیاید و نزنند که این رأیها بعدا بازشماری میشود؛ لذا اشکالات در انتخابات خیلی محدود بوده و نمیتواند سلامت انتخابات را زیر سوال ببرد. البته ممکن است که در برخی از حوزهها تقلب شده باشد که شوراینگهبان آنها را باطل میکند. در تهران هم جابهجایی ممکن است صورت بگیرد.
منبع: خبرآنلاین